ماجرای پر حرف و حدیث امتحان شورای نگهبان برای تایید اجتهاد کاندیدای خبرگان

بحث خبرگان و کاندیدا شدن مطرح شد و شورای نگهبان تصمیم گرفتند از کاندیداها امتحان بگیرند. یکی از آقایانی که برای امتحان دعوت کردند، جناب آقای مروجی، نماینده بروجرد بود که فردی ملا و مجتهد بود و در امتحان شرکت کرد و نمره بسیاری خوبی آورد، ولی ردش کردند. یکی از فقهای شورای نگهبان پس از آن اعلام کرد: ایشان از نظر علمی خوب بود، اما یک ذره تقوایش کم بود و نتیجه این اظهار نظر این شد که من در مجلس نطقی کردم و گفتم: الحمدالله، ما تا به حال گرماسنج و تب‌سنج داشتیم، اما تقواسنج نداشتیم. اخیراً آقایان یک تقواسنج هم اختراع کردند که میزان تقوای افراد را تشخیص می‌دهند!»
مثلا از من حتی برای امتحان هم دعوت نکردند، تا اینکه یک روز که من در حال اداره جلسه مجلس بودم، دیدم آقای سید حسین موسوی تبریزی در میان جلسه رفت و کنار آقای ناطق نشست و با یکدیگر صحبت‌هایی کردند. بعد‌، آقای موسوی آمد و به من گفت که به آقای ناطق گفتم: چرا اینها اینقدر بدسلیقه هستند، لااقل از ایشان (آقای بیات) برای امتحان دعوت می‌کردند و بعداً می‌گفتند قبول نشد! همان شب یک تلفنگرام به منزل ما شد و گفتند که شما فردا به شورای نگهبان بیایید. آن روز، کتاب‌های تالیفی خود را هم بردم. دوستان همچون آقایان کروبی، حسین هاشمیان و سیدهادی خامنه‌ای به من گفتند که مبادا در امتحان شرکت بکنی. گفتم: شرکت نمی‌کنم، اما می‌خواهم حجت را تمام کنم.
در شورای نگهبان، با آقایان محمدی گیلانی، مؤمن، امامی کاشانی و… صحبت کردم؛ آقای جنتی را هم دیدم ولی صحبتی با هم نکردیم. به آنها گفتم: «من برای امتحان دادن نیامدم. کتاب‌های خودم را در اختیار شما می‌گذارم، اگر حوصله خواندن داشته باشید، این کتاب‌ها مشخص می‌کند که آیا من صلاحیت حضور در خبرگان را دارم یا ندارم؟! همچنین شما صلاحیت کسانی را بدون امتحان تایید کردید که جزو شاگردان من بوده‌اند.» در حین ترک آنجا، یکی از فقهای شورای نگهبان گفت: «بیا در امتحان شرکت کن» گفتم: «نیازی نمی‌بینم که در این امتحان شرکت کنم.» البته از قبل هم، یکی از فقهای شورای نگهبان به من گفته بود: «مبادا در امتحان شرکت کنی. اینها تصمیم گرفته‌اند که تو را در امتحان رد کنند که بگویند سواد نداری.»که بنده به این موضوع در نامه ای که به شورای نگهبان نوشتم، اشاره کردم و گفتم:«قبل از آمدن به شورا، یکی از فقها به من گفت در امتحان شرکت نکن، چراکه می خواهند تو را رد کنند و روزی که به شورا رفتم یکی دیگر از فقها گفت بیا در امتحان شرکت کن، حال پروردگارا من به حرف کدامیک از اینها اعتماد کنم؟»
چند روزی از این ماجرا گذشت تا اینکه آقای امامی کاشانی از فقهای وقت شورا، در خطبه‌های نماز جمعه اعلام کرد: «ما از تک تک آنها برای امتحان دعوت کردیم، اما آنها حاضر نشدند که در امتحان شرکت کنند… » و نتیجتا بنده در نطق مجلس در جواب او گفتم که حاضرم در قم با تک تک فقهای شورای نگهبان در مباحث علمی مباحثه و مناظره کنم تا مشخص شود که چه کسی مجتهد است و چه کسی نیست؟! تک تک فقهای شورای نگهبان را نام بردم و گفتم، بیایند نزد آقایان مراجع برویم و مکاسب شیخ و کفایه آخوند را به مباحثه بگذاریم. این مطلب را هم اضافه کردم که تا دیروز پشت سر اینها نماز می‌خواندم، اما از امروز به بعد دیگر نمی‌توانم. این مطلب در مشروح مذاکرات مجلس هم موجود است.
چند روز پس از این نطق، جلسه‌ای در مجلس بود که یکی از مصوبات از سوی شورای نگهبان رد شده بود و در آن جلسه آقایان جنتی، رضوانی و مهرپور حضور داشتند. جلسه توسط من اداره می‌شد. آقای مهرپور را صدا زدم و به او گفتم: واقعا جوک است. من سه ماه دیگر برای انتخابات مجلس ردصلاحیت هستم! ولی الآن با نشستن و برخواستن من، قانون تصویب و یا رد می شود.

راوی: آیت الله اسد الله بیات زنجانی

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بیات زنجانی

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۶ دی، ۱۳۹۵ ۵:۳۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *