ماجرای حمله به سفارت انگلیس به روایت علی اکبر صالحی؛ تناقض اینجاست!

در بخشی از گزارش روزنامه اعتماد درباره کتاب منتشر نشده تاریخ شفاهی علی اکبر صالحی آمده است:

برای تبرئه دولت سوریه در ماجرای حمله به سفارتخانه‌های خارجی به جده رفته بودم که سفارت انگلستان در تهران اشغال شد

رییس سازمان انرژی اتمی در بخش‌های بعدی کتاب ورود ایران به شورای حکام، بازدید البرادعی از نطنز، شیطنت بی‌فایده منافقین در خصوص قصد ایران برای غنی‌سازی و رد ادعای این گروه از سوی البرادعی، بهانه‌گیری غربی‌ها در این زمینه و تلاش آنها برای تصویب قطعنامه در محکومیت ایران، تاسیس گروه جنبش عدم تعهد در وین و امضای پروتکل الحاقی را شرح داده است. صالحی خاطره خود را از اشغال سفارت انگلیس در تهران چنین شرح می‌دهد: اوایل بحران سوریه بود. می‌خواستند در سازمان همکاری اسلامی راجع به عضویت سوریه تصمیم‌گیری کنند؛ یعنی کشورهای عربی تلاش می‌کردند به بهانه حمله به سفارتخانه‌های کشورهای خارجی در دمشق، سوریه را از سازمان مذکور اخراج کنند. به همین خاطر ولید المعلم، وزیر امور خارجه سوریه به من زنگ زد و خواهش کرد که شخصا به این نشست بروم و از کشورش حمایت کنم. چون سوریه تنها مانده بود و کسی این کار را نمی‌کرد. من نیز قبول کردم و برای حمایت از سوریه و بیان اینکه حمله به سفارتخانه‌های خارجی، کار دولت سوریه نیست و خشم مردم است به عربستان رفتم. وارد جده شدم. در راه رسیدن به ساختمان سازمان همکاری اسلامی در بزرگراه در حرکت بودم که یک‌دفعه خبر اشغال سفارت انگلیس در تهران را به من منعکس کردند. خیلی عجیب بود. تصور کنید بنده در حال رفتن به جلسه‏ای بودم که بگویم در موضوع تعرض به سفارتخانه‌های خارجی و خصوصا عربی، دولت سوریه نقشی ندارد و عده‌ای سر خود این کار را می‌کنند که یک‌دفعه به من اطلاع دادند سفارت انگلیس در تهران اشغال شد! در ابتدا باورم نمی‌شد و گفتم: شوخی نکنید؟! این هم یکی از آن تناقضات است.

به وزیرخارجه انگلستان گفتم ماجرای اشغال سفارت در تهران را سیاسی نکنید

با وقوع این حادثه چه چیز به ذهن شما خطور می‌کند؟ انگار کسی آنجا از پشت پرده می‏دانست که من برای چه هدفی به نشست سازمان همکاری اسلامی رفته‌ام. در آن لحظه خیلی ناراحت شدم. از راننده خواستم خودرو را در کنار بزرگراه متوقف کند تا ببینم قضیه چه بوده است. بلافاصله با آقای سردار احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی تماس گرفتم و گفتم: سردار! این چه وضعی است؟ مگر شما پلیس دیپلماتیک ندارید؟ بالا رفتن از دیوار یک سفارت خارجی چه معنایی دارد؟ ایشان هم پاسخ دادند: کار مردم است، تلاش‌مان را کردیم ولی نتوانستیم جلوی آنها را بگیریم… فورا با همکاران در وزارت خارجه تماس گرفتم و گفتم که حتما کسی را به سفارت انگلیس بفرستند تا پیش سفیر بماند تا خدای نکرده آسیبی به وی نرسد. کمی از بروز حادثه گذشته بود که ویلیام هیگ که آن موقع وزیر خارجه انگلیس بود، تماس گرفت. به او متذکر شدم که: از اتفاقی که افتاده متاسفم؛ مردم قانون را در دست خودشان گرفتند و ما نتوانستیم آنها را کنترل کنیم. این اقدام در حقیقت ناشی از خشم مردم ایران نسب به رفتارهای شما و اتفاقاتی است که در دنیا و در منطقه ما رخ داده است و پلیس هم نتوانسته جلوی آن را بگیرد. شما به رابطه تاریخی‌ دو کشور در گذشته واقف هستید؛ البته من نمی‌خواهم توجیه کنم و وظیفه داشتیم تا آنجا که توانستیم نگذاریم این اتفاقات بیفتد؛ ولی بروز این حادثه خارج از توان بنده بوده است و در آن شرایط، اوضاع از کنترل ما هم خارج شده بود. یک عده، خودسر این کار را کرده‌اند و هیچ ربطی به دولت ندارد. خواهش می‌کنم این را سیاسی نکنید. الان در جده هستم، ولی دارم مسائل را پیگیری می‌کنم…

لندن نگران کارمندان مفقودی خود در تهران بود

علی‌اکبر صالحی در ادامه شرح این ماجرا گفت: در ادامه مکالمه ویلیام هیگ تشکر کرد و گفت: آقای صالحی! موضوع این نیست. مطلب نگران‌کننده این است که پنج – شش نفر از کارکنان ما در ساختمان دیگر سفارت انگلیس در خیابان شریعتی (باغ قلهک) مفقود شده‌اند و ما هیچ خبری از آنها نداریم و نمی‌دانیم که الان کجا هستند. ممکن است بلایی به سرشان آمده باشد؟! ما از سرنوشت آنها بی‌خبریم… او چند بار تاکید کرد: آقای صالحی، سرنوشت آنها برای من مهم است. گفتم: نگران نباشید، یقین دارم اتفاقی برای آنها نیفتاده است. من این را با جدیت دنبال می‌کنم. به شما اطمینان می‌دهم که این مساله را سریعا حل و فصل خواهیم کرد. واقعا در برابر این وضعیت من چیزی برای گفتن نداشتم جز اینکه بگویم متاسفم. البته عذرخواهی نکردم و تنها کاری که در آن شرایط می‌توانستم انجام بدهم این بود که هم اظهار تاسف بکنم و هم تلاش کنم که وزیر امور خارجه انگلیس را آرام کنم و به ایشان اطمینان بدهم که تمام سعی خود را برای حل این موضوع به‌کار خواهم گرفت.

منبع: گزارش روزنامه اعتماد

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۱۷ مهر، ۱۳۹۶ ۱۲:۱۵ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *