صدای به یاد ماندنی آژیر خطر و خاموشیهای دهه 60 تهران.

اسفند 1363، آغاز بمباران شهرها توسط ارتش عراق و شروع “جنگ شهرها” است. خاطره زیر از کسی است که در آن سالها روزهای پرکاری داشت و مدام از این منطقه به آن منطقه و از این شهر به آن شهر جهت خنثی سازی بمبهای عمل نکرده هواپیماهای عراقی میرفت. جواد شریفی راد خاطره جالبی از آژیر خطر که هنگام آغاز حملات هوایی نواخته می شد بیان میکند:

این داستانی که آن زمان بود که «چراغها را خاموش کنید.» این کار هیچ تاثیری نداشت. ما به شان میگفتیم «آقا ول کن، بذار مردم زندگی شون رو بکنند.» اصلا چراغ خاموش کردن هیچ ارتباطی به آن بمب انداختن نداشت. خلبان میگ-25 اصلا چیزی نمیدید. در مختصات جغرافیایی 25 کیلومتر بالاتر از تهران بمبش را رها میکرد. در ضمن باید بمبش را 20 کیلومتری تهران رها میکرد تا بمب بخورد به تهران. اگر می آمد بالای سر تهران، میدید که کدام چراغ روشن است، آن وقت بمبش را رها می کرد، بمبش میخورد ورامین.

جواد شریفی راد چهارمین نفر از سمت راست

به همین خاطر توی آن شرایط امکان اینکه جای خاصی را بشود زد، وجود نداشت. مثلا اینکه خلبان هواپیما بخواهد تصمیم بگیرد مهدیه تهران بزند، امکان نداشت. یا مثلا روز قدس صدام اعلام کرده بود من خیابان انقلاب را میزنم، آمد و بمباران هم کرد، وی فکر میکنید بمبش کجا رفت؟ «کهریزک»
اینها بحثهایی بود که من نمیتوانستم به آنهایی که نشسته بودند و تصمیم میگرفتند، مثل شورای تامین شهر و این جور مراکز، حالی کنم. آخر سر هم بی خیال شدیم، گفتم «ولش کن». حتی آزیر کشیدن هم آن قدر تاثیری نداشت، فقط در همین حد که شما بروید توی پناهگاه. اگر بمب میخورد روی پناهگاه، قطعا میکشت. منتها اینکه شما طبقه بالاتر بودید و بمب میخورد، مرده بودید. ولی اگر طبقه پایین تر بودید، شاید نمی مردید. همه این چیزها نسبی هستند. هیچ چیز مطلقی وجود ندارد.

منبع: حرفه ای، مرتضی قاضی، رسانه مهر، چاپ سوم، سال 1393، ص 106 و 107

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۵ اسفند، ۱۳۹۵ ۳:۴۳ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *