برنامه یک روز کاری رضاخان

محمد ارجمند، سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه (1305-1311) بود. ارجمند (۱۳۵۱ – ۱۲۷۳) از هفده‌ سالگی در اداره تلگراف همدان مشغول کار شد و طی دوران طولانی خدمت خود مشاغلی مانند تلگرافچی مخصوص سردار استاروسلسکی فرمانده فوج قزاق در جبهه گیلان، ریاست بخش تلگراف‌های لاتین در مشهد، نمایندگی مجلس موسسان از مشهد، و سپس به مدت شش سال از ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۱ سرپرستی تلگرافخانه اختصاصی دربار رضاشاه را بر عهده داشت. او که در این شش سال با رضاخان و دربار تماس روزمره و همیشگی داشته، در کتاب خاطراتش، شش سال در دربار پهلوی، از برنامه یک روز کاری رضاخان به طور دقیق و با شرح جزئیات اینگونه می نویسد:

برنامه صبح تا ظهر

او معمولا در ساعت هفت صبح از اندرون بیرون می آمد و در دفتر کار خودش جلوس می کرد. ابتدا رئیس دفتر مخصوص شرفیاب می شد و کارهای دفتر خود را به عرض می رساند و دستور می گرفت. ترتیب این شرفیابی روزانه رئیس دفتر این طور بود که پس از ورود به دفتر اعلیحضرت، ابتدا کشف تلگرافهای رمز را دانه دانه به دست شاه می داد. شاه بعد از مطالعه، نسبت به هر موضوعی دستور شفاهی برای صدورپاسخ و اقدام به رئیس دفتر می داد و او با مداد و یاد داشتی که در دست داشت دستورهای صادره شاه را مختصرا یاد داشت می کرد. بعد تلگرافهای کشف و خلاصه عریضه هایی را که قابل به عرض رساندن بود و گزارشهایی را که باید به عرض می رسید و به دست شاه می داد. شاه همه را مطالعه می کردو نسبت به بعضی از نامه ها و تلگرافها دستورهایی می داد که باز رئیس دفتر یادداشت می کرد. بعضی از نامه ها و تلگرافها را بعد از مطالعه بدون اینکه دستوری بدهد یا به روی زمین می انداخت که رئیس دفتر جمع می کرد، یا به دست رئیس دفتر می داد. این قبیل نامه ها و تلگرافها بی جواب بود و معمولا از طرف دفتر مخصوص جوابی به آنها داده نمی شد، مگر اینکه مطالب قابل تعقیبی بود و از طرف فرستنده نامه و مخابره کننده تلگراف مطالبه جواب می شد. و پس از اینکه این مطالبه چند مرتبه تکرار می شد، بالاخره از دفتر مخصوص به صاحبان این قبیل نامه ها و تلگرافها پاسخی به این مضمون صادر می شد «آقای….،عریضه شما به عرض پیشگاه مبارک ملوکانه رسید. چیزی نفرمودند.» رئیس دفتر قدرت نداشت موضوعی را که شاه بی جواب گذارده مجددا به عرض برساند یا شخصا دستور اقدامی صادر نماید. این شرفیابی رئیس دفتر همه روزه منظم در ساعت هفت و گاهی هشت صبح انجام می شد، و اغلب شاید یک ساعت طول می کشید. روسای دفتر موقع شرفیابی و در حضور شاه کمتر حرف می زدند، مگر اینکه شاه از آنها سوالی می کرد که جواب عرض کنند.
بعد از اینکه رئیس دفتر از حضور شاه مرخص می شد، نوبت شرفیابی رئیس ستاد ارتش بود. چون روسای ستاد ارتش غالبا منشی و نویسنده نبودند، اغلب عماد ممتاز، رئیس دفتر ستاد ارتش که نویسنده قابلی بود، شرفیاب می شد. مشارالیه موظف بود کارهای ارتش و وزارت جنگ را به همان ترتیبی که رئیس دفتر مخصوص عمل می نمود به عرض برساند و اوامر صادره را یادداشت نماید و خارج شود.
بعد از آن نوبت تیمورتاش، وزیر دربار، می رسید. او همه روزه در حدود ساعت نه و به محض اینکه رئیس دفتر ستاد ارتش از حضور شاه مرخص می شد شرفیابی حاصل می کرد و کارهای سیاسی کشور را به عرض می رساند. تنها تیمورتاش بود که در حضور شاه زیاد صحبت می کرد، زیرا نحوه کار او که مربوط به امور سیاست داخلی و خارجی کشور بود مستلزم صحبت کردن و مذاکره با شاه بود. بنابراین تیمور تاش کلیه امور مربوط به سیاست را در پیشگاه همایونی مطرح می کرد و پس از تبادل نظر، بالاخره آخرین نظرات اعلیحضرت را به دست می آورد و مرخص می شد.
پس از خارج شدن تیمورتاش از دفتر کار رضا شاه پهلوی، اگر قبلا برای شرفیابی شخصیتهای مملکتی یا نمایندگان خارجی وقتی تعیین شده بود در آن ساعت شرفیاب می شدند، و الا شاه از دفتر کار خود خارج می شد و در صورتی که برای سرکشی به دوایر قشونی یا سایر امور خیال خارج شدن از دربار را نداشت، تا نیم ساعت مانده به ظهر مرتبا در محوطه محدودی از باغ تنها قدم می زد و فکر می کرد. گاهی هم اشخاصی را احضار می کرد.
همه روزه نیم ساعت مانده به ظهر، بدون یک دقیقه پس و پیش، ناهار شاه روی میزش حاضر بود و شاه سر ناهار تشریف می برد.بعد از صرف ناهار به خوابگاه خود می رفت ولی نمی خوابید و روی تخت خواب با لباس دراز می کشید.یک ساعت و نیم بعدازظهر پیشخدمت موظف بود آفتابه و لگنی برای شست و شوی دست و صورت شاه به خوابگاه ببرد. پس از شست و شوی دست و رو، یک استکان چای غلیظ تلخ به خوابگاه او می بردند و شاه بعد از صرف آن، که غالبا با یک حبه قند و به قول ترکها دیشلمه می نوشید، از خوابگاه خارج می شد و مجددا به کار می پرداخت.

برنامه عصرها

اما در عصر،ساعتی که شاه از خوابگاه خارج می شدو مجددا به کار می پرداخت، بلافاصله رئیس محاسبات مخصوص شرفیاب می شد و کارهای شخصی شاه و حساب نقدی و املاک و وضعیت ساختمانها و مخارج مستمر و غیر مستمر دربار و شخص شاه را به عرض می رساندو دستورهای لازم نسبت به امور مربوط را دریافت می نمود و مرخص می شد. بعد از او اگر از وزرا یا امرای لشکر قبلا کسی احضار شده بود یا به قصد شرفیابی و عرض نمودن کار لازمی استجازه می کرد، شاه می پذیرفت، و اگر کار دیگری نداشت، باز در باغ مشغول قدم زدن می شد.عده ای از خواص که همه روزه عصرها در دربار حاضر می شدند و در اوقات بیکاری شان برای سرگرمی و مشغولیات شاه اجازه شرفیابی داشتند، از قبیل سرلشکر نقدی، سرلشکر خدایار، قائم مقامی رشتی، میرزا کریم خان رشتی، قوام شیرازی، امیر شوکت بیرجندی، سردار اسعد بختیاری، و غیره پس از احضار شاه شرفیاب می شدند. اینها یکی دو ساعت، اغلب روزها ایستاده در صحن باغ در حضور شاه اذن توقف داشتند و با صحبتهای متفرقه و گاهی شوخیها و لطیفه های بموقع حاج قائم مقام شاه را سرگرم می کردند. ساعت تفریح و رفع خستگی شاه از کارهای جدی مملکت داری همین یکی دو ساعت شرفیابی این آقایان بود.
هفته ای دو روز هیئت وزیران موظف بودند جلسات هیئت را در دربار و در حضور شاه تشکیل بدهند. روزهای شنبه و چهارشنبه عصرها این جلسات بر گزار می شد. هفته ای یک روز، صبحهای دوشنبه، وکلای مجلس مجتمعا حق شرفیابی داشتند. همه با لباس ویزیت در دربار جمع می شدند و بعد از اینکه شاه از دفتر کار خود خارج می شد، در تالار دربار یا اگر تابستان بود در صحن حیاط یا باغ سعدآباد زیر چادری صف می کشیدند و شاه حضور به هم می رسانید و نیم ساعتی با آقایان صحبت می کرد و مرخصشان می نمود. البته اخیرا دو سه سال بود این شرفیابی و کلا تقریبا موقوف شده بود و موکول بود به اینکه هر از چند مدت احضارشان بفرمایند.

سه پاکت اندرونی

بالاخره همه روزه ساعت هفت عصر شاه تشریف فرمای اندرون می شدو به طوری که اطلاع حاصل کرده بودم، علی المعمول ساعت هشت شام می خورد و ساعت نه حتما به رختخواب می رفت و می خوابید. همه شب قبل از اینکه بخوابد، سه پاکت باید در جلوی رختخواب شاه حاضر می بود: یکی گزارشهای تلگرافی واصله از ولایات بود که من از صبح تا ساعت هفت از ولایات می گرفتم و روی اوراق تلگرافی به خط خوانا و منظم می نوشتم و در پاکت می گذاردم و لاک و مهر می کردم و روی آنها اکثرا دستی می نوشتم : «به شرف عرض خاک پای مبارک همایونی، ارواحنا فداه برسد» یک پاکت دیگر هم از اداره تلگراف تهران همه روزه حاضر می نمودند و عصر پیش من می فرستادند که آخر وقت جزو پاکتهای گزارشهای تلگرافی به اندرون بفرستم. این پاکت محتوی اخبار، و نیز مربوط به خبرهای واصله از خارج و راجع به اوضاع دنیا بود. سومین پاکت هم از اداره کل شهربانی بود که وقایع شهری و اتفاقات شهر تهران و سایر ولایات را همه روزه تهیه می کردند و به دفتر مخصوص می فرستادند. این سه پاکت را بعد از تشریف فرمایی شاه به اندرون می فرستادیم و پیشخدمت اندرون موظف بود هر سه پاکت را بالای سر شاه نزدیک به رختخواب بگذارد و شاه بعد از لخت شدن و ورود به رختخواب، هر سه پاکت را باز می کرد و می خواند و می خوابید. به این ترتیب شاه وقتی به خواب می رفت که از اوضاع شهر تهران و ولایات و خارجه تا اندازه ای با اطلاع باشد.
تنها کسی که اجازه داشت در هر ساعت و در هر وضعیتی که شاه بود بدون کسب اجازه و اطلاع قبلی شرفیاب شود من بودم. روز اولین ملاقات به من گفت: «هر وقت گزارش فوری ای داری که باید من ببینم، در هر حالی که من هستم اجازه داری به عرض برسانی.» بنابراین در بین روز هر ساعت گزارش لازمی می رسید، مخصوصا دو مورد که شاه خیلی علاقه مند بود، یکی راجع به امور قشون و دیگری مربوط به سرقتهای واقعه در کشور، که به من امر فرموده بودند فورا به عرض برسانم، به اطلاع می رساندم. مکرر حتی موقعی که شاه در خزانه حمام بود شرفیاب می شدم و گزارش واصله را که اهمیت داشت به عرض شاه می رساندم. البته گزارشهای تلگرافی که شب در پاکت برای شاه می فرستادم فوریتی نداشت که لازم باشد در آن ساعت دستوری صادر بفرماید و اگر دستوری باید صادر می شد اول وقت روز بعد صادر می فرمود. همین طور بود پاکت شهر بانی و اخبار خارجه، که آنها نیز فوریت نداشت، والا مطالب فوری و فوتی تا قبل از تشریف فرمایی شاه به اندرون در جریان روز به عرض می رسید.

عادتهای رضاشاه

رضا شاه عادتا ساعتی یک سیگار می کشید. سیگارهایش خیلی تند بود و دارای مشتوک بلندی بود. نمره سیگارهای شاه سه بود. هر دو ساعت یک استکان چای غلیظ می خورد با یک حبه قند کوچک. عصرها، مخصوصا در ایام تابستان، دو یا سه لیوان آب سرد می خورد. در تابستان همیشه پیشخدمت مخصوص شاه که حمدالله خان بود یک تنگ بزرگ نقره با یک لیوان دردار نقره بزرگ در یک سطل نقره مملو از یخ می گذارد و موقعی که شاه در باغ سعدآباد قدم می زد، پیشخدمت سطل را در دست می گرفت و دنبال شاه به فاصله اقلا صد قدم روان می شد.
شام و ناهار شاه غالبا پلو و خورش و یک خوراک گوشت سفید بود. پلوی شاه باید خیلی نرم طبخ می شد و به خورشهای شیرین بیشتر علاقه مند بود. غذای نسبتا خوب می خورد ولی افراط نمی کرد. سر ناهار، در بین غذا یکی دو گیلاس عرق ساده ایرانی می خورد. روی هم رفته برنامه غذای شاه خیلی ساده و مختصر بود و هیچ وقت از یک سوپ و یک خوراک گوشت سینه و یک پلو و خورش تجاوز نمی کرد. شیرینیهای تازه هم اغلب برای دسر حاضر می کردند و بعد از صرف غذا کشیدن سیگار و نوشیدن چای به طوری که عرض شد، با کمال نظم انجام می شد. یعنی هیچ وقت ممکن نبود تا یک ساعت نگذرد سیگار بکشد. همیشه قبل از کشیدن سیگار و خواستن چای، که هر دو ساعت یک مرتبه بود، به ساعت خود نگاه می کرد و از روی ساعت اقدام به صرف چای و سیگار می نمود.
روزی یک مرتبه شاه به حمام می رفت و لباسش را عوض می کرد. اغلب در حمام ریش می تراشید و به خزانه آب می رفت و در حمام کیسه می کشید. تمام این عملیات شاه مثل یک ایرانی عادی انجام می شد.اهل شکار و قمار و سایر تفریحات به هیچ وجه نبود. تنها وقتی به مسافرت می رفت، بعضی شبها با عده ای از همراهان محرم خود که در التزام رکاب بودند، یکی دو ساعت ورق بازی می کرد و بقیه ایام به هیچ وجه راغب به این قبیل تفننات نبود.

منبع:[restrict] شش سال در دربار پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدی و محمد ارجمند، نشر پیکان، چاپ ششم، صص 102-108 برای مشاهده آدرس منبع عضو سایت شوید.
[/restrict]

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۱۶ مهر، ۱۳۹۷ ۸:۵۰ ق.ظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *