آزادسازی سوسنگرد به روایت رهبر انقلاب

خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی ارتش،، به مناسبت سالگرد آزادسازی سوسنگرد از دست ارتش عراق، در روزنامه اطلاعات از این عملیات نوشت: ششم مهرماه ۱۳۵۹ به دنبال تهاجم گسترده رژیم بعث عراق به کشورمان، سوسنگرد به اشغال ارتش عراق درآمد. سه روز بعد رزمندگان دلاور سپاه پاسداران اهواز با حمایت نیروهایی از لشکر ۹۲ زرهی ارتش و سلحشوران ژاندارمری و نیروهای مردمی، سوسنگرد را آزاد کردند و عناصر خائن موسوم به جبهه التحریر وابسته به خلق عرب که در جریان سقوط شهر و طی دوره اشغال، عراق را یاری کردند، دستگیر و اعدام شدند.
۲۴ آبان ماه ۱۳۵۹ بار دیگر نیروهای ارتش عراق، سوسنگرد را از سه طرف محاصر کردند و روز بعد وارد شهر شدند. نیروهایی از سپاه پاسداران، ژاندارمری و افسرانی از نیروی هوایی و پدافند هوایی که داوطلبانه در سوسنگرد باقی مانده بودند با هماهنگی فرماندار وقت سوسنگرد (فرتاش سرگرد نیروی هوایی) با رشادت و مقاومت بی نظیر خود، از سقوط کامل شهر جلوگیری کردند.
از این قسمت از نوشتار علاقه مندم از زبان رهبر معظم انقلاب به شرح عملیات سوسنگرد بپردازم . معظم له که در آن زمان نماینده امام خمینی(ره) در مناطق عملیاتی بودند، می فرمایند: « ….. در جلسه شورای عالی دفاع مطرح کردم که اگر شهر را بگیرند، این بچه ها شهید خواهند شد. خسارت شهادت بچه ها از خسارت گرفتن شهر بیشتر است، چون ما شهر را دوباره پس خواهیم گرفت، اما بچه ها را بدست نمی آوریم. بنی صدر گفت من دنبال این قضیه هستم و ما هم زودتر جلسه را تعطیل کردیم که بنی صدر برود دنبال این کار و من دیگر خاطرم جمع شد. روز یکشنبه رفتم اهواز از آشفتگی و کلافگی سرهنگ سلیمی و بچه هایی که آنجا بودند فهمیدم که هیچ کاری انجام نشده، خیلی اوقاتم تلخ شد، گفتم برویم و کاری بکنیم. در این بین بنی صدر از دزفول با من تماس گرفت. گفتم چنین وضعی است و بچه ها هم هیچ کاری نکردند و تو دستوری بده. شهید چمران و آقای غرضی رفته بودند منطقه را از نزدیک بازدید کنند، ما رفتیم ستاد لشکر ۹۲ زرهی، حدود چهار بعد از ظهر بود. جمعی از آقایان بودند. بعد از مباحثات و تبادل نظرات زیاد به طرحی رسیدیم، مشکل عمده ما نیرو بود، لشکرهایمان تجهیزات کم داشت هم نیرو، تجهیزات را می شد فراهم کرد اما نیرو را نه.
گروه رزمی ۱۴۸ پیاده مشهد در بلندی های فولی آباد که مشرف بر شهر اهواز است مستقر بود و از نظر ما نقطه مهم و استراتژی بود، سعی داشتیم به هر قیمتی است نگهش داریم. لشکر ۹۲ زرهی اهواز در منطقه بین اهواز، سوسنگرد مستقر بود، نزدیک کوه های الله اکبر و پادگان حمید؛ این لشکر در آنجا مواضع و خطوطی داشت که جایز نبود رهایش کند اما یک گروهان را می توانست رها کند.
گفتم این گروهان با گروه ۱۴۸ بیایند محور حمیدیه، سوسنگرد، تا خط تماس را طی کنند و آنجا مستقر شوند، بعد تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی که قبلا در دزفول بود و حالا مامور شده بود به اهواز بیاید از وسط خط عبور کند یعنی بیاید و از لابلای این ها حمله کند.
بنابراین تنها نیروی حمله ورمان تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی بود. تیپ خوبی بود و فرمانده خوبی هم داشت که معروف به شجاعت بود. البته نیروهای سپاه، نیروهای نامنظم که مال ستاد چمران بود هم بودند؛ قرار شد نیروهای سپاه برود به خورد ارتش، مثلا یک گردان ارتشی ۱۰۰ تا سپاهی را بگیرد. این بچه ها هم
می توانستند بجنگند. شجاع، فداکار و با روحیه بودند. فرمانده سپاه جوانی به نام رستمی و اهل سبزوار بود و شهید شد.
با ارتشی ها به راحتی کار می کرد و ارتشی ها او را دوست داشتند. تعدادی نیروهای نامنظم هم در اختیار چمران بود. این ترتیبی بود که ما دادیم و خیالمان هم راحت شد. خوشحال به ستاد خودمان رفتم.
چمران را پیدا و توجیهش کردم. خیلی هم خوشحال شد. قرار شد سرهنگ قاسمی که فرمانده لشکر بود دستور را بنویسد و بفرستد برای ستاد ما (ستاد جنگهای نامنظم). شب عجیبی بود.
من بودم با چمران و سرهنگ سلیمی و جوان دیگری به نام اکبر که از محافظان شهید چمران بود. تا ساعت یازده، دوازده صحبت ها را کردیم بعد رفتیم بخوابیم و آماده شویم برای حرکت، تازه خوابم برده بود که چمران آمد پشت در اتاق و محکم در می زد که فلانی بلند شو.
در را بازکردم، او گفت: « طرح بهم خورد، از دزفول خبر دادند که تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی را نیاز داریم و نمی توانیم بدهیم.» تلفن کردم به فرمانده نیروهای دزفول، تیمسار ظهیرنژاد آنجا بود.
گفتم: چرا این دستور را داده اید؟ گفت: « دستور آقای بنی صدر است وعلت هم این است که این تیپ را برای کار دیگری به اهواز آوردیم و ما از ترس نابودی آن نمی خواهیم آن را وارد عملیات کنیم مگر به امر.» چمران با بنی صدر تماس گرفت و همین حرفها که باید تیپ ۲ لشکر ۹۲ بیاید را به ایشان گفت. بنی صدر هم قولکی داد. قول داد که دستور دهد تیپ بیاید.

امداد الهی

چیزی که خیلی به کمک ما آمد پیغام مرحوم اشراقی بود. سرشب مرحوم اشراقی، داماد امام (ره) از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسید. من گفتم قرار بر این است که عملیات انجام شود و ظاهرا اظهار تردید کردم که دغدغه دارم ممکن است عملیات انجام نشود مگر اینکه امام (ره) دستور دهد.
ایشان رفت با امام(ره) تماس گرفت. پیغام داد امام(ره) دستور دادند تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود و تیمسار فلاحی هم مباشر عملیات باشد.
وقتی این مساله پیش آمد گفتم حالا وقتش است که این پیغام را بدهم. نشستم دو نامه نوشتم یکی ساعت یک و نیم به سرهنگ قاسمی، فرمانده لشکر ۹۲ زرهی. نوشتم که داماد حضرت امام(ره) از قول ایشان پیغام دادند که فردا باید حصر سوسنگرد شکسته شود و اگر تیپ ۲ نباشد این کار انجام نمی شود و شما هم آماده باشید، تیپ را بکار گیرید مبادا تیپ را از دور خارج کنید.
نامه را دادم بدست یکی از برادرها و گفتم این نامه را می بری و اگر سرهنگ قاسمی خواب هم بود بیدارش می کنی و نامه را به دستش می دهی.
یک نامه هم ساعت ۲ بامداد برای سرتیپ فلاحی با همین مضمون نوشتم، با این اضافه که امام(ره)فرمودند سرتیپ فلاحی هم باید در جریان عملیات باشد و نظارت کند و گفتم که حتما تیپ باشد و نامه دوم را هم برای سرتیپ فلاحی فرستادم.
صبح که از خواب برای نماز بلند شدم، دیدم اوضاع خوب است. ساعت ۵ صبح تیپ ۲ از خط عبور کرده با دریافت نامه در همان زمان مشغول کار شدند و حرکت کردند.
شهید چمران، شهید فلاحی و غرضی زودتر از من رفته بودند به سوی جبهه و در خطوط مقدم و صحنه درگیری حضور داشتند. من که رفتم جنگ درگرفته بود و نیروهای ما پیش رفته بودند.
با اکثر زرمندگان در واحدهای عقبه درگیری صحبت می کردیم، خبر می گرفتیم و پیش بینی می شد ساعت ۲ و نیم وارد سوسنگرد شویم. ساعت یک به اهواز برگشتم و می خواستم بیایم تهران. اهواز که رسیدم خبر دادند چمران مجروح شده، خیلی نگران شدم. ساعت ۱۴ بود که رفتم بیمارستان دیدم حالش خوب است، اما جراحات رانش نسبتا کاری بود و تمام سفارشش به من و سرهنگ سلیمی این بود که نگذارید حمله از دور بیفتد.
ساعت دو و نیم بعد از ظهر بچه ها پیروز و مظفر وارد سوسنگرد شدند و این عملیات درسی عبرت آموز برای ملت ما و شکستی تعیین کننده برای دشمن گردید.»
نقاط قوت و عطف اجرای عملیات شکست حصر سوسنگرد که منجر به ارتقاء روحیه رزمندگان اسلام و پیروزی در نبرد، شد را می توان شامل موارد ذیل دانست:
۱-فتح و آزادسازی سوسنگرد فقط یک عملیات نظامی نبود، بلکه به منزله صیانت از انقلاب و دستاوردهای آن بود.
۲- توجه به نقش امام خمینی (ره) و صدور پیام تاریخی آن شب ( ۲۵ر ۸ر ۱۳۵۹) که فرمودند: « سوسنگرد تا فردا باید آزاد شود»
۳- نقش دلسوزانه رهبر معظم انقلاب به عنوان نماینده حضرت امام (ره) که با وجود مخالفت های بنی صدر راجع به در اختیار قرار دادن نیرو که معظم له این امکان را فراهم کردند.
۴- ولایتمداری و اطاعت پذیری خلبانان نیروی هوایی، هوانیروز، پدافند هوایی، نیروی زمینی و دریایی ارتش قهرمان و نیروهای مردمی و انقلابی سپاه پاسداران دلاور، گروه جنگهای نامنظم شهید چمران، دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) ارتش و نیروهای ژاندارمری و جهاد سازندگی کشور.
۵- سوسنگرد منطقه ای حساس و کلید فتح خوزستان بود که اگر سوسنگرد سقوط می کرد تصرف اهواز حتمی بود و عقب نشینی در جنگ صدمات بسیار زیادی بر انقلاب اسلامی تحمیل می کرد.
۶- هوشیاری، دقت عمل، تعهد دینی و میهنی فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی اهواز، مرحوم امیر سرتیپ دوم غلامرضا قاسمی نو، که منجر به لغو دستور مغرضانه بنی صدر و اجرای فرمان معنوی و الهی رهبر کبیر انقلاب در اعزام یکان تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی اهواز به منطقه نبرد شد.
۷- آن چیزی که ما را به پیروزی رساند شمشیر برنده اتحاد، انسجام و یکپارچگی امت اسلام با قوای مسلح بود.
نتیجه عملیات
۱-شهر سوسنگرد و جاده حمیدیه، سوسنگرد آزاد و دشمن حدود ۱۵ کیلومتر عقب نشینی کرد.
۲- کشته و مجروح شدن ۷۵۰ نفر از نیروهای رژیم بعث عراق و آزاد سازی ۵۰ کیلو متر مربع از خاک ایران اسلامی
۳- هدایت هوشمندانه همه پروازهای نیروی هوایی ارتش، سامانه های موشکی برد متوسط و کوتاه و توپخانه دفاع هوایی توسط افسران ورزیده کنترل شکاری مستقر در ایستگاه های رادار دزفول و بهبهان که منجر به سرنگونی تعدادی از هواپیماها و بالگردهای ارتش رژیم بعث عراق شد.
۴- انهدام بیش از ۲۵ دستگاه تانک و ۱۵ دستگاه نفربر، ۲۸ دستگاه توپخانه صحرایی، ۱۰۰ دستگاه خودرو نظامی عراق و به غنمیت گرفتن ۲۵ دستگاه تانک و نفربر، ۱۸ دستگاه توپخانه و ۵۰ دستگاه خودرو نظامی عراق توسط رزمندگان ایرانی.
۵- آشکار شدن خیانت عوامل داخلی وابسته به استکبار جهانی، چرا که آن روز (۲۶ر۸ر۱۳۵۹) دیدیم که قطب زاده معدوم که مسئولیت وقت صدا و سیمای جمهوری اسلامی را بر عهده داشت حتی جریان آزادسازی سوسنگرد را مطرح نکرد و اطلاعیه ۲۹۹ ستاد مشترک ارتش هم از صدا و سیما پخش نشد.

منابع
۱- گفتگوی آیت الله العظمی خامنه ای با برنامه « خاطرات جبهه» سیمای جمهوری اسلامی ایران در سوم مهرماه ۱۳۶۳
۲- مرکز اسناد سازمان عقیدتی سیاسی آجا
۳- مدارک رسمی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۴- گفتگو با سرتیپ دوم بازنشسته پدافند هوایی قاسم فراوان

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۳۰ آبان، ۱۳۹۷ ۹:۱۸ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *