آلفرد یعقو‌ب‌زاده از دوستی و همکاری با عباس عطار می‌گوید

عباس عطار، عکاس صاحبنام ایرانی که سال‌ها با آژانس بین‌المللی عکس «مگنوم» همکاری می‌کرد، روز پنجشنبه به دلیل بیماری سرطان در پاریس درگذشت. عطار وقتی ١٠ ساله بود به همراه خانواده‌اش از ایران مهاجرت کرد و خیلی زود اولین عکس‌هایش را در حالی که تنها ١۴ سال داشت از استقلال الجزایر گرفت. انقلاب اسلامی ایران از زاویه دوربین عکاسی عباس چنان ثبت و ضبط شده که برخی از آنها تداعی‌کننده خاطرات و تاریخ انقلاب اسلامی برای نسلی است که آن را از نزدیک و با پوست و خون درک کرده‌اند. او اگرچه پس از مهاجرت تنها چند بار به ایران سفر کرد اما به طور مستقیم و غیرمستقیم در فعالیت حرفه‌ای بسیاری از عکاسان ایران تاثیر گذاشت. یکی از این عکاسان، آلفرد یعقوب‌زاده است. این عکاس ۶٠ ساله که از دوران رفاقتش با عباس عطار خاطرات زیادی دارد، می‌گوید: «اگر به عکس‌های عطار با دقت نگاه کنید متوجه این موضوع می‌شوید که با استادی تمام لحظه را ثبت کرده و با زاویه و ترکیب‌بندی‌اش حتی در تصویر فردی که ثابت ایستاده نیز معنا و حرکت به وجود آورده است. نه اینکه اتفاق ثابت را به تصویر کشیده باشد.» با آلفرد یعقوب‌زاده درباره آشنایی‌اش با عباس و تجربه همکاری‌ با او گپ کوتاهی زده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

عباس عطار سال‌ها دوست نزدیک، همکار و همراه شما بود. او را چطور هنرمند و عکاسی توصیف می‌کنید؟

اکثر اوقات خودش را هنرمند نمی‌دانست و چنین عنوانی به خودش نمی‌داد، بلکه بیشتر به ثبت تاریخ و زندگی مردم علاقه‌مند بود. به همین دلیل در حدود نیم قرن تجربه حرفه‌ای بیش از هر چیز به ثبت حقایق و زندگی مردم، آن‌هم به‌واسطه عکس سیاه و سفید علاقه داشت. اگر تمام آثارش را دنبال کنید، خواهید دید چطور با نور می‌نوشت و این یکی از ویژگی‌های مهم کارهای عطار به شمار می‌رود. در کنار اینها اگر به قاب‌بندی و ترکیب‌بندی و باقی موارد دقت کنید خواهید دید ما حقیقتا با یک هنرمند روبه‌رو بودیم و او شکست نفسی می‌کرد. اینکه یک نفر بتواند در بزنگاه‌ها حاضر شود یا با تصاویری که ثبت می‌کند به نوعی به پیش‌بینی وضعیت آینده مملکت بپردازد، اتفاق مهمی است. اینها همه نشان‌دهنده هنرمندی عطار بود و هست. ارزش این تصاویر وقتی بیشتر روشن می‌شود که در نظر بگیرم آن زمان مانند امروز نبود که دوربین دیجیتال تمام ابزار و امکانات را در اختیار عکاس قرار دهد. در این شرایط وقتی می‌بینید عکس‌های بسیار با کیفیتی ثبت می‌شود نشان‌دهنده توانایی و استعداد شخص است. سالی که ایشان را برای اولین‌بار دیدم جوان بودم و در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل می‌کردم. روزی بود که در نزدیکی سفارت امریکا و ورزشگاه امجدیه تظاهراتی شکل گرفت و از این مقطع به بعد بین ما دوستی مداوم به وجود آمد. آشنایی که بسیار در مسیر حرفه‌ای‌ام اثر گذاشت.

این اثرگذاری چطور رقم‌ خورد؟

وقتی در ایران جنگ شد خبرنگاران خارجی امکان حضور نداشتند. عباس در سال‌های ١٩٨٠ با آژانس عکس شناخته شده «گاما» همکاری داشت و او بود که از ما خواست عکس‌های‌مان را برایش بفرستیم و با آژانس همکاری کنیم. آن زمان من با آسوشیتد‌پرس همکاری می‌کردم و عطار بود که باب آشنایی‌ام با گاما را به وجود آورد. این حس دوستی و همراهی به حدی بود که من انتخاب عکس‌هایم را با خیال راحت به او می‌سپردم چون شک نداشتم بهترین‌ها را انتخاب می‌کند و اصلا حب و بغض ندارد. عباس در تمام دوران زندگی حرفه‌ای‌اش درباره کسی بدگویی نکرد و برای همه بهترین‌ها را ‌خواست. او دید بسیار دقیق و مستقیم داشت و مثل عقاب لحظه را شکار می‌کرد. اگر به عکس‌هایش با دقت نگاه کنید متوجه این موضوع می‌شوید که با استادی تمام لحظه را ثبت کرده و با زاویه و ترکیب‌بندی‌اش حتی در تصویر فردی که ثابت ایستاده نیز معنا و حرکت به وجود آورده است. نه اینکه اتفاق ثابت را به تصویر کشیده باشد. هنرمندی بسیار خلاق بود و من متاسفم امروز در میان ما نیست.

حضور عباس عطار در یک آژانس عکس بین‌المللی چطور به ادامه فعالیت‌ جوانان آن زمان مثل شما اثر گذاشت؟

حضور در این آژانس‌ها امکانات زیادی برای عکاس فراهم می‌کند و اعتبار به دنبال دارد. البته به این واسطه که پیش از انقلاب سن و سال کمی داشتم اصلا به خاطر ندارم در سال‌های پیش از انقلاب چه تعداد عکاس جهانی داشتیم ولی به هرحال وقتی انقلاب شد چهره‌های شاخص متعددی در این عرصه فعال شدند. عکاسانی مثل کاوه گلستان، شاهرخ حاتمی، سعید صادقی، آقای فریدونی و غیره در همین دوره‌ است که توانایی‌شان را نشان می‌دهند و موفق می‌شوند حرف مردم ایران را به جهانیان مخابره کنند. همین‌جا باید به محمد صیاد اشاره کنم که هیچ‌کس هنوز قدرش را نمی‌داند، در حالی که از نظر من آقای صیاد تاریخ جدی تصویری ایران است. حضور چنین افرادی بود که به همه ما جوان‌های آن زمان جسارت داد، حالا از بعضی کار حرفه‌ای و از بعضی دیگر اخلاق حرفه‌ای یاد گرفتیم. بعد از انقلاب هم به مقطع جنگ می‌رسیم که تعداد زیادی عکاس فعالیت خود را آغاز کردند و این افراد نیز توانایی‌شان را به اثبات رساندند. بعد از جنگ هم که به نظر می‌رسید مردم ایران به‌شدت از فضای سخت و تلخ به وجود آمده خسته شده‌اند و جوان‌ترها تصاویر متفاوتی ثبت می‌کردند. حضور عکاسان شناخته‌شده برای جوان‌ها فضای متفاوتی به وجود آورد.

جذاب‌ترین تجربه همکاری شما با آقای عطار کجا رقم خورد؟

تجربه همکاری زیادی با یکدیگر داشتیم که بهترین آنها به سفر افغانستان بازمی‌گشت. اشتراکات متعدد فرهنگی از جمله زبان و آداب و رسوم موجب می‌شد این سفر و همنشینی با مردم افغانستان فضای خوبی بین ما به وجود بیاورد. بعدها هم در فلسطین و هندوستان و چکسلواکی با هم همراه شدیم. به هرحال تجربه عطار خیلی از من بیشتر بود و همه اینها موجب می‌شد در این سفرها از کمک او استفاده کنم. برای نمونه خوب به یاد ندارم سال ١٩٨٣ بود یا ١٩٨۵ که در لبنان با هم دیدار کردیم و همان‌جا نیز شماره تلفن خود را به من داد و بسیار کمکم کرد. دو سال قبل هم در سفر به هندوستان با هم همراه شدیم و در آن شلوغی مشخص بود که دیگر انرژی ٣٠ سال قبل را ندارد. شاید باور نکنید در روز موعود ٣٠ میلیون نفر به محل آمده بودند و عباس همان روز هم ۵ صبح در محل حاضر شد. قرار بود از مراسم «کومبا ملا» یا «کوم ملا» که هر ١٢ سال یک بار برگزار می‌شود عکاسی کنیم اما رفت و آمد به حدی ساده بود که پیش نیامد یک نفر برای کار ما مزاحمت ایجاد کند. همراهی در این تجربه اتفاقی بسیار شگفت‌انگیز بود.

آیا پیش آمد در این سال‌ از دریغ و حسرت خود بگوید؟

یکی از مهم‌ترین افسوس‌ها و دریغ‌هایش این بود که به فرزندانش نرسید. چند سال قبل می‌گفت خانه‌ای گرفته‌ام و قرار است با بچه‌ها زمان بیشتری بگذرانیم. معتقد بود فعالیت‌های مستمر شرایط لازم برای زندگی کنار فرزندانش را از او گرفت. می‌گفت: «هنوز دیر نشده و ما در تلاش هستیم یکدیگر را بیشتر بشناسیم.» اطمینان دارم کار در تمام این سال‌ها برای عباس در اولویت قرار داشت ولی تمام مدت به فکر فرزندانش بود. هیچ‌وقت نمی‌توانست کنارشان باشد، شاید حتی تولد فرزندانش را ندید. این اتفاقی است که برای گروه زیادی از عکاسان رخ می‌دهد. من هم وقتی فرزندانم متولد می‌شدند در ایران نبودم. یکی دیگر از دریغ‌هایش این بود که با وجود سفر به اقصی نقاط جهان موفق نشد بیشتر در ایران حضور داشته باشد. معتقد بود شرایط ایران در مقایسه با آن سال‌ها متفاوت شده، همه‌چیز رنگ گرفته و سرعت تغییرات افزایش یافته است و باید آنها را ثبت کرد.

بعضا این اظهارنظر وجود دارد که وقوع حوادث و تحولات سیاسی- اجتماعی بر ثبت تصاویر تاریخ‌ساز و شهرت عکاس نقش دارد. اما قطعا اینکه عکاس موفق شود خود را در شرایط قرار دهد و به‌اضافه قواعد حرفه‌ای را درست رعایت کند کار هرکسی نیست؟

قطعا وقوع حوادثی مانند انقلاب و جنگ در این زمینه اثرگذار است، اما با شما موافقم. این نکته را نیز باید در نظر بگیریم که عکاس هم باید بتواند خودش را در کوران وقایع قرار دهد. من وقتی برای عکاسی از انتفاضه به فلسطین رفتم هیچ عکاسی آنجا حضور نداشت اما وقتی مقاومت مردم فلسطین شدت گرفت بر تعداد عکاسان افزوده شد. آن دوران بعضی کشورها اصلا اجازه عکاسی نمی‌دادند؛ برای نمونه اگر به تصاویر موجود از صدام حسین یا حافظ اسد هم دقت کنید همه توسط عکاسان متصل به سیستم ثبت شده‌اند. یک زمانی در اوایل جنگ عراق تعداد عکاسان زیاد نبود اما حالا تعداد آنها بسیار افزایش یافته است. روزی وقتی داشتم در عراق عکاسی می‌کردم. یک نفر گفت: «چرا از خیابان عکس می‌گیرید؟» و من پاسخ دادم: «این جریان زندگی مردم است که باید ثبت شود.» اصولا در دهه‌های اخیر تعداد عکاسان آموزش دیده که با علاقه بسیار می‌خواهند درد و رنج مردم وطن خودشان را به جهان برسانند بیشتر شده است. امروز در ایران مشکل چندانی بر سر راه عکاسان جوان وجود ندارد، جنگی هم در کار نیست درست؛ اما شما به کشورهای همسایه ایران نگاه کنید که در ترکیه، عراق و افغانستان چه خبر است. بیشتر این همسایگان نیز با ما زبان و فرهنگ مشترک دارند پس می‌توانیم در کشورهای دیگر کار کنیم.

بله، گاهی اوقات این وقایع تاثیرگذار هستند ولی از یاد نبریم که وقتی شما در رفاه باشید کاری نمی‌کنید. اما وقتی مشکلات افزایش می‌یابد مردم دست به قیام می‌زنند و به عمل خلاقانه می‌رسیم. این انرژی و امکانی بود که آن زمان شکل گرفت. خیلی موجب تاسف است که از میان ما رفت. مهم‌ترین کاری که انجام می‌داد استفاده از چشم‌های خارق‌العاده‌‌ و دید مثل عقابش بود. وجود این دید برای عکاس غنیمت است و هر کسی از چنین ویژگی‌ای برخوردار نیست.

مصاحبه گر: بابک احمدی

منبع: روزنامه اعتماد، شماره 4075، شنبه 1397/2/8

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۸ اردیبهشت، ۱۳۹۷ ۸:۰۶ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *