روایت لذت همراهی یک دانشجوی امام صادقی با “سید کاوس سیدامامی”!
سعید زاهدی، نویسنده و پژوهشگر در صفحه اینستاگرام اش نوشت: ده دوازده سال قبل من دوست داشتم جامعهشناسی دین بخوانم. رفتم دانشگاه پیش سیدکاوس سیدامامی. حرف زدیم و رسیدیم به ذاکرمن. گفتم کتابش را خواندهم، خیلی خوب است. گفت توی دانشگاه همکلاسی بودیم. من ذوق کردم و او ایمیل ذاکرمن را داد که باهاش مکاتبه کنم.
آنروزها یکی از دغدغههای من «راست مسیحی» بود. حرف را کشاندم به آنها و گفتم با استفان سایزر ارتباط دارم. کتابش همراهم بود. میشناختدش. گفتم دارم ترجمهش میکنم. گفت خیلی پیچیده و کلامیست. خودت بنویس. گفتم استاد، من یکبار نوشتهم اما همهش تاریخی از آب درآمد. شما کمک میکنید کمی رنگ و بوی جامعهشناختی بگیرد؟ گفت بلی. پا شد گشت و کلی پرینت داد بهم. نشستیم پشت کامپیوترش و چندتا سایت نشانم داد. ایمیلم را گرفت و چندوقت یکبار چیزهای جدیدی برایم فرستاد؛ چیزهایی که من خیلیهایشان را نخواندم.
شش ماهی گذشت و من کتاب را نوشتم. پرینت نهایی را بردم پیشش. همین ایام بود. گفت آخر سال است و کلی پایاننامه دارم که باید بخوانم. مسافر هم هستم. گفتم ناشر میخواهد کتاب را به نمایشگاه برساند، استاد نخوانید نمیرسد. گفت باشد ببینم چه میشود. گذاشتم اما بعید میدانستم برسد.
یک هفته بعد زنگ زدم بهش. گفت چرا اینقدر دیر؟ پشت تلفن ازم تعریف کرد. از روایت و روانی کتاب. از ارجاعاتش هم. خیلی ذوق کردم. رفتم پیشش. در بیشتر صفحات کتاب کامنت گذاشته بود. جاهایی هم مرجعی معرفی کرده بود برای تکمیل. آخرش هم این نوشته بود. همین که توی عکس هست.
امامی با شور از سالهای پس از جنگ جهانی و حضور پررنگ و اثرگذار بنیادگراهای مسیحی در جامعهی آمریکایی گفت و گفت «تو از اینجا توی جملاتی کوتاه طوری آن فضا را ترسیم کردهای که انگار آنجا بودهای. من توی آمریکا به آن دوران نزدیک بودم و توصیف تو خیلی به چیزی که ما دیدیم و شنیدیم نزدیک بود.» من بارها از این نقل قولش در تایید خودم استفاده کردهم.
روحت شاد استاد.