روایتی از واکنش رهبرانقلاب به سخنان و برخوردهای غلوآمیز

آقای خامنه‌ای سلام!

«آقای خامنه‌ای سلام! دوست داشتیم شما را یک بار آن گونه که می‌خواهید خطاب کنیم…» نماینده یکی از تشکل‌های دانشجویی صحبت‌های خود را با این عبارت آغاز می‌کند. جمع هم که انگاری از چنین کاری خیلی خوشش آمده، صلوات پر هیبتی چاق می‌کند. دانشجوی مزبور در ادامه نشان می‌دهد مثل دو نفر قبلی اهل در لفافه حرف زدن نیست و بی‌پرده و شفاف و صریح صحبت می‌کند: دلمان از دست چپ و راست رئیس‌جمهور خون است! نوبت صحبت کردن رهبری که می‌شود در ضمن بیانات، رندانه و با طنز دلنشینی جواب او را هم می‌دهند: یکی از دوستان گفت دلش از دست چپ و راست رئیس‌جمهور خون است؛ خب دل شما خون! جمع جوانانه حسینیه منفجر می‌شود از خنده، بعد هم صلواتی نصفه نیمه و دعوت نصفه نیمه‌تر بعضی‌ها به سکوت و گوش دادن به ادامه جملات سخنران: ولی بدانید اینها جزو مسائل اصلی کشور نیست…» اینها بقایای بخشی از گزارشی است که نگارنده این سطور، هشت سال قبل در حاشیه دیدار ماه رمضانی دانشجویان با رهبر انقلاب نوشته بود. دیداری که ابتدا قرار بود خبرنگار حوزه دانشگاه برود ولی در نهایت قرعه‌اش خورد به نام نویسنده این گزارش. دیداری که هر سال در حسینیه امام خمینی(ره) در انتهای خیابان فلسطین برگزار می‌شود و حالا بعد از سال‌ها و در کنار دیدارهایی مانند دیدار رمضانی با شعرا، تبدیل به یکی از مراسم ثابت ماه رمضان شده است. خطاب قرار دادن بی‌تکلف یک دانشجوی جوان بیست و چند ساله نسبت به نفر اول مملکت آن‌قدر ساده و صمیمی بود که همان زمان هم به دل خیلی‌ها بنشیند. اتفاق اخیر درباره برگزاری مراسم شکرگزاری برای رهبر انقلاب باعث شد بعضی از برخوردهای ایشان با چنین موضوعاتی را در چند سال اخیر مرور کنیم.

1. شهریورماه 1391، نوشهر

دانشگاه علوم دریایی امام خمینی(ره) وابسته به نیروی دریایی ارتش در نوشهر مهمان بلندمرتبه‌ای داشت. فرمانده کل قوا به همراه تعداد زیادی از چهره‌های لشکری و نیروهای مسلح به این شهر آمده بودند تا در مراسم دانش‌آموختگی دانشگاه‌های افسری ارتش شرکت کنند. فرماندهان ارتش این بار تصمیم گرفته بودند مراسم دانش‌آموختگی افسران جوان خود را نه در قلب پایتخت و دانشگاه‌هایی مانند شهید ستاری نیروی هوایی یا امام علی(ع) زمینی بلکه در ساحل دریای خزر و به میزبانی سفیدپوشان نیروی دریایی برگزار کنند. این شد که جمع زیادی از سرداران و امرای نظامی به یکباره جمع‌شان در نوشهر جمع شده بود. در همین دیدار هم بود که واکنش رهبری به حادثه منا و هشداری که به سران سعودی دادند، خبرساز شد.

حضور فرماندهی کل قوا در یک دانشگاه نظامی آن هم در یک برهه حساس که تعدادی از اتباع ایرانی در یک کشور ثالث جان باخته بودند به خودی خود می‌توانست، مهم تلقی شود و رسانه‌ها به آن توجه ویژه بکنند که همین‌گونه هم شد. در کنار هشدار نفر اول مملکت علیه سران سعودی، اتفاق دیگری هم در این سفر رخ داد که جالب توجه بود. حضرت آیت‌ا… خامنه‌ای در دیداری که با نیروهای مسلح منطقه شمال کشور و خانواده‌های آنها داشتند واکنش تندی به هم‌عرض کردن جایگاه معصومین و انبیا با خودشان داشتند، آن را نفی کرده و دیگران را هم از آن برحذر داشتند. گویا در ابتدای این مراسم ابیاتی خوانده می‌شود که تلقی برخی این بود در بخش‌هایی از آن، جایگاه و شانی که متناسب معصومین است به ایشان نسبت داده می‌شود. اتفاقی که باعث شد ایشان محورهای مهم صحبت‌های خود را موقتا کنار گذاشته و بعد از یاد و نام خدا به این موضوع واکنش نشان دهند:

«به همه این را می‌گویم، گفته‌ام و تکرار می‌کنم؛ مبادا صفات، خصائل و مناقبی که متناسب با وجود ولی‌عصر (ارواحنا فداه) هست را تنزل بدهیم در سطح انسان‌های کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی که گفته می‌شود کسانی که در این سفینه سوارند، غم توفان ندارند (چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان/ چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتی‌بان) این نوح، امام زمان است. با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه کنیم -که سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است- وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نوحِ کشتی‌بان این امت است. این امت در طول تاریخ خود فراز و نشیب‌هایی داشته؛ گاهی به گل نشسته، گاهی دچار ذلت شده، گاهی با مشکلات غیرقابل توصیفی مواجه شده، دست به گریبان شده… دریا توفان دارد، سختی دارد، مشکلات دارد، هراس‌های بزرگ دارد، اما وقتی کشتی‌بان بنده برگزیده خداست، معصوم است، آن وقت دیگر بیمی وجود ندارد. این آن نکته کوتاهی بود که خواستم عرض بکنم؛ این صفات را مخصوص بدانید به آن بزرگواران. نوحِ این کشتی اوست، پشتیبان این امت اوست، واسطه فیض الهی به یکایک آحاد و دل‌ها و جان‌ها و ذهن‌ها و جسم‌های ما، وجود مقدس خاتم‌الاوصیاء و در رتبه قبل از او، وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلی‌ا… ‌علیه‌وآله) است.»

2. جان‌ها فدای اسلام

ایشان در ادامه صریح‌تر و شفاف‌تر در برابر چهره‌های مختلف نظامی و لشکری با اشاره مستقیم به این شعار افزودند: «نیروهای نظامی اظهار کنند که جان خود را فدای یک شخص می‌کنند درست و شرعی نیست بلکه همه نیروهای نظامی باید جان خود را فدای اسلام کنند و خود آن شخص نیز جان خود را فدای اسلام کند.» این شعار سه واژه‌ای چهار سال و چهار ماه بعد هم دوباره مورد انتقاد ایشان قرار گرفت. زمانی که در سی‌ام شهریور 1395 همزمان با عید غدیر، تعدادی از اقشار مختلف مردم در حسینیه امام‌خمینی(ره) در انتهای خیابان فلسطین با ایشان دیدار کردند. رهبر انقلاب مجددا در واکنش به این شعار که از سوی تعدادی از مردم داده شد گفتند: «شما که می‌خواهید جان‌تان را فدا کنید چرا فدای اسلام نکنید؟! رهبر مگر کیست؟»

3. اردیبهشت همان سال، ستاد نیروی زمینی ارتش

این اما تنها واکنش رهبر انقلاب نیست. آیت‌ا… خامنه‌ای چهار ماه قبل هم در بازدیدی که این بار از ستاد نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در شمال تهران داشتند به شعار «جانم فدای رهبر» واکنش نشان دادند. نوک انتقاد ایشان این مرتبه به منطقی بود که چنین شعاری از دل آن برخاسته است. فرمانده کل قوا در این مراسم که از سیمای جمهوری اسلامی هم پخش شد با اشاره به این‌که ارتش در رژیم پهلوی برای حفظ شخص طاغوت شکل گرفته و فعالیت می‌کرد و تغییر این منطق بعد از انقلاب گفتند: «ارتش جمهوری اسلامی ایران تنها ارتشی است که در خدمت مردم و منافع ملی است و اعتقادات و احساسات بدنه و فرماندهان آن نیز همانند آحاد مردم است.»

4. به هیچ وجه تشکر نمی‌کنم!

به عبارت دقیق‌تر می‌شود گفت پنج سال قبل در سال 1392 و دقیقا در همین روزهای گرما تابستانی بود که خبر برگزاری مراسمی با عنوان «ویژه برنامه سالروز تولد مقام معظم رهبری» در شیراز تبدیل به سوژه رسانه‌ها شد. این مراسم و نام و عنوان‌هایی که پای بنر تبلیغاتی آن به چشم می‌خورد این شائبه را به ذهن متبادر می‌کرد که بخشی از تشکیلات اداری سپاه در استان فارس برای برگزاری چنین مراسمی وارد عمل شده است. هرچند توضیحات روز بعد فرمانده سپاه شیراز مشخص کرد که این ایده بدون هماهنگی با مقامات بالادستی در دستور کار قرار گرفته و برای آن تبلیغات شده است. البته فرمانده شهرستان در ادامه نامه خود این شجاعت و تهور را داشت که تا همین جا هم از رهبر انقلاب و مردم عذرخواهی کند.

زمزمه‌های برگزاری مراسم جشن تولد برای رهبر انقلاب آرام آرام از دهه 80 به گوش می‌رسید. اتفاقی که در نهایت موجب انتقاد بعضی رسانه‌ها از این رفتار شد. روزنامه کیهان در مطلبی در تیرماه 1386 از این رویه انتقاد کرد. این روزنامه در ادامه از مراسمی سخن به میان آورده بود که در یکی از استان‌های کشور برای این کار برگزار شده و جمعی از مسئولان هم در آن شرکت داشته‌اند. طبق اعلام این روزنامه، خبر به گوش رهبری می‌رسد. واکنش ایشان نسبت به این موضوع خواندنی است: «این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد! برگزارکنندگان، مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع می‌شود. من از کسی که برای تولد من جشن می‌گیرد به‌هیچ‌وجه متشکر نمی‌شوم و او را مسئول زیان‌های این کار هم می‌شناسم.» نکته جالب در این میان هم این‌که طبق اعلام خود آیت‌ا… خامنه‌ای، تولد ایشان تیرماه نیست.

5. مراسم لازم نیست!

خبرش چند روز قبل و در همان ساعات اول به مستمسکی برای معاندان تبدیل شد. باز هم بر حسب اتفاق، روزهای ابتدایی تیرماه و تابستان بود. با این تفاوت که ورق‌های تقویم نه چند سال قبل که روی 1397 بود.
یکی از رسانه‌ها از قول یکی از مسئولان نقل قول کرده بود همزمان با ششم تیر و به سلامت در آمدن آیت‌ا… خامنه‌ای از نقشه سوء‌قصد به ایشان که در سال 1360 و در مسجد ابوذر تهران صورت گرفت، قرار است مراسم یادبودی برگزار شده و برای سلامت ایشان هم شکرگزاری به عمل آید.
همین چند خط خبر کافی بود تا اذهان معاند و سوءتفاهم‌ساز به کار افتند.
کسانی که البته با سابقه و مشی رهبر جمهوری اسلامی آشنا بودند یقین داشتند چنین سیره‌ای مورد تائید او نیست. او پیش از این بارها و بارها نشان داده بود موافق چنین کارها و اقداماتی نیست و بعضا نسبت به آن موضع هم گرفته بود. تقدیر بر این بود که در مورد اخیر هم این اتفاق بیفتد. به 24 ساعت نکشید که نارضایتی او به رسانه‌ها کشیده شد.

فردی که یک دانشجوی بیست و چند ساله، هشت سال قبل و در روزهای گرم ماه رمضان تابستان 89 او را «آقای خامنه‌ای» خطابش کرده بود، به مسئولان مراسم پیغام داده بود چنین مراسمی لازم نیست و اگر می‌خواهند او را در دل دعا کنند.

احتمالا اگر قرار بود خودش پشت تریبون به این موضوع واکنش نشان دهد، لهیب سخن بیش از اینها احساس می‌شد چنان‌که در شهریور 91 در نوشهر احساس شده بود: «به همه این را می‌گویم، گفته‌ام و تکرار می‌کنم…»

نویسنده: محمدصادق علیزاده

منبع: روزنامه جام جم، دوشنبه 1397/4/11

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۱۱ تیر، ۱۳۹۷ ۷:۵۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *