خرده خاطرات هادی غفاری از سیاست!

انقلاب‌ها، فرزندان خود را می‌بلعند؛ جمله‌ای که بسیاری از جریان‌ها و متفکران سیاسی روی آن تضاد دیدگاه دارند و برخی نیز به هیچ وجه به آن اعتقادی ندارند. اما در این سال‌ها بارها شنیده‌ایم که می‌گویند نسل اول انقلاب ایران که تاثیری در نهضت داشتند و این روزها دیگر جایگاهی در حکومت‌داری ندارند کنار زده شدند و این مصداق جمله مذکور است.یکی از افرادی که از انقلاب 57 مانده است و نام او را بارها شنیده‌ایم، هادی غفاری است. فردی که برخی او را عامل کشته‌شدن هویدا می‌خواندند ولی خود او این اظهارات را از اساس رد می‌کند و زیر بار نمی‌رود. هادی که فرزند آیت‌ا… مجاهد و شهید غفاری است در این روزها و به ویژه بعد از حوادث سال 88 مورد غضب برخی از جریان‌های کشور است. وی از دوران آشنایی اش با احمدی‌نژاد می‌گوید و اعلام می‌کند که او مخالف امام خمینی(س) و خط ایشان است. این فرد که برخی جریان‌های سیاسی وی را از افراد تند و انقلابی می‌دانند به هیچ وجه به تندروی خود اعتقاد ندارد و می‌گوید امروزه دیگر زمان انقلاب نیست و باید اصلاحات انجام داد. او درباره احمدی‌نژاد، معترضان، مسائل سیاسی و دولت روحانی اظهارات فراوانی را بیان کرده است که در ادامه بخشهایی از گفت‌وگوی هادی غفاری با روزنامه قانون را می‌خوانید.

شما به عنوان یکی از نیروهای پیشرو انقلاب بودید، چرا در این روزها به حاشیه رفته‌اید؟

زمانی که جهان پهلوان تختی از دنیا رفت، در مورد فوت او گفتند که این فرد خودکشی کرده‌است. درآن زمان مجله توفیق تیترزد «تختی را، خودکشی کردند» بعد زیر تیتر نوشت «را» علامت مفعول بی واسطه است. در همین راستا باید بگویم که ما کنار نرفتیم و همان گونه که می‌گویند هر انقلابی رویش و ریزش دارد، طبیعی است و ما نیز جزو ریزش های انقلاب هستیم.
این ماجرا نیز بی‌دلیل نیست زیرا ما دارای اندیشه، فکر، خط ومشی بودیم و در آن زمان براساس خط ومشی‌ها همراه مردم انقلاب کردیم و بعد از انقلاب با حضور در صحنه ها تلاش داشتیم تا این خط ومشی‌ها منحرف و از مسیر خارج نشود. بعد از رحلت امام خمینی(س) پیاده کردن بعضی افراد از قطار انقلاب آغاز شد و بنده را به زور از این قطار پیاده کردند و من کنار نکشیدم. در تمام مجامع فکری واندیشه‌ای، سیاسی و ایدئولوژیکی حضور دارم و بعضی از نیروهای که خود را به نظام چسبانده اند ما را تحمل نمی‌کنند.

چرا شما در دهه 70 برای انتخابات مجلس این‌قدر رد صلاحیت می‌شدید؟

چون نان به نرخ روز نمی‌خورم، زبان تلخی دارم و چاپلوسی نمی‌کنم.

شعاری برای تبلیغات باعنوان «خدا» « نان » « آزادی» داشتید که از آن بسیار علیه شما استفاده شد. درباره آن سخن می‌گویید؟

بسیاری از دوستان گفتند این شعار را حذف کن و حتی فردی گفت این شعار کمونیستی است. در آن زمان توضیح دادم « خدا» سمبل معنویت ورمز توحید، «نان» سمبل اقتصاد ساده و «آزادی» استقلال ایران است.
این را قبول دارم. بعضی وقت‌ها جلوتراز زمان شعار می دهیم و باید در شعار دادن ظرفیت های اجتماعی حتی مخالفان‌مان را درنظر بگیریم و حساب شده عمل کنیم. این شعار به زیانم تمام شد و بسیاری از آرای من را از بین برد. این شعار درست بود ولی در آن زمان کارایی خود را نداشت.

با این وجود شما و افرادی مانند شما در عالم سیاست ایران چه جایگاهی دارید؟

ما دردل مردم جا داریم و مردم به شدت حامی ومدافع اندیشه ما هستند. بعضی اوقات در مسیر رسیدن به محل کارسوار مترو یا تاکسی می شوم، مردم بسیار مهربانند وهواداران از ما حمایت می کنند.
روزی به یکی از آقایان عضو شورای نگهبان گفتم اگر می‌خواهید بدانید محبوبیت ملی من بیشتر است یا شما، بیایید با یکدیگر در اماکن عمومی ظاهر شویم و ببینید شما بیشتر مورد احترام هستید یا مردم من را تکریم می‌کنند.

زمانی خط امام مشخص بود ولی این روزها بسیاری از افراد مدعی پیروی از خط امام هستند ولی راه خود را می‌روند، به نظر شما امروز خط امام(س) را چگونه باید پیروی کرد و این منش در چه اموری صدق می‌کند؟

منش امام(س)چند ویژگی خاص داشت. اول اینکه امام خمینی(س) معتقد بودند نباید فرزندان انقلاب را طرد کرد. کسانی که برای انقلاب سرمایه گذاری کردند، جان دادند، زندان رفتند، شلاق و کتک خوردند، آن‌ها را کنار نگذارید.
دوم مربوط به اندیشه اقتصادی امام(س) بود. ضمن اینکه به اقتصاد دولتی معتقد نیستیم به بخش خصوصی هم اعتقاد ندارم اما افرادی زیادی به ما مراجعه می کنند که از لحاظ معیشتی در مضیقه هستند.
دختر بچه ای را دیدم درتاریکی شب خم شده داخل سطل زباله دنبال جنسی می گشت. از او سوال کردم که چرا اینگونه گذران زندگی می‌کنی، به من پاسخ داد که پدر ندارم و مادرم نیز به دلیل مریضی قادر به تامین زندگی نیست. من مجبورم این‌گونه کار کنم.
روزی را باید از آسمان طلب کرد، از سطح زمین و باکشاورزی و با درس خواندن و تحقیق کردن به‌دست آورد و ما هرگز دنبال چنین جامعه ای نبودیم که کودکی این چنین به دنبال روزی خود باشد. ما می‌خواستیم مردم عزت داشته باشند.
سومین مساله‌ نیز به بعد سیاسی ایشان بازمی‌گردد. من به هیچ وجه معتقد به تقسیم بندی مردم به خودی وغیر خودی نیستیم. هرکسی دراین کشور زندگی می‌کند، شهروند محسوب می‌شود یا به تعبیر فقهی هر که در دارالاسلام زندگی می‌کند باید از حقوق مساوی و برابر برخوردار باشد. مردم باید حق حرف زدن واظهار نظر داشته باشند و بتواند نماینده تعیین کنند.
این نوع شیوه امروزی مورد قبول امام وانقلاب نبوده است. نظام شاهنشاهی در دنیا تا حدودی جمع شده، قدرت ادواری شده است و مردم رای می‌دهند که در صحنه حضور داشته باشند. نباید این دایره را تنگ کنیم تا فقط افراد مورد نظر ما سرکارباشند.
تفکرات واندیشه مختلف افراد برای سربلندی انقلاب و نظام هستند. اگر قرار بود چنین قدرتی بر سرِکار بیاید چه نیازی به انقلاب کردن بود.

اگر امروزه در قدرت بودید نیز همین گونه سخن می‌گفتید؟

بعضی به من خرده می‌گیرند و می‌گویند چون از قدرت کنار زده شدی امروزه زبان به اعتراض گشوده ای و این سخن بسیار حرف درستی است. چه کسی گفته قدرت بد است. قدرت برای آنکه بتوانید جامعه را متحول و شرایط خوب ایجاد کنید بسیار خوب و ضروری است.
مگر می‌شود بدون قدرت، سرمایه داران و کسانی راکه با خون مردم ارتزاق می کنند مهار کرد و در برابر آن‌ها ایستاد.

باید قدرت داشت یا اقتدار؟

بی شک دنبال اقتدارهستیم. البته «اقتدار برای چه». این بسیار حرف مهمی است برای اینکه بتوانیم برای مردم در کنار یک نظام سیاسی مطلوب زندگی آزاد و شرافتمندانه ایجاد کنیم نه نظام سیاسی که فقط با قوه قهریه اداره شود.
برای مثال در تشییع پیکر خانم نواب صفوی، مادر خانم زهرا رهنورد پلیس های زیادی حضور داشتند و سوال من این بود که چرا باید به گونه ای عمل کنیم تا از یک تشییع جنازه بترسیم؟
باید اجازه حرف زدن و اظهار نظر به مردم داده شود. ماباید به گروه‌های مخالف اجازه سخن گفتن بدهیم و موافقان نیز در برابر انتقادها دفاع کنند.

اتفاقات اخیری را که در پاسداران رخ داد چگونه ازریابی می‌کنید؟ همه احزاب آن‌ها را محکوم کردند، آیا این افراد حق اعتراض دارند؟ به نظر شما دولت باید چگونه با این قشر معترض برخورد می‌کرد؟

دولت در بسیاری از کارها حق اظهارنظر و اجازه انجام کار ندارد. این کار برعهده مجموعه عواملی است که کشور را در مسائل امنیتی هدایت می‌کنند. به نظرم بهتراست با این مساله دراویش مثبت وعملیاتی برخورد شود.
فرقه دراویش درایران آرام‌ترین و ساکت ترین آدم ها هستند و ما در دوره انقلاب همیشه به آن‌ها نقد و اعتراض داشتیم که چرا وارد میدان نمی‌شوید. این افراد به هیچ وجه سیاسی نیستند و در فاز ذکر، محفل انس هستند. وقتی ما به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که حق حرف زدن را از افراد می‌گیریم هرکسی را به اتهام واهی یا حتی واقعی غیر منصفانه بازداشت می‌کنیم مشکلات و معضلاتی به وجود می‌آید و این طبیعی است که مسائل این چنینی تبدیل به زخم شود.
می‌توان روی زخم معترضان و منتقدان نمک پاشید وآن را بدتر کرد یا آرام آرام با مهربانی زخم را مداوا کرد. حکومت باید با مردم مهربان باشد، حکومت رقیب مردم نیست.
در نظام اسلامی، حکومت برادر مردم است و حاکمان باید به گونه ای باشند که مردم با اطمینان خاطر پشت سرشان نماز بخوانند. برخی اوقات بی‌طرف‌ترین افراد را با خودمان دشمن می‌کنیم. برای پایان دادن به اینگونه غائله‌ها باید علت‌ها بررسی شود. هر پدیده ای که به عنوان یک مشکل در جامعه به وجود می آید راه حل آن پرهیز از جنس خودش است و خشونت پاسخگو نیست. خشونت را با خشونت جواب نمی‌دهند، البته باید اشاره کنم که بحث دفاع مشروع فرق می‌کند.
این موضوع را باید در نظر بگیریم که می توانیم در جامعه به گونه ای برنامه ریزی کنیم که دشمن را آرام آرام بی‌خطر و بعد این افراد را جذب کنیم. مردم نیز باید آرامش را حفظ کنند و در هر درگیری بهانه‌ای به دست دشمن ندهند.

برخی معتقدند که نوع فعالیت هایی که افرادی مثل سید حسن خمینی یا ناطق نوری درعالم سیاست امروز ایران دارند نشانه انفعال آن‌ها و واهمه از برخورد قدرت سیاسی با آن‌هاست. نظر شما در این زمینه چیست؟

در عالم سیاسی ایران آدم‌ها ظرفیت و باورهای‌شان فرق می‌کند. باورهای آدم‌ها درطول زمان تغییر می‌کنند. شاید برخی از افراد در گذشته روشی را سودمند می دانستند اما امروزه آن روش سودمند نیست.
این تغییرات در آدم‌ها طبیعی است و به هیچ وجه بحث انفعال مطرح نیست. این نوع روش را می‌توان برگرفته از تغییرات فکر ،اندیشه و روش‌هایی دانست که افراد تصور می‌کنند بهتر جواب می دهد.

اقشاری در جامعه حضور دارند که شما را فردی تند و انقلابی درسال‌های ابتدایی نهضت می شناختند، آیا شما تغییر کرده اید یا تعریف انقلابی‌گری را تغییر دادند که امروز شما در آن دایره قرار نمی‌‌گیرید؟

در تعابیر اجتماعی انقلاب معنا دارد. وقتی شما علیه یک نظام مسلحانه یا غیر مسلحانه به هردلیلی می ایستید می‌خواهید انقلاب کنید. درواقع سر مخروط جامعه را پایین می‌کشید و آن طبقه پایین را بالا می آورید.
بعد از انقلاب نظام یا سیستم شکل می‌گیرد و در نظام شکل گرفته شده انقلابی بودن معنا ندارد. با صراحت می‌گویم هر فردی امروز بگوید انقلابی هستم فریبکارانه است. ما انقلاب کردیم و تمام شد. امروز دوره نظام سازی و اداره نظام است. باید سیستم را براساس قواعد و اندیشه های‌مان درست اداره کنیم.
کلمه تند را که به‌کار بردید به هیچ عنوان قبول ندارم. در دوره ای که افراد جامعه دنبال زن و زندگی بودند من آواره این شهر و آن شهر بودم. به این زندان و آن زندان منتقل می‌شدم و شکنجه شدم. مادرم در 70 سالگی از زندان شاه فرار کرد، پدرم در زندان کشته شد، خواهرم شب اعدام از زندان فرار کرد و خودم دوبار حکم اعدام برایم آمد و هر دوبار فرار کردم. دفعه دوم به کمک همسرم قبل از جاری شدن حکم اعدام از دست 27 افسر شهربانی فرار کردم. من می‌توانستم زندگی راحتی داشته باشم ولی به دنبال اهداف انقلاب بودم. از سال 53 تا کنون هنوز براثر کابل‌هایی که خورده ام کف پاهایم می‌سوزد. بنده هنوز همان هادی غفاری سابق هستم.
اگر درمورد روش بخواهید صحبت کنید به طور طبیعی انسان در طول زمان ومکان حرکت می‌کند و حتی امام(س) در مورد فقه فرمودند اجتهاد به معنای مصطلح امروز کارگزار نیست. عنصر زمان و مکان در اجتهاد باید دیده و دخیل باشد.
شما نمی‌توانید امروز را با 30 سال پیش مقایسه کنید زیرا صدها حادثه ریز ودرشت اتفاق افتاده است.

شما از اوایل انقلاب تا فوت امام(س) فعال بودید و بعد ازآن با توجه به رد صلاحیت‌هایی که داشتید حتی حضور رسانه‌ای شما بسیار کم بود. این روند دلیل خاصی داشت؟

هنوز مثل قبل برای نظام کار وتلاش می‌کنم و حضور شما در اینجا نشانه فعالیت رسانه‌ای من است. از طرف دیگر به مناسبت‌های مختلف سخنرانی می‌کنم. گاهی اوقات جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان دارم و بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی دیگر در دستور کار دارم.
البته ظاهر اقدامات صورت گرفته در زمان‌های مختلف فرق می‌کند. در دوره‌ای نماینده مجلس بودم، در زمان دفاع مقدس درجبهه ها حضور مستمرداشتم و همه دوستان رزمنده با چهره من آشنا هستند. زمانی برای خرید اسلحه از کشور خارج شدم و برخی می‌خواستند من را گروگان بگیرند ولی ما از راه‌مان کوتاه نیامدیم.
البته بسیاری از مسائل قابل گفتن نیستند ولی بعد از فوت امام خمینی(س) آرام آرام مرگ سیاسی ما فرارسید. در قرآن آمده که هر امتی اجلی دارد و اجل فقط مرگ نیست.
شاید در ظاهر دوره افول است اما در زمان انتخابات نشان دادم که در افول نیستم. البته امروز نمی‌گویم که از شرایط راضی هستم و با صراحت می‌گویم ضمن حمایت از دولت یک عنصر مطالبه‌گرم.
این واقعیت هر نهادی است که به آینده فکر کند. هرگز به وضع موجود راضی نیستم. دنبال وضع مطلوب هستم. حکومت به این نتیجه رسیده حذف کردن افراد دیگر جواب نمی‌دهد. مشکل ما این است که جای دوست ودشمن را اشتباه گرفتیم.
برخی مسئولان و مدیران عالی کشور در این زمینه بد می اندیشند. ما وفادارترین نیروها به نظام اسلامی هستیم. اگر کسی به سیستم و نظام جمهوری اسلامی نگاه چپ کند اولین سینه ای که سپرخواهد شد سینه هادی غفاری خواهد بود. نباید ما را با کسانی که نمی‌خواهند سر به تن نظام باشد اشتباه گرفت.
من از نظام دفاع می‌کنم و نظام را دوست دارم. ما باید مطالبه‌گر و دنبال اصلاح نظام باشیم تا در آینده جلوی فرزندان‌مان سرمان را بالا بگیریم.

برخی شما را با پرونده مرگ هویدا پیوند می‌زنند و برای همین این سوال را می پرسیم. آیا هویدا اسنادی داشت که نباید در دادگاه بیان می‌کرد وبرای همین حذف شد؟

بنده فقط دو ساعت در دادگاه هویدا به عنوان تماشاچی حضور داشتم. اطلاعات ویژه ای از ایشان ندارم، به دلیل آنکه مورد احترام مردم بودم بنده را در صف جلو دادگاه جا دادند و بانی این طرح آقای عباس میلانی است. بنده به شدت نسبت به ایشان معترض هستم. کتاب‌هایی که نوشتند ساختگی و داستان پردازی ذهن اوست.

اینکه گفته می‌شود بعضی افراد مبارزه با شاه را حرام می دانستند درست است؟ آیا مصباح یزدی ازآن افراد بود؟

ما هیچ مرجعی نداشتیم که مبارزه با شاه را حرام اعلام کند. بعضی افراد با توجه به شرایط، مبارزه را بی فایده می دانستند و معتقد بودند که پیروز نمی‌شویم زیرا شاه مشت آهنین و تا دندان مسلح است. آن‌ها می‌گفتند که با دست خالی فقط کشته می شوید. دربین این افراد اندیشمند، متدین و مسلمان هم بودند اما با انقلاب کاری نداشتند. مبارزه را به سود نمی دانستند، هنوز افرادی هستند که کتاب می‌نویسند، زندگی معمولی خودشان را دارند و برای جبران مافات گذشته هرازگاهی لگدپراکندگی می‌کنند.

آیا از افرادی که در درباره شاه بودند در بدنه جمهوری اسلامی هستند که وابسته رژیم قبل باشند؟

گمان نمی کنم از وابسته های رژیم گذشته کسی در نظام باشد. ممکن است افرادی بی تفاوت و دنبال زندگی خودشان باشند. افرادی که در رژیم گذشته بودند و بعد هم همچنان سرکار خودشان بودند، بیشتر در بین افراد متخصص در بخش‌های مختلف بودند که دنبال کارهای علمی خودشان بودند ولی اینکه وابسته رژیم گذشته بودند خیر این‌گونه نیست.

نظر شما در مورد آقای احمدی نژاد و اقداماتی که این روزها انجام می‌دهد چیست؟

آقای احمدی نژاد بسیار فردخود شیفته ای به حساب می‌آید و این تعبیری جامعه شناسی است. او می‌خواهد خودش را مطرح کند و فراموش کرده کشور را برای مدت هشت سال به لبه پرتگاه برده‌است. احمدی‌نژاد در دامن خود افرادی پرورش داده که به هیچ وجه به سود انقلاب نبودند و بالاترین جایگاه‌ها را با قدرت های فراوان به آن‌ها داده بود. برخی از معاونان احمدی نژاد الان در زندان هستند. یکی از معاونان او که رییس مبارزه با مفاسد اقتصادی شد و خودش مفسد اقتصادی بود امروز در زندان است. احمدی‌نژاد در واقع به دست قاتل شمشیر داد. بعد از این مسائل باید به تفکرات پوسیده و شبه مذهبی آقای احمدی نژاد اشاره کرد. او می‌گفت هاله نور دیدم که این نوع عملکرد جزوکثیف ترین تفکرات ارتجاعی است. از طرف دیگر احمدی نژاد کلماتی به‌کار برد که باعث ایجاد جنگ میان ما با جهانیان شد. تمام رقبای ما را با یکدیگر متحد وتبدیل به دشمن کرد.
در دوره آقای هاشمی رفسنجانی وآقای خاتمی توانسته بودیم سوء نظر جهانیان را نسبت به خودمان برگردانیم، در دوره آقای احمدی نژاد پاسپورت‌مان در دنیا بی اعتبار شده بود.حتی در سفری که به عمره رفته بودیم فروشنده پول مارا نجس خواند. اولین باری که باآقای احمدی نژاد درگیر شدم مربوط به سال 1365 و زمان دانشجویی او بود. احمدی نژاد جزو باند مخالفان امام وخط امام(س) بود. عرضم به دوستان این است از سال 65 تا سال 84 احمدی نژاد را نشناختید، چرا سال 88 به این درک نرسیدید که این فرد برای کشور فاجعه به بار خواهد آورد. البته شاید حمایت این افراد حسن نظر یا ازروی جهل بوده یا به خاطر مخالفت با ما بوده باشد. امیدواریم حامیان احمدی نژاد متنبه و متوجه اشتباه شان شده باشند و از مردم عذر خواهی کنند. احمدی نژاد با این کارها افرادی که نظام را قبول ندارند دور خودش جمع می‌کند.

احمد منتظری فرزند آیت ا… منتظری مصاحبه ای داشتند که در آن می گوید سید احمد خمینی به دنبال رهبر شدن بعد از امام(س) بودند، آیا شما از این موضوع اطلاع دارید؟ این ادعا چقدر صحت دارد؟

آقای احمد خمینی پاک تر ازاین حرف‌ها بودند و هیچ‌وقت دنبال اقتدار وقدرت نبودند.

منبع: روزنامه قانون، شماره 1157، یکشنبه 1396/12/13

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۳ اسفند، ۱۳۹۶ ۵:۳۷ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *