تفاوت خاطره نگاری و تاریخ شفاهی
علیرضا کمری
در حوزۀ مفهومی تاریخ سه معنای زمان، رویداد و گزارش مستفاد میگردد. از سویی تاریخنگاری نگارش رویداد است که با ملاحظه اسناد و مدارک برای دست پیدا کردن بر چگونگی و چرایی واقعه انجام میگیرد، در واقع حاصل عمل تاریخنگار در یک متن و اثر و نوشته بروز پیدا میکند، چون میشود مقوله تاریخی را تدوین و تنظیم کرد. در نتیجه آنچه حاصل میشود به چیزی ختم میگردد که از آن به معرفت تاریخی یاد میکنند.
یکی از راههای آگاهی، آگاهی تاریخی است، مقصود از تاریخی هیستوریک یا هیستوریکال است، یعنی سزاوار تاریخ و بایستۀ تاریخ. در اینجا تاریخنگار شأن مورخانه دارد و کنش او در یک فرایند علمی انجام میپذیرد. اساساً در هر امری مسئله و موضوع از آنجایی صورت میگیرد که ما از جهل اطلاعات حرکت میکنیم و با طرح سؤال یا سؤالات به معلومات میرسیم. در حالی که واقعهنویس و مشاهدهنویس که ممکن است داخل در ماجرا باشد در جایگاه یک گزارشگر قرار دارد.
شیوههای تاریخنگاری صورتهای متعددی دارند، همچون تألیفی، تحلیلی، تحلیلی- انتقادی و مورخ براساس یک رویکرد نظری کار را سامان میدهد. او در بازیابی و بازشناسی واقعه باید طوری عمل کند که جامعیت و دقت و صحت به حد امکان برسد، از اینرو باید بر سر مندرجات بحث و نقد بشود. از طرفی هم تاریخ یک امر گفتمانی است که در امر گفتمانسازی سهیم و مداخلهگر است. به هر جهت اهتمام به تاریخنگاری در دورۀ مدرن ما را به شناخت تاریخی نائل خواهد کرد، از این جهت که تاریخنگار با کوشش در بازیابی و بازسازی واقعه و تحویل گزارۀ تاریخی (متن تاریخی) خودش یک وقوع ثانوی است که این وقوع ثانوی ما را به وقوع اول راهنمایی میکند. این اقدام از سوی تاریخنگار گفتوگوی دائمی مورخ است با رویداد در زمان اکنون، به اتکای اسناد و مدارک.
اما خاطرهنگاری مکتوب کردن همان اتفاق یا حادثه به یاد سپرده است که در حافظۀ دارندۀ خاطره رسوب کرده و با عمل خاطرهنگاری و خاطرهنویسی از ذهن راوی بر روی کاغذ انتقال مییابد و در جایگاه دادهها و اطلاعات اولیه استحصال میشود که بعداً بسته به نوع مصرف در حوزۀ تاریخ یا ادبیات کاربردهای متعددی مییابد. خاطرات مملو از ارزش انسانشناختی هستند، اما باید معلوم شود خاطراتی که اظهار شده و مطرح شده آیا با صاحب خاطره نسبت دارد یا نه. خاطرات یادشده بایستی بر پایۀ ساز و کارهای تعریف شده راستی آزمایی شوند تا معین گردد در چه مرحلهای از دقت، صحت و جامعیت قرار میگیرد. البته چرایی، چگونگی و چندگونگی خاطرات بحث زیادی دارد.
تاریخ شفاهی، رهیافت، رویکرد و روش خاصی از تاریخپژوهی است که پس از مکتب آنال و بعد از تاریخ اجتماعی در حوزۀ مطالعات فرهنگی و خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد. تاریخ شفاهی را میتوان تاریخ از بابت نقل شفاهیات دانست، نه از آن روی که صاحب خاطره هر جوری خواست بگوید و بنویسد، بلکه تنها از طریق گفتوگوی مورخ پرسا با صاحب خاطره که به نحوی فعال، روشمند و مورخانه به انجام میرساند، به تعبیری از مسیر همپرسی و همسخنیِ اندیشورانه که به آن محادثه، محاضره، مباحثه و در جاهایی مجادله با جدل احسن میگویند. در واقع مورخ برای فهمیدن چرایی اندراج خاطره در خاطر صاحب خاطره از خاطر شروع میکند نه از خاطره، برای استنطاق دانشورانه و نه گوشسپارانه و پذیرندهِ صرف، به این جهت که مورخ در خدمت موضوع و مسئله است نه صاحب خاطره.
تاریخ شفاهی زمانی مطرح شد که مردم مطرح شدند، یعنی تاریخ بیصداها و تاریخ راندهشدهها. تاریخ شفاهی به مثابۀ روش را اگر برای خود خاطرهگو شروع کنی میشود خاطره، اگر برای به دست آوردن شناخت تاریخ شفاهی به کار بگیری میشود برای تاریخ. بحثی در تاریخ شفاهی هست که آن را تاریخ نمیشناسند، بلکه دادههای تاریخی تولید میکند، ولی من معتقدم که در آن مبانی نظری وجود دارد. تاریخ شفاهی اعم از خاطرهنویسی است و خاطرهنویسی اعم از خاطرهنگاری است، زیرا که در مرحله ابتدایی خاطرهنویسی، خاطرهدار در کنج خلوت خود صحبت میکند و در حوزه تاریخ شفاهی است که خاطره ستانده شده و به نوشتار تبدیل میشود.
منبع: پایگاه تاریخ شفاهی ایران