حق شناسی امام موسی صدر در برابر استادش!
جلسه آشنایی من با امام موسی صدر منزل حجتالاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی بود. ما در قم طلبههای جوانی بودیم که تازه از شهرستان آمده بودیم، و شور و هیجان خاصی داشتیم. قبل از هر چیزی سعی میکردیم که محضر بزرگان را درک کنیم و از آنان الهام بگیریم. به دلیل علاقهای که به فعالیتهای مبارزاتی داشتیم در کانونهایی گرد هم میآمدیم. خوشبختانه یکی از بزرگانی که عضو یکی از آن کانونها بودند، جناب آقای خسروشاهی بودند. ما در محضر مرحوم شهید باهنر، شیهد ربانی شیرازی، جناب آقای هاشمی رفسنجانی، جناب آقای مصباح یزدی، جناب آقای خسروشاهی و اخوان محترم حجت نشستهایی داشتیم، که هسته مبارزاتی مهم و فعالی را سازماندهی میکرد. نمود بیرونی حرکت مبارزاتی ما انتشار نشریهای بود به نام «بعثت»، و شاید اولین نشریه سازمان یافته و منظم بود، که در عرصه مبارزات و فعالیتهای انقلاب در قم شکل گرفته بود. البته در بُعد فرهنگی قبل از نشریه بعثت مجلههای مکتب اسلام و مکتب تشیع بودند که علنی بودند، و مجوز داشتند.
در کانونهای مبارزاتی بعثت یک نشریه زیرزمینی بود که سازمان یافته و منظم انتشار مییافت و من نیز خادم کوچکی بودم که به آن جمع خدمت میکردم.
یک شب به ما گفتند که در منزل آقای هاشمی رفسنجانی مهمان عزیزی میآید و شما هم بیایید. در خاطرم نیست که آقای خسروشاهی هم بودند یا نه. ظاهراً ایشان تشریف داشتند، ولی مرحوم آقای قدوسی، مرحوم آقای ربانی شیرازی، آقای مصباحیزدی و تنی چند از بزرگان که الان هم حضور دارند و از برجستگان حوزه علمیهاند، در آن جلسه بودند. من قامت رعنا و رشید امام موسی صدر را اولین بار آنجا زیارت کردم. آنچه در آن جلسه برای من طلبه نوجوان آموزنده بود، حرکت حق شناسانهای بود که آن بزرگوار کردند.
جریان از این قرار بود که یکی از شخصیتهایی که آن روزها در هسته سیاسی فعالیتهای زیرزمینی سِمَت برجسته و رهبری داشتند، وارد مجلس شدند. قد کوتاهی هم داشتند. اما امام موسی صدر قامت بلند و رشیدی داشت و من دیدم که ایشان خم شد و به زحمت دست آن بزرگوار را گرفت و بوسید. این حرکت برای ما مایه تعجب بود. البته دیگران هم تعجب کردند. اما چون دوستان از مراتب معرفت و تواضع و حقشناسی آقای صدر شناخت داشتند، برایشان عادی بود. ولی برای منِ طلبه نوجوان خیلی سازنده و الهام بخش بود که ایشان خم شوند و دست آن بزرگوار را ببوسند. رهبر یک جمعیت شیعی نیرومند در جهان اسلام، به عنوان میهمان وارد کشور شده و شخص اول آن روز کشور نیز میزبان ایشان بود و حالا استاد خود را میبیند، خم میشود و دست او را به زحمت میبوسد و میفشارد. هر چه آن بزرگوار اکرام کرد که این کار صورت نگیرد، ایشان بوسید و فرمود شما استاد من بودید. من در محضر شما تلمذ کردم و وظیفه است که حقشناسی کنم.
راوی: سید محمود دعایی
منبع: اندیشه ربوده شده، مهدی فرخیان، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، ص 191