خاطره حاج قاسم سلیمانی از دفاع از یک دختر بی حجاب!

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی می نویسد:

محرم سال 55 اولین در گیری با پلیس را تجربه کردم. روز عاشورا بود که معمولا هر سال در این وقت به امامزاده سید حسین در جوپار(1) می رفتیم. آن روز مانده بودم. برای سر زدن به دوستم فتحعلی، به هتل کسری آمده بودم. هوا گرم بود و هر دوی ما از پنجره ساختمان، پایین را نگاه می کردیم. آن طرف خیابان، در مقابل ما، شهرداری و شهربانی کرمان بود. دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته ام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم.
پاسبان شهرداری به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه جنب شهربانی مستقر بود. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم. آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفت و گو با هم شدند. برق آسا به آنها رسیدم. با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی هایش فوران زد!
پلیس راهنمایی سوت(2) زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همه جا را گشتند! اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود. حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم.

پینوشتها:
1- جوپار شهری ییلاقی در بخش مرکزی شهرستان کرمان است، با 25 کیلومتر مسافت از مرکز استان.
2- قدیمها پلیس ها و مامورها برای اخطار یا صدا زدن همکارانشان خود سوت می زدند.

منبع: [restrict] از چیزی نمی ترسیدم، قاسم سلیمانی، مکتب سلیمانی، چاپ اول، صص 59-61 برای مشاهده آدرس منبع عضو سایت شوید.
[/restrict]

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۲۶ بهمن، ۱۳۹۹ ۹:۵۸ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *