انتقاد سردار سلیمانی از خاطرات دروغ در روایت جنگ
جعفر شیرعلی نیا: «من وقتی این فیلم ها را نگاه می کنم، فکر می کنم که آنجا یک دکانی است. روزنامه ها را می خوانیم، می بینیم پر از خاطرات دروغ؛ دروغ محض نسبت به شهید»؛ خاطراتی مثل این که «من با شهید رفتم آنجا، من با شهید چه و چه، همه اش دروغ، چیزهایی را که آدم می داند واقعیت ندارد.»
این سخنان قاسم سلیمانی است در مصاحبهای مشترک با غلامعلی رشید، از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ و از مقامات عالی نظامی، با موضوع شهید احمد کاظمی.
رشید در این مصاحبه می گوید: «ما این قدر آمدیم جنگ را، فرماندهان را، رزمندگان را، به طور ناقص، بدون پرداختن به هم ه ابعاد وجودی شان و ابعاد جبهه و جنگ، در این ده پانزده سال در تلویزیون نشان دادیم که فکر می کنند آقا این ها یک عده آدم بودند که فقط دعا می کردند. سادگی های جنگ را به تصویر کشیدیم، ولی پیچیدگی های جبهه و جنگ را قادر نبودیم به تصویر بکشیم.»
آنها در این مصاحبه، واژ ه پرکاربرد «حاجی» در فیلم های جنگی را هم به چالش می کشند. رشید: «عنوان حاجی در تهرانی ها رسم بود یا نه، من بعید میدانم اگر کسی نرفته بود حج، به او بگویند حاجی… در سایر یگان ها و لشکرها عنوان حاجی برای فرمانده رسم نبود.»
سلیمانی هم نظر رشید را تایید می کند و می گوید همدیگر را به اسم کوچک صدا می کردند؛ «ابدا حاجی نمی گفتند… «برادر» هم کم کاربرد داشت و فقط اسم گفته می شد.»
سلیمانی تاکید می کند: «یک تحریفی دارد انجام می شود نسبت به جنگ ما، و ما هم خودمان خوشمان می آید؛ می نشینیم، نگاه می کنیم، گوش می دهیم.»
دو سردار در مصاحبه، نکات خوبی در ستایش از شخصیت و عملکرد احمد کاظمی در جنگ و پس از جنگ می گویند و هنگامی که سلیمانی می خواهد احمد کاظمی را در نمای کلان توصیف کند، جملات عجیبی بر زبان می آورد: «فکر می کنید ما هر 200 سال یک کسی مثل احمد را می توانیم داشته باشیم؟ امکان ندارد که شما فکر کنید دانشگاه های ما، دانشکده های ما، بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند. نه، احمد عصاره یک شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یک بار می آید. او آمد و یک چنین دستاوردی داشت. تمام شد و رفت.» سلیمانی احمد را یک قله معرفی می کند؛ قله ای که «خیلی فضیلت داشت. برای همین می گویم احمد واقعا خلاصه ای از شخصیت امام خمینی (ره) بود در ابعاد مختلفی.»
اگر بپذیریم برای این مصاحبه که با فاصل ه چهل روزه از شهادت کاظمی انجام شده طبیعی باشد اما حتی با فاصله گرفتن از وقایع نیز، اغلب تمام نکات در گفتگوهای اینچنینی تمجیدی است و معمولا هیچ نظر نقادانه ای مطرح نمی شود.
سلیمانی و رشید، هرچند روایت رایج در تلویزیون و مطبوعات را نقد کردهاند اما آیا ستایش های بدون نقد و روایت رایج در تلویزیون و مطبوعات دو روی یک سکه نیستند؟
اگر راه تمجید کاملا باز باشد و شخصیت ها دست نیافتنی توصیف شوند و از سوی دیگر بر نقد و ناقدان سخت گرفته شود، آن گاه سود در دکان خاطره هاست؛ خاطره های پرسود و بی ضرر. اینگونه اهالی جنگ تبدیل میشوند به یک عده آدم «که فقط دعا می کردند». به تصویرسازی صداوسیما از شهید سلیمانی در این ایام نگاه کنید؛ آیا همین رویه دربار ه خود سلیمانی تکرار نشده است؟
اگر شهید سلیمانی را صاحب اندیشه می دانید، این مسیر صحیح نیست. آفت یک اندیشه این است که به شعار تبدیل شود و گرفتار دکان خاطره ها. اندیشه تا نقد نشود زنده نمیماند.
اگر معتقدیم این جنگ تمامش بر اساس تدبیر بوده و مردانی داشته که تکرارشان در بازهای به بزرگیِ 200 سال نیز ممکن نیست، پس، از نقد و پرسش چه باک؟
هرچند نقد با وجود دلبستگی سخت است و سردار درودیان، از نویسندگان جنگ در سپاه، به درستی می گوید: «من خودم واقعا هیچ زمان نمیتوانم تعلقاتم را کنار بگذارم. یعنی اصلا برایم امکانپذیر نیست مثل یک منتقد بیرحم، کالبد جنگ را وسط بگذارم و قطعهقطعه کنم… فرماندهان جنگ هم به همین ترتیب هستند. فرماندهان جنگ، همهی هویتشان به همان جنگ است. لذا اگر بخواهند چیزی را بیان کنند یا نقد کنند، به این معنی است که اول باید خودشان را نقد کنند. انسان به دشواری میتواند خودش را نقد کند و از آن عبور کند. شاید این عبارت درست باشد که میگویند فرماندهان همیشه در کمند و اسیر آن تجربهی نظامی هستند. به همین دلیل، در آینده این خطر وجود دارد که اشتباهاتشان را تکرار کنند و خودشان را اصلاح نکنند.» (تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ، ص ۱۳۰ تا ۱۳۱)
چه بهتر که فرماندهان خود آغازگر نقد باشند. اما اگر نمیتوانند، کاش اجازه دهند این راه باز بماند و نگذارند راه نفس بر منتقدان تنگ شود.
پی نوشت: مصاحبه رشید و سلیمانی در شماره 16 نشریهی “نگین ایران” در سپاه منتشر شده است و نکات خوبی درباره مدیریت احمد کاظمی دارد.