درسی که ازعلامه محمد باقر بهبهانی حائری باید آموخت.

امین رجبی، کارشناس ارشد جامعه‌شناسی، در روزنامه اطلاعات نوشت: چندی پیش مطلبی با عنوان «درسی که علامه بحرالعلوم به آغامحمدخان قاجار داد» در فضای مجازی نظر من را جلب کرد. این مطلب درباره یک واقعه تاریخی بود که از اهدای یک جلد قرآن جواهرنشان از سوی آغا محمدخان به علامه بحرالعلوم حکایت داشت. در متن مطلب یادشده آمده بود:
«آغا محمدخان قاجار، قرآنى به خط میرزاى تبریزى که خطاط معروفى بود، با جلدى که به یاقوت و الماس و زبرجد و سایر سنگ‎‌‎هاى گرانبها تزئین شده بود، به رسم هدیه براى بحرالعلوم فرستاد. وقتى قرآن را آوردند که به ایشان برسانند، درب منزل را زدند. با کوبیدن حلقه در، بحرالعلوم خود پشت درب منزل آمد و آن را باز کرد و در حالى که دست مبارک آن بزرگمرد بالا و قلم به دستشان بود، خطاب به آنان فرمود: چه کار دارید؟
گفتند: حضرت سلطان، قرآنى براى شما فرستاده‎‌‎اند.
استاد نگاهى به قرآن کرد و گفت: این زینت‎‌‎ها و دانه‎‌‎ها چیست که بر جلد آن نصب شده است؟
عرض شد: اینها سنگ‎‌‎هایى گرانبهاست که جلد قرآن را با آنها تزئین کرده‌اند.
پرسید: چرا بر کلام خدا چیزى آویخته‎‌‎اید که باعث زندانى شدن و تعطیل آن می‌شود؟ آنها را از جلد قرآن جدا کنید و بفروشید و قیمت آن را میان مساکین قسمت کنید.
عرض کردند: قرآن را که با خط خطاطى معروف است و ارزش زیادى دارد، قبول فرمایید.
گفت: قرآن را هرکس آورده نزد او باشد و آن را تلاوت کند، این را فرمود و در منزل را بست.»
به نظر من احتمالاً آن قرآن باید به خط استاد میرزا احمد نی‎‌‎ریزی باشد که به اشتباه «تبریزی» نوشته شده؛ اشتباهی که تاکنون در منابع مختلف بارها تکرار شده است. ضمن این که احتمال وجود خطاطی به نام میرزاى تبریزى بسیار کم است، همچنین باید درستی متن نیز بررسی می‎‌‎شد.
همین شک‎‌‎‏ من به جستجو در منابع گوناگون انجامید و نتایجی به دست داد که بهانه نگارش این نوشتار شد.
این حکایت به اشکال گوناگون در کتاب‌ها و سایت‎‌‎های معتبر و غیرمعتبر زیادی نقل شده است، از جمله:
کتاب‌های «دیدار با ابرار» نوشته نورالدین علی‎‌‎لو (ص۲۷)، «سرگذشت‎‌‎هاى تلخ و شیرین قرآن» نوشته غلامرضا نیشابورى (ص۸۰)، «پیکار با منکر در سیره ابرار» نوشته محمد عابدی (ص۳۵)، «سیمای فرزانگان» نوشته رضا مختاری (ص۳۸۱)، روزنامه‎‌‎های کیهان (۹ر۱۱ر۹۶ و جمهوری اسلامی (۱ر۱۱ر۹۶)، سایت خبری سیاست روز (۲۹ر۱۰ر۹۶)، خبرگزاری برنا (۲۶ر۹ر۹۰) و صفحات اینستاگرامی برخی شخصیت‌های معروف.
منبع اصلی این حکایت،‎‌‎کتاب «فوائد ‏‎‌‎الرضویه» نوشته مرحوم شیخ عباس قمی۱ است.
با مطالعه اصل منبع،‎‌‎‏ مشخص شد که در نقل این حکایت ۲ اشتباه صورت گرفته و آن اینکه نه قرآن به خط میرزای تبریزی بوده است و نه آن عالم فرزانه، بحرالعلوم!
بلکه آغامحمد خان قاجار قرآن جواهرنشان به خط استاد میرزا احمد نی‎‌‎ریزی را برای علامه محمدباقر بهبهانی حائری معروف به وحید بهبهانی هدیه می‎‌‎فرستد و بقیه ماجرا.
در زیر اصل حکایت از متن کتاب «فوائد الرضویه» را می‎‌‎خوانید. این حکایت به نقل از «شمس‎‌‎الدین بن جمال‎‌‎الدین بهبهانی» ذکر شده است. دلیل این اشتباهات مشخص نیست، اما به احتمال به دلیل انشای خاص کتاب باشد که در بهمن‎‌‎ماه سال ۱۳۲۷خورشیدی (۷۰ سال پیش) به چاپ رسیده است.
همچنین چند پاراگراف قبل از این حکایت در متن کتاب،‎‌‎‏ نام «علامه بحرالعلوم» به عنوان شاگرد مبرّز علامه بهبهانی آمده است که می‎‌‎تواند خواننده را به اشتباه بیندازد.
و اما اصل حکایت (با این توضیح که معنی برخی کلمات برای فهم بهتر در پرانتز آورده شده است):
و نیز مرحوم استاد این حقیر شمس‎‌‎الدین بن جمال‎‌‎الدین البهبهانی که از جمله تلامذه (شاگردان) اواخر زمان آن سرور بود که احوال آن جناب را در تحفه‎‌‎الرضویه و در این نسخه شریفه نیز نقل نموده می‎‌‎فرمودند که زهد آن جناب به مرتبه (مرتبه‎‌‎ای) بود که لباس‎‌‎های آن سرور کرباس و تابدار بود و غالباً آنها را زوجه مقدسه آن جناب، که والده ماجده آقا محمدعلی ولد آن جناب که مقامع و کتب دیگر از مؤلفات آن جناب است
تار و پود آنها را می‎‌‎رشت و می‎‌‎بافت و به امتعه (کالاها و متاع‎‌‎ها) و اقمشه (پارچه و لباس) دنیا هیچ نظر نداشت.
و نقل فرمودند قرآن به خط میرزای نیریز که جلد آن را به یاقوت و الماس و زبرجد و سایر سنگ‌های گرانبها ترصیع (جواهرنشان) نموده بودند، مرحوم سلطان زمان آقا محمد خان انار اللّه برهانه آن قرآن را از برای جناب آقا هدیه ارسال فرموده بودند. آن قرآن را زمانی که آورده بودند که به جناب آقا برسد، من با آورندگان قرآن آمدیم به درب منزل مبارک آقا. بعد از دق الباب (کوبیدن در) خود جناب آقا به نفس نفیس آمدند به پشت درب منزل و در را باز نمودند در حالتی که دست شریف آن سرور بالا بود و قلم به دست مبارکش بود، به جانب ما نظری فرمودند و گفتند: چه کار دارید؟
آورندگان قرآن عرض کردند که حضرت سلطان قرآنی به جهت شما فرستاده‎‌‎اند.
آن جناب نگاهی به جانب قرآن نمودند و فرمودند: این زینت‎‌‎ها و دانها (دانه‎‌‎ها) چیست که بر جلد قرآن نصب شده؟
عرض شد: اینها سنگ‌های گرانبها است که جلد قرآن را مرصع نموده‎‌‎اند.فرمود: چه جهت دارد که کلام‎‌‎اللّه را چنین نموده‎‌‎اند که باعث حبس و تعطیل آن گردیده‎‌‎اند. آنها را از جلد قرآن جدا کنید و بفروشید و قیمت آن را به طلاب و مساکین قسمت کنید.
عرض نمودند: قرآن را که خط میرزای نیریز است و قیمت زیاد دارد، قبول نمایید.
فرمودند: هرکس قرآن را آورده، در نزد او باشد و پیوسته از آن تلاوت کلام خدا نماید.
این کلام را فرمودند و درب منزل را بستند و ما برگشتیم انتهی.‏

پی‎‌‎نوشت:
۱ـ قمی، شیخ‎‌‎‏ عباس (۱۳۲۷ خورشیدی) فوائدالرضویهر زندگانی علمای مذهب شیعه، ج اول، تهران: انتشارات مرکزی، صص ۴۰۴ تا ۴۰۸٫

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۵ آبان، ۱۳۹۷ ۱۰:۵۷ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *