انتظار عجیب رضاشاه از مطبوعات خارجی/ چرا بزرگ علوی از آلمان تبعید شد؟

محمد ارجمند، 6 سال سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه (۱۳۰۵-۱۳۱۱) بود. ارجمند در این مدت از نزدیک با شخص اول مملکت مراوده مستقیم داشت و شاهدی بدون واسطه از اتفاقات دربار و رفتارهای شخصی و مملکتی رضاشاه بود. محمد ارجمند در کتاب خاطراتش، شش سال در دربار پهلوی، علاوه بر خاطرات زندگی بویژه از آن 6 سال طلایی نیز روایات و خاطراتی بیان کرده که منبعی دست اول از آن دوران است. در بخشی از کتاب به ماجرایی از یک روزنامه منتقد رضا شاه اشاره می کند و می نویسد: به طور کلی جرائدی که از خارجه می رسید اگر راجع به ایران مطلبی داشت، رشید یاسمی و محسن منشور که هر دو مترجم دفتر مخصوص بودند آن را ترجمه می کردند و خلاصه اش به وسیله رئیس دفتر به عرض می رسید. من ندیدم، ولی شنیدم که روزنامه ای به نام پیکار که در برلین به فارسی چاپ می شد در مقاله مفصلی به رضا شاه حمله کرده و عملیات شاه را مورد انتقاد قرار داده بود. وقتی ترجمه این مقاله به عرض رسید شاه فوق العاده عصبانی شد و رمزا به آقای فرزین که در آن زمان سفیر ایران در برلین بود تغیر و تشدد زیاد فرمود و دستور داد که از دولت آلمان بخواهد ناشر این مجله را که بزرگ علوی بود از خاک آلمان تبعید کند. ولی اقدامات آقای فرزین به نتیجه نرسید و دولت آلمان به وسیله وزارت خارجه به سفیر ایران جواب داد که در قوانین کشور آلمان پیش بینی نشده که اگر یک نفر خارجی در این مملکت نسبت به شخص اول مملکت خودش حمله یا توهینی در نشریه اش بنماید، او را تعقیب و تبعید نمایند و در مقابل اگر اتباع آلمان هم در خارج از کشور آلمان علیه شخص اول مملکت آلمان توهین و انتقادی در روزنامه یا مجله کنند، موجب رنجش آنها نخواهد شد.
در آن زمان هیندنبورگ رئیس جمهور آلمان بود و عده زیادی مهندسان آلمانی در ایران خدمت می کردند. از آن جمله لیندن بلات، رئیس بانک ملی بود و عده ای آلمانی نیز با حقوقهای گزاف در بانک ملی ایران خدمت می کردند. فرزین ناچار مراتب را به تهران گزارش داد. خاطر ملوکانه از این پاسخ دندان شکن آلمانیها بسیار متغیر شد و فورا تیمور تاش را احضار کرد و امر فرمود لیندن بلات را بخواهد و دستور بدهد حقوق کلیه مستخدمان آلمانی را تا به امروز با خرج مراجعت آنها بپردازد و کلیه آلمانیها را مرخص نماید که به مملکت خودشان بروند و خود لیندن بلات هم حساب خودش را تصفیه کند و برود. تیمورتاش که شاه را خیلی عصبانی دید، ناچار لیندن بلات را احضار کرد و امریه شاه را به او ابلاغ نمود. لیندن بلات نظر به اینکه به کلی از موضوع بی اطلاع بود، علت را از تیمور تاش پرسید. او هم جریان را گفت. لیندن بلات از این خبر بسیار متاثر شد و فکری به نظرش رسید. به تیمور تاش پیشنهاد کرد که «به عرض شاه برسانید پانزده روز به من مرخصی بدهید. من می روم، اگر موفق شدم که موضوع را مطابق دلخواه اعلیحضرت همایونی انجام بدهم که مراجعت می کنم و مستخدمان آلمانی هم به خدمت خود ادامه می دهند، و اگر موفق نشدم خودم مراجعت نمی کنم و آلمانیها را هم مرخص بفرمایید.»
این پیشنهاد را تیمور تاش به عرض شاه رسانید و مورد قبول واقع شد. بنابراین لیندن بلات فورا به برلین حرکت نمود. پس از ورود به آلمان، به دولت آلمان توضیحات مفصل داد که در حال حاضر بیش از هزار خانوار آلمانی در ایران در کمال رفاه و با حقوقهای گزاف مشغول خدمت و زندگی هستند و مقتضی نیست به یک تقاضای کوچک شاه ایران که یک دیکتاتور شرقی است پاسخ منفی داده شود و بالاخره موفق شد موضوع را به نفع شاه انجام بدهد. شنیدم دولت آلمان موضوع را در مجلس رایشتاگ مطرح کرده بود و با تصویب مجلس رایشتاگ، علوی را از برلین و خاک آلمان تبعید کردند.
ولی بیچاره فرزین در این واقعه مورد بی حرمتی واقع و از برلین احضار گردید. رضا شاه چون اطلاعات لازم را از تشکیلات دنیای غرب نداشت، با اینکه می دانست به طور کلی در اغلب ممالک اروپا آزادی به تمام معنی حکومت می کند، می خواست هر وقت روزنامه یا نشریه ای علیه او چیزی نوشت فورا همان طور که در ایران عمل می کنند، مدیر روزنامه را زندانی و مجازات کنند و تصور می کرد سفرای ایران قادرند بر مطبوعات کشور محل ماموریتشان نظارت داشته باشند.
این واقعه در پاریس نیز تکرار شد، که منجر به عزل و احضار ابوالقاسم فروهر، سفیر ایران گردید و مدتها هم به همین جهت با دولت فرانسه قطع رابطه شد.

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۸ آذر، ۱۳۹۷ ۵:۳۶ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *