نوجوانی که برروی چمران اسلحه کشید!
روزی مصطفی در کتابخانهاش در مدرسه مطالعه میکرد، که ناگهان یکی از بچههای مدرسه با اسلحهٔ کلت وارد شد و به قصد کشتن اسلحه را در پشت سر مصطفی قرار داد. من به شدت ترسیده بودم و نفسم در سینه حبس شده بود. برای چند ثانیه حتی نیروی فریاد زدن و یا حرکت کردن از من سلب شده بود. ولی مصطفی در حالی که با همان آرامش نشسته بود، با لحن دوستانهای به او گفت: بکش! شلیک کن! چرا معطلی؟!
آرامش و طمأنینه مصطفی در برخورد باعث شد که او اسلحهاش را به کناری انداخت و خود را به آغوش مصطفی کشاند. سپس هر ۲ با هم گریستند و مصطفی گفت: «اگر مستضعفین بخواهند مرا بکشند، من حاضرم!»
راوی: غاده جابر، همسر شهید چمران
منبع: پایگاه موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر