ماجرای شنیدنی سفر خانوادگی شهید اندرزگو به افغانستان برای قاچاق اسلحه!

آنچه میخوانید بخشی از گفتگوی سید محسن اندرزگو با روزنامه قانون است:

از سفر پدرتان به همراه خانواده به افغانستان برای ما بگویید؟

آن سفر به خاطر جابه‌جایی مهمات بوده است. علت همراهی خانواده، جایز نبودن تنها سفر کردن پدر بود. چون این سفر به منظور وارد کردن تعدادی سلاح صورت گرفته بود. آن زمان مادرم باردار بود، در همین حالت اسلحه‌ها را به شکم خود بسته و از مرز گذشته بود. مادر به پدر گفته بود چرا بچه تکان نمی‌خورد؟ مشکلی پیش نیامده باشد؟ پدر در کمال آرامش گفته بودند که ما با خدا معامله کرده‌ایم و خدا محافظ او است. در آن سفر مادرم تعریف می‌کند که در برگشت، مرزبانان حتی زنان را می‌گشتند. بسیار نگران شدم ولی شهید بدون هیچ واهمه ای گفت همه چیز را به من بسپار. پدرم نزد فرمانده پاسگاه رفته بود خود را پزشک معرفی کرده بود و گفته بود برای کمک به مرزنشینان به این منطقه تردد می‌کند. بعد از آنکه سر بحث را با او باز کرده، گفته بود همسرم کمی بیمار است و ممکن است گرمازده شده باشد که در همان لحظه فرمانده پاسگاه به‌جای بازرسی، آن‌ها را به داخل پاسگاه منتقل می‌کند. به این شکل از این ماجرا جان سالم به در‌می‌برند. همچنین در داخل پاسگاه، عکس پدرم به دیوارهای آن‌جا نصب شده بود که پدرم با لحن تمسخرآمیزی نسبت به این صحنه می‌گوید کدام یک ازاین عکس‌ها الآن شبیه من است.

منبع: روزنامه قانون، شماره 1006، شنبه 1396/6/4

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۵ شهریور، ۱۳۹۶ ۱:۴۱ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *