“امید”های هاشمی در روزهای “ناامیدی” مسئولین!

حسین مرعشی در بخشی از گفتگوی خود با عصرایران می گوید: یک روزی من احساس خستگی کردم همچنین آقای هاشمی از فشارها خسته شده بود. به او گفتم: «این قضایا را رها کنید و خودتان را آن قدر اذیت نکنید!» گفت: «در دوران انقلاب در دو زمان همه بریدند و این بریدن نیز به امام منتقل شد و حتی امام هم ممکن بود که تسلیم این بریدگی شوند. من بودم که به نجف رفتم و امام را متقاعد کردم که باید بایستند. حال از من می‌خواهید که کنار بکشم؟» پس در دوران مبارزه قطعا نقش برتر را آقای هاشمی بازی کرده است.

این موضوع در دوران استقرار نظام هم صدق می‌کند. حوادث سال ۶۰ حوادث سختی بود. وقتی که حادثه هفت تیر اتفاق افتاد بخشی از نمایندگان مجلس، رییس قوه قضاییه و یاران امام رفتند و ماها که جوان‌تر بودیم واقعا فکر می‌کردیم کار تمام است و حتی بعد از آن نیز هشت شهریور و انفجار در دفتر نخست‌وزیری اتفاق افتاد و شهید باهنر و شهید رجایی در این حوادث شهید شدند و بعد از آن نیز انفجاری رخ داد که منجر به مجروح شدن آقای خامنه‌ای شد و هیچ‌ کس جز آقای هاشمی باقی نمانده بود و تنهایی کشور را اداره کردند و دیدیم که کشور را از آن بحران عبور داد. بعد از حادثه هشت شهریور حتی سوریه که متحد نزدیک ایران بود تا یک هفته بعد از آن اتفاق پیام تسلیت نداد و حافظ اسد فکر کرد کار جمهوری اسلامی تمام است و سقوط می‌کند.

اگر به جلوتر بیاییم در دوران جنگ ایشان فهمید که باید پایان جنگ را مدیریت و جنگ را تمام کند. آدم‌های معمولی وقتی در جوی قرار می‌گیرند، نمی‌توانند از آن جو خارج شوند. در آن زمان من استاندار کرمان بودم و استانداران به همراه آقای موسوی، نخست‌وزیر وقت، را به دفتر آقای هاشمی دعوت کردند تا برای پایان جنگ توجیه کنند. چند استاندار در آن جلسه گریه کردند به دلیل تمام شدن جنگ. نیمی از استانداران از آقای هاشمی خواستند که با امام صحبت کنند تا دوباره جنگ را شروع کنیم.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۹ دی، ۱۳۹۶ ۵:۰۴ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *