خاطره اسحاق جهانگیری از بازجویی های مکرر یک کارمند خانم؛ می خواستند در وزارتخانه ام فساد کشف کنند.

یکی از نعمت‌هایی که معتقدم برای مدیران پیش می‌آید و گاهی اوقات انسان قدر نمی‌داند، همین است که یک دوره کنار باشد و مخالفانش سر کار بیایند و همه پرونده‌ها را بررسی کنند که ببیند چه چیزی به دست می‌آورند. خانمی بود که در دوره وزارت صنایع من، مدیر و مسئول وام‌های ارزی بود. در آن دوره حساب ذخیره ارزی ایجاد و وام‌های زیادی پرداخت شد. دو، سه سال از دوره‌ای که کنار بودم گذشته بود که در دفتر کوچکی که داشتم می‌نشستم و روزنامه می‌خواندم، این خانم نزد من آمد و حرفی زد که اشکم درآمد. گفت من را ده‌ها بار بازجویی کردند. گاهی با همسرم ساعت ٩ و ١٠ شب می‌رفتیم ایشان در ماشین می‌نشست و من بالا می‌رفتم و چند نفر تا ساعت دو، سه نیمه شب بازجویی می‌کردند که تو وام‌های ارزی‌ای که دادی در قبال آن چه گرفته‌ای؟! هر چه می‌گفتم «من چیزی نگرفتم، من وقتی وزارت صنایع کارمند شدم، وضع مالی‌ام بد نبود و فقط به نیت خدمت به کشورم آمده بودم. کتابی برده بودم و گفتم یکی از کسانی که وام ارزی گرفت این کتاب را هدیه داد و من هم نمی‌خواستم قبول کنم که ایشان گذاشتند و رفتند.» ایشان می‌گفت آنها عصبانی می‌شدند و می‌گفتند شما ما را دست انداخته‌اید! بالاخره بعد از چندین ماه که از هر روش استفاده کردند، حتی اینکه خواستند ببینند من با بخش خصوصی به سفر خارجی رفته‌ام، چیزی به دست نیاوردند. ایشان می‌گفت به این نتیجه رسیده‌ام که با این اوضاع سخت است کسی بماند و کار کند. می‌شود مدیران خانم و آقا در دستگاه باشند و سالم کار کرده باشند. حالا اگر مطلبی باشد که بخواهند درباره من بگویند استقبال می‌کنم.

منبع: در گفتگو با روزنامه شرق، شماره 2860، چهارشنبه 1396/2/20

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۲۰ اردیبهشت، ۱۳۹۶ ۵:۰۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *