امیدِ رسیدن به مقصد در گرفتاری برف!

آبِ داخل سیستم گرمایشی قطار هم تمام می شود، ساعت 3 بعدازظهر است، اما میهماندار کوپه، پتوهایی را که به هزار زحمت، صبح از ما گرفته بود، دوباره پس می آورد.انگار قرارست بی شوفاژ، ساعت های متمادی را درون کوپه بگذرانیم. قطار بیشتر از 6 ساعت است که فاصله 20 کیلومتری تا مقصدش را نمیتواند یکسره بیاید. بارش ممتد برف در گربادی که حرکت قطارهای لاین مقابل ایجاد میکند، جانانه می رقصد و دامن کویر تشنه لب را، سفیدپوش میکند، نقش آفرینی بی بدیلی می سازد. اوج مدیریت بحران ارائه یک تن ماهی نجوشیده بود. ساعت 4 است و آب قطار هم تمام می شود. هرکس به چیزی خود را مشغول کرده است، عده ای حوان، فیلم می ببیند و عده ای در خواب ناز فرو رفته اند که چرت همه را، صدایی پاره میکند:
– کسی اینجا پزشک است؟
سرمای هوا و ادامه شرایط بجرانی حال کسی را وخیم میکند و باز هم خبری نیست. بعد از 21 ساعت قطار به مقصد می رسد و همه ناراحتند از اتلاف وقت و سختی مسیر و خوشحال اند از این که هرطور بود رسیدند.
شاید مسئولی بعدا از این اتفاق عذرخواهی کند و یا اینکه بیشتر برای شرایط بحرانی خود را آماده کند اما خدایا ما مدتهاست در سرمای فراموشیت افتاده ایم و آذوقه نعمت تمام شده است. عمرمان تلف شد و مشکلات برما فائق آمد، اما این امید را در ما نمیران که حتی بعد از سالها، ممکن است هرچند دیر، اما به مقصد برسیم …

یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ (یوسف،88)

راوی: جمال کزازی

منبع: کانال تلگرام ترکستان، @TorkestanJK

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۹ بهمن، ۱۳۹۶ ۱:۱۸ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مردمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *