اخوان، شاعری پر از ناامیدی لبریز از امید!

صورتی استخوانی، مویی سفید و تُنک، نگاهی رنجور اما نافذ و کلامی خسته اما دلنشین که هیچ تلاشی نمی‌‌کند که لهجه اصیل مشهدی را پنهان کند. این‌ها همه معرف‌های ظاهری شاعری محبوب به نام مهدی اخوان ثالث است که 28 سال قبل در چنین روزی خبر درگذشتش جامعه ادبی و همه مردم شعر‌دوست ایران را غمگین کرد. شاعری از خطه خراسان که پشتوانه‌های ادبی مانند فردوسی، خیام، عطار و … را در خاک خود جای داده است.

اخوان ثالث متولد و بزرگ شده مشهد بود و به زادگاهش عشق می‌ورزید و چنان به این سرزمین علاقه‌مند بود که برای سومین دخترش نام «تنسگل» را انتخاب کرد؛ میوه‌ای از خانواده آلو که فقط در مشهد یافت می‌شود؛ ترش و شیرین و بسیار خوشمزه و نایاب. دختری که سه روز پس از تولدش، پدر و مادر را برای همیشه ترک کرد و به دیار باقی رفت و مهدی اخوان ثالث را با غمی عجیب آشنا کرد. این شاعر که آن زمان قصیده‌سرا بود، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین مائده‌های زمینی را از دست داد و با تلخی عجیبی آشنا شد، انگار مرگ ناگهانی دختر، اخوان را برای تلخی‌های بعدی زندگی که کم هم نبودند، آماده کرد. تلخی‌هایی که نگاه تیزبین اخوان آنها را می‌دید و با اشعارش آنها را فریاد می‌زد، تلخی‌هایی که ریشه در تباهی‌های اجتماعی و سیاسی داشت.

اما آیا اخوان ثالث، شاعری ناامید بود که در قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن همه ناامیدان به اشعار او چنگ می‌زنند و در هر مناسبتی و در هر مکانی با صدای بلند یا زیر لب زمزمه می‌کنند: « … که سرما سخت سوزان است…»؟

مصطفی محدثی که خودش شاعری است از سرزمین خراسان و مشهد و پدرش نیز شاعر بوده و به واسطه پدر از همان کودکی به محافل شعرا راه پیدا می‌کرده و با آنها آشنا می‌شده در پاسخ به این سوال می‌گوید: «تقریبا 9 ساله بودم که با پدرم به انجمن شعر فرخ می‌رفتم، در آنجا بود که زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث را می‌دیدم. او یکی از شاعران مطرح بود و در همه محافل و انجمن‌های ادبی و شاعرانه، شعری می‌خواند که همه را متاثر کرده و آنها را به تحسین وامی‌داشت. زندگی اخوان ثالث پر از فراز و نشیب بوده و او اتفاقات زیادی را در خانه و اجتماع تجربه کرده که از میان آنها می‌توان به درگذشت دختر سه‌روزه‌اش تنسگل، غرق‌شدن دختر بزرگش در رودخانه کرج و اتفاقات سیاسی مانند کودتای 28 مرداد اشاره کرد اما با همه اینها اخوان در اوج ناامیدی؛ باز هم روزنه‌ای برای زیستن پیدا می‌کند و این را حتی در تلخ‌ترین و به اصطلاح برخی در ناامید‌ترین شعر او یعنی زمستان می‌توان دید، آنجا که می‌گوید: جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین / هوا بس ناجوانمردانه سرد است …. آی / دمت گرم و سرت خوش باد / سلامم را تو پاسخ‌گوی،‌ در بگشای …»

محدثی از اخوان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین شاعران دهه‌های 30، 40 و 50 یاد می‌کند، دوره‌ای که شاعرانی مانند فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، احمد شاملو در اوج بودند و همه تلاش می‌کردند که شعر نیمایی را کامل کنند و رهرو خوبی برای نیما یوشیج باشند.محدثی می‌گوید: «شعر اخوان حماسی بود و همین باعث می‌شد که اشعار او شکوهمندتر از بقیه باشد. اخوان شاعری را با شعر کلاسیک و قصیده و چهارپاره شروع کرد به همین دلیل از پشتوانه غنی شعر خراسانی بهره‌‌مند بود. او عاشق میراث ملی، اسطوره‌‌ها و نمادهای ملی بود».

عشق به نمادها و اسطوره‌های ملی و دینی باعث شد او نام‌های لاله، لولی، تنسگل، توس، زردشت و مزدک علی را برای فرزندان خود انتخاب کند. اخوان در دوره پهلوی به عنوان شاعری سیاسی و ضد حکومتی شناخته شده بود.

اما وقتی فوت کرد برخی تندروها اجازه نمی‌دادند که پیکر او در محوطه آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شود، محدثی در این‌باره می‌گوید: «زنده‌یاد محمد قهرمان؛ شاعر پیشکسوت خراسانی وقتی دید اجازه خاکسپاری نمی‌دهند، موضوع را با دفتر مقام معظم رهبری در میان گذاشت و به دستور ایشان مجوز دفن مهدی اخوان ثالث در آرامگاه فرودسی صادر شد.

دوستی اخوان و رهبر معظم انقلاب به دوره‌ای برمی‌گردد که آیت‌ا… خامنه‌ای در مشهد اقامت داشتند و با شاعران و ادیبان رفت و آمد و دوستی داشتند.

رهبر معظم انقلاب آنقدر به اخوان و اشعار او علاقه‌مندند که در یکی از شب‌ شعرهایی که در ماه رمضان برگزار می‌شود درباره شعر اخوان فرمودند: آنچه یک ملت از شعر انتظار دارد در شعر اخوان موجود است».

اخوان مردم‌دار بود و تلاش می‌کرد حواسش به آدم‌های دور و برش باشد و تا جایی که می‌تواند به آنها کمک کند. محدثی با اشاره به این ویژگی اخوان ثالث به یکی از اسناد منتشرشده اشاره می‌کند و می‌گوید: «اخوان وقتی می‌خواست حسین منزوی را به محضر رهبر معظم انقلاب برای اشتغال معرفی کند، قطعه‌ای با این مضمون سرود: کسی که این ورق آرد حسین منزوی است / حسین منزوی از شاعران زنجانی‌ست/ جوان و فاضل و صاحب قریحه‌ای قوی است…»

رهبر معظم انقلاب به شعر و ادبیات علاقه‌مندند و همیشه از شاعران خوب حمایت کرده و می‌کنند. ایشان در جوانی همنشین شاعران تاثیرگذار بوده و بعد از پیروزی انقلاب نیز دوستی خود با آنها را ادامه داده‌‌اند. شاعرانی مانند شفیعی کدکنی که دوست اخوان بوده و هم‌گَعده‌ای آیت‌ا… خامنه‌ای مشهد.

محدثی به خاطره‌ای از شفیعی‌کدکنی اشاره می‌کند و می‌گوید: «وقتی آیت‌ا… خامنه‌ای برای اقامت از مشهد به تهران می‌آیند روزی سراغ اخوان را از آقای شفیعی‌‌کدکنی گرفته و تصمیم می‌گیرند به خانه اخوان بروند. یکی از شاگردان شفیعی‌کدکنی آیت‌ا… خامنه‌ای را همراهی می‌کند، وقتی در خانه را می‌زنند و اخوان در چارچوب در ظاهر می‌شود و رهبر معظم انقلاب را می‌بیند با لهجه مشهدی به همراه می‌گوید: خبر می‌دادی که قرار است با آقا سید‌علی بیایی تا من آستین‌هایم را بالا می‌زدم که ایشان فکر کند یا وضو گرفته‌ام یا می‌خواهم وضو بگیرم….»

مهدی اخوان ثالث متولد و بزرگ‌ شده مشهد است. خانه پدری او در محله سراب بوده و بیشتر اقوام و خویشانش نیز در همین محله ساکن بوده‌اند. محدثی می‌گوید: «دایی‌‌اش عطار بوده و هنوز هم مغازه عطاری او در کوچه سراب سرجایش است و پسردایی‌ها مغازه را می‌چرخانند.»

اخوان در جوانی به تهران مهاجرت می‌کند و چند‌بار به زندان می‌افتد و یک‌بار هم به کاشان تبعید می‌شود. خانه‌‌اش در خیابان زرتشت غربی است، خانه‌ای که به‌موزه تبدیل شده اما آنقدر عیب و ایراد داشت که صدای پسر اخوان و حتی مسجد جامعی را درآورد چون در بازسازی ماهیت و قالب اصلی خانه به‌هم ریخته بود.

تخلص اخوان « میم. امید» است. شاعری با نگاهی به وسعت امید و ناامیدی. پر از شور زندگی هر چند شرایط سخت و دشوار. اخوان ثالث خیلی زود رفت؛ 61سالگی برای رفتن او خیلی زود بود. یادش گرامی.

نویسنده: طاهره آشیانی

منبع: روزنامه جام جم

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۴ شهریور، ۱۳۹۷ ۴:۵۸ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *