شبی با شریعتی و بهشتی …

روزنامه اطلاعات نوشت: «از نقطه تا نگار» نام کتابی است که شامل چند گفتگوی مفصل و عمدتاً هنری با مرحوم استاد ادیب برومند می‌شود و به همت آقای کریم فیضی و انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است. در این کتاب افزون بر مطالب ارجمند هنری، به مناسبت، مطالبی از تاریخ معاصر هم آمده که برای پژوهشگران مغتنم است؛ از جمله آنچه درباره مرحومان دکتر شریعتی و دکتر بهشتی گفته شده است.

مرحوم [دکتر علی] شریعتی را یک ‌بار دیدم و آن در منزل یکی از رفقای جبهه ملی بود. شام دعوت کرد که رفتم. آن شام به افتخار دکتر شریعتی بود. شایعه کرده بودند که: «شریعتی ساواکی شده است…» می‌گفتند ساواکی شده و علیه او حرف می‌زدند! یک شب آقای مانیان که شخص خیری هم بود، در منزلش دعوتی ‌کرد از یک عده از ملیون. آقای دکتر شریعتی هم که از زندان آزاد شده بود، در آن جلسه بود.
آن شب شریعتی گفت: «می‌گویند من ساواکی شده‌ام؛ من ساواکی نیستم.» مثال زد که: «عثمان وقتی ابوذر را به ربذه تبعید کرد، عده‌ای فکر کردند که او کافر شده که توسط خلیفه تبعید شده است! بعد که وضو گرفت تا نماز بخواند، تعجب می‌کردند که ابوذر مسلمان است. حالا من نظیر ابوذر شده‌ام. بعد از این‌همه دینداری، به مجرد اینکه مدتی زندانی بوده‌ام و چیزهایی علیه توده‌ای‌ها نوشته‌ام، شایعه کرده‌اند که ساواکی‌ام! من آمده‌ام بگویم: ابوذر ثانی هستم؛ چطور ممکن است که من به تمام مسائل اسلامی و مصادیق دینی مُقر و معترف و عامل هستم، استعداد خودم را از دست بدهم و ساواکی بشوم؟!»
وقتی این حرفها را می‌زد، سیگار از دهانش نمی‌افتاد؛ می‌گفت و پک می‌زد. پک، پک پشت هم. در آن شب، از او دعوت کرده بودند که این موضوع را تبیین کند و بگوید که ساواکی نیست! البته کسی باور نمی‌کرد که شریعتی ساواکی شده باشد.

آن شب آقای صدر حاج سیدجوادی و دکتر بهشتی هم یک شوخی کردند. بعد از افطار، آقای حاج سیدجوادی گفت: «حالا خوب است آقای ادیب یک غزل بخوانند.» آقای بهشتی رو کرد به صدر حاج سیدجوادی و گفت: «شما یک مابه‌الغزلی پیدا کنید تا آقای ادیب غزلش را بخواند. اینجا که موردی برای غزل پیدا نمی‌شود!»
وقتی آن شب برخاستیم تا خداحافظی کنیم، مرحوم دکتر شریعتی دست انداخت به گردن من و گفت: «چقدر من از شعرهای شما خوانده‌ام و استفاده کرده‌ام و الهام گرفته‌ام!» چند بار این حرف را زد، خداحافظی کردیم و دیگر ایشان را ندیدم.

به نظر من شریعتی یکی از انقلابی‌های واقعی کشور بود. او مهمترین کاری که انجام داد، این بود که راه و مسیر را برای انقلاب هموار کرد. مطالبی که شریعتی طرح می‌کرد، بعضی‌هایش خیلی جالب بود، بعضی‌هایش هم نه چندان جالب. روی حساب سیگارهایی که می‌کشید و هر کلمه‌اش با دود کردن سیگار بود و مرتب سیگار می‌کشید، مسئله کشته شدن او به نظر من درست نیست. آن مقدار سیگار کشنده است و سکته می‌آورد. بیشتر علما با مرحوم شریعتی بد بودند. می‌گویند: یک علت بسته شدن حسینیه ارشاد، فشارهای علما علیه شریعتی بود.

مرحوم استاد مطهری را در راهپیمایی‌ها چند بار زیارت کردم. آقای مطهری حرفهای خوب زیاد دارد. پاره‌ای از سخنانش هم به مذاق ملی‌گرایانه ما نمی‌سازد. در مجموع می‌توان به حرفهایشان صحه گذاشت…

منبع: روزنامه اطلاعات، سه شنبه 1397/4/5

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۵ تیر، ۱۳۹۷ ۱۲:۰۱ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *