دیشب با آقای خاتمی تماس گرفتم. گفت…

چندی پیش، جواد موگویی یادداشتی در صفحه شخصی اش منتشر کرد که به موضوع حضور و عدم حضور سیداحمد خاتمی در خط مقدم جبهه ها برمی گشت (اینجا بخوانید). آن پست به شدت جنجالی شد. پس از آن، جواد موگویی در جدیدترین پست خود به شرحِ گفتگویش با سیداحمد خاتمی پرداخته که درباره موضوع حضور ایشان در جبهه و عملیاتها صحبت شده است:

دیشب با آقای خاتمی تماس گرفتم. گفت…

پس از انتشار خاطره‌ای از کتاب «حجره شماره دو» درباره مواجه آقای سیداحمد خاتمی در جنگ، برخی رزمندگان و جانشین سپاه قم در جنگ، شاگردان و دوستان ایشان شهادت به بارها حضور او در جنگ دادند. خاطرات و عکس‌های بسیاری نیز برایم ارسال شد.
گرچه من نیز چندبار صحت اصل خاطره را از راوی و نویسنده کتاب جویا شده بودم.
در تاریخ شفاهی موارد بسیار است که راوی، خاطره‌ای نقل و برخی دیگر آن را تکذیب و یا به شکل دیگری نقل می‌کنند. وظیفه پژوهشگر راستی‌آزمایی است. گاه این راستی‌آزمایی حتی به نتیجه‌ مشخص هم نمی‌رسد. و هر دو خاطره بلاتکلیف در تاریخ می‌ماند که می‌ماند…
القصه!
دیشب به آقای خاتمی زنگ زدم. توضیح دادم و او نیز اصل خاطره و حتی حضور در کنار آقای اقبالیان را تکذیب کرد. و خاطراتی از ده‌ها بار حضورش در جبهه نقل کرد که با خاطرات سایرین هم‌خوانی داشت و قطعا حق با اوست.
گفت از صبح چندنفر پیشنهاد شکایت داده‌اند اما نپذیرفته و بخدا واگذار کرده.
عذرخواهی کردم که خاطره‌ای را بدون راستی‌آزمایی منتشر کردم. گرچه شکایت را حق ایشان می‌دانم. لکن بنایی نداشت.
گفتم مطلبم را صدها‌هزار نفر دیده‌اند!
گفت عیبی ندارد…
در تاریخ شفاهی از این موارد بسیار است. در کتب خاطرات رجال، سخن‌هایی در له و علیه افراد ثبت است. و راهی نیز جز ثبت آن نیست. وگرنه دیگر بایستی درِ تاریخ‌شفاهی را تخته کرد.
بتصورم علاوه بر راوی، منتشر کننده نیز در قبال آن مسئولیت دارد. و من نیز در کتب و فیلم‌هایی که تولید کردم، همواره مسئولیت آنرا پذیرفته‌ام.
بارها از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار و مورد مواخذه قرار گرفتم که انتشار فلان مطلب را تکذیب و یا از آن عذرخواهی کنم اما چون دلیلی بر کذب بودن آن نیافتم هیچ‌گاه نپذیرفتم و هزینه‌ای بس گران دادم.
اگر تاریخ‌نگار، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار و هرآنکه در رسانه هست، تحت فشارها کوتاه بیاید فاتحه‌اش خوانده است‌.
لکن همانطور که معتقد به تاریخ‌نگاری شجاعانه هستم، برگشت صادقانه از مسیری اشتباه را نیز شجاعانه می‌دانم.

پی‌نوشت:
از همه صادقانه خواهشمندم این نوشتار را تا آنجا که می‌توانید منتشر کنید.

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۲۳ بهمن، ۱۳۹۹ ۹:۴۹ ق.ظ

دسته بندی: نقد و بررسی خاطرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *