احترام یک آیت الله به یک بچه گربه!

آقای وحیدی: خاطره ای از آن استاد مهربان [شهید مطهری] به یاد دارم این است که استاد در دانشکده الهیات جلسه داشتند و یک مقدار دیر شده بود. یکدفعه صدا کردند آقای وحیدی! عرض کردم: بله، فرمودند: آقای مدنی را (که راننده ایشان بود) صدا کن، می خواهم بروم، دیر شده است. ایشان وقتی ماشین سوار شدند، باز مجددا صدا زدند. در آن موقع یک بچه گربه در باغچهَ دانشکده بود که بچه های شیطان سرایدار، یک چشم آن حیوان را کور کرده بودند و یک پایش هم شل شده بود. استاد فرمود: نگذار این حیوان را اذیت کنند. اگر غدایی هست به او بده. پس از د ه دقیقه استاد بر گشتند، با اینکه خیلی عجله داشتند، دیدم پاکت کوچکی از زیر عبایشان در آوردند و حدود دو سیر گوشتی را که در آن بود جلوی گربه ریختند و فرمودند: نگذار اذیتش کنند.

منبع: گنج خاطره، انتشارات صدرا، ص 70

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۷ اردیبهشت، ۱۳۹۶ ۱۲:۵۳ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *