روایتی شنیدنی از خبر ترور حجاریان در تحریریه کیهان

کیهان، روزنامه چاپ عصر بود و به همین دلیل صبح ها سر اعضای تحریریه و سردبیری روزنامه شلوغ بود.
جلسه شورای سردبیری کیهان، هر روز نزدیک 8 صبح و با آمدن آقای شریعتمداری شروع می شد. معمولا جلسات بانشاطی بود و حتی در سخت ترین شرایط سیاسی هم طنز حاکم بر آن (که معمولا با لطیفه ها و خاطره های حاج حسین آقا همراه بود) از بین نمی رفت.
این جلسات حداکثر یک ساعت و نیم و گاهی تا 2 ساعت ادامه می یافت و معمولا موضوع سرمقاله، دست فرمان سیاستهای خبری هر روز، و گاهی تیترهای اصلی در آنجا پخت و پز می شد.
آن روز (22 اسفند 1378) ساعتی بعد از اتمام جلسه سردبیری، آقای شریعنمداری سراسیمه به اتاق سردبیری برگشت. آقای ملکیان رفته بود اتاق تیتر، اما آقای صفارهرندی و من هنوز نرفته بودیم. سراسیمگی آقای شریعتمداری نشان می داد اتفاق مهمی افتاده. با حالتی پریشان گفت “حجاریان ترور شده”.
خبر شوک آور بود. حتی در شرایط آن دوران که شنیدن خبرهای داغ، کاملا طبیعی بود این خبر تکان دهنده بود. برای لحظاتی سکوت کامل بر اتاق حاکم شد. لابد 2 نفر دیگر هم مانند من زیر آوار دهها سوال قرار گرفتند که نخستینش این بود: حالا باید چه کنیم؟
خبر را سردار نقدی داده بود. او فرمانده اطلاعات ناجا بود و طبیعی است که از اولین مطلعان حادثه باشد. و باز هم طبیعی بود که خبر را به روزنامه ای که تا ساعتی بعد زیرچاپ می رود، برساند.
باید ذهن مان را جمع وجور می کردیم. خاطرم نیست آقای صفارهرندی پیشنهاد کرد و من تایید و تاکید کردم یا برعکس. پیشنهاد این بود که آقای شریعتمداری یادداشتی درباره ترور بنویسد.
می دانستیم پذیرش این پیشنهاد برای آقای شریعتمداری سخت است اما او یادداشت خوبی نوشت و عبارت “آقاسعید ما” در آن، گویای رفاقتی دیرین بین او و حجاریان بود.
حجاریان و شریعتمداری رفیق و همکار بودند و در مقطعی هم، همسایه. هردوی آنها در یک مجتمع مسکونی زندگی می کردند و فرزندانشان “هم مدرسه ای” بودند. در مقطعی هم هر دو پدر، به نوبت، نقش سرویس مدرسه را ایفا می کردند. امروز حاج حسین بچه ها را به مدرسه می رساند و فردا، آقاسعید.
همسران آن دو نیز رفاقتشان طولانی بود و به قبل از انقلاب برمی گشت. دو دانشجوی پزشکی ضد رژیم پهلوی که پای هردوشان به مبارزه و زندان هم باز شد.
خاطرم هست یکبار آقای روح الله حسینیان در سخنرانی یا مصاحبه ای، برادر همسرآقای حجاریان را در دوران مبارزه با حکومت پهلوی، عضو یا مرتبط با منافقین معرفی کرده بود. آقای شریعتمداری در مطلبی، با رد این ادعا به حسینیان گوشزد کرد که چون در زمان مبارزه با طاغوت، در دوران صباوت (نوجوانی) بودید بهتراست اظهارنظر نکنید.
فضای سیاسی سال 78 توسط تندروهای اصلاح طلب بشدت پرتنش بود، بخصوص که چند روز قبل از ترور، انتخابات مجلس ششم برگزار شده و اصلاح طلبان در مرحله اول اکثریت کرسی ها را به دست آورده بودند و سرخوشی این پیروزی بر احساسات افراطگرایانه آنها افزوده بود. به علاوه یکسال پیش از آن قتلهای زنجیره ای هم اتفاق افتاده بود و ترور حجاریان می توانست شرایط را تندتر کند.
طبق انتظار، ترور حجاریان به سوژه ای تبدیل شد برای شلتاق رسانه ای در آن مقطع.
حجاریان در بیمارستان سینا بستری شد.خیلی ها به عیادتش رفتند. 2-3 روز بعد به آقای شریعتمداری پیشنهاد کردیم به عیادت او برود. شرایط ملتهب تر از آن بود که این پیشنهاد جامه عمل بپوشد، بخصوص اینکه عیادت مهندس مرتضی نبوی نیز با توهین و هتک حرمت حاضران در بیمارستان روبرو شده بود.
لحظاتی پس از ترور به این فکر افتادم که خبر را از طریق فردی که با خانواده حجاریان رفیق است به اطلاعشان برسانم. خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی تنها گرینه بود. او و همسر آقای حجاریان از دوران دانشجویی بسیار به هم نزدیک بودند. مطبشان هم در یک آپارتمان بود. روزهای هفته را تقسیم کرده بودند و هرکدام 2 یا 3 روز از هفته را در آنجا طبابت می کردند. علاوه برآن، همسر آقای حجاریان (سرکارخانم دکتروجیهه مرصوصی) در آن مقطع به لحاظ سیاسی همرای شوهرش نبود. حتی در انتخابات 2 خرداد 76 طرفدار آقای ناطق نوری بود.
دوسه هفته قبل، مصاحبه ای از دکتر وحید دستجردی در تلویزیون پخش شد. هر چند که می دانم همسر آقای حجاریان نگاه سیاسی اش مانند قبل نیست، اما دکتر وحید گفت رفاقتش با خانواده حجاریان و خانم دکتر مرصوصی همچنان پابرجاست.
کاش دعواهای سیاسی و بازیهای جناحی، ریشه “رفاقت” را نخشکاند. اما حیف که …

راوی: محمد مهاجری

منبع: خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۲۲ اسفند، ۱۳۹۵ ۵:۳۲ ق.ظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *