آقای مدیر تملّق عرض میکنم!
حمید قزوینی محقق و نویسنده حوزه تاریخ شفاهی در حوزه هنری با ذکر خاطره ای از شاعر طنزپرداز زرویی نصرآباد نوشت: «ابوالفضل زرویی نصر آباد» یکی از شاعران و نویسندگان و طنز پردازانِ نکته سنج معاصر که در سالهای اخیر بیشتر به دلیل بیماری و کمی هم شرایط زندگی، روزگار را در یکی از روستاهای جنوب تهران میگذراند، خرامان خرامان جان به جان آفرین تسلیم کرد. برعکس همه بیهنران و جو فروشانِ گندم نما که علاوه بر تهران، عمارتی و باغچهای هم در مناطق خوش آب و هوا دارند و از انواع مواهب مادی برخوردارند، در سادگی و تنهایی درگذشت.
او که زبانی طنز و فکری مستقل و روحیهای آزادمنشانه داشت، از نقد و تذکر متعهدانه به مسئولان ابایی نداشت. همین سال گذشته بود که در نشستی با حضور دهها تن از فعالان فرهنگی و اصحاب هنر، در حال سخن گفتن بود که یکی از مدیران وارد جلسه شد. همه منتظر بودند به رسم اینگونه جلسات، کلام خود را قطع کرده و به آن مدیر محترم خیر مقدم بگوید تا چند نفری هم به احترام آقای مدیر از جا برخیزند. اما مرحوم زرویی با همان ادبیات شیرین همیشگی، مدیر مذکور را مخاطب قرار داد و گفت: «آقای مدیر تملّق عرض میکنم. ما باید تملق گوی مدیران باشیم تا از برخی امتیازات برخوردار شویم.» با این تعبیر همه سالن آکنده از خنده شد و فضا شکل دیگری به خود گرفت.
یاد او گرامی و روحش شاد.