حلقه اتحاد ارتش و سپاه

بیست و یکمین روز فروردین هر سال، اگرچه تلخی از دست دادن یکی از بزرگ مردان وطن را با خود دارد، اما فرصتی برای بازخوانی ویژگی های انسانی و سجایای اخلاقی اوست که به یاد بیاوریم این سرزمین چه سربازان و دلاورانی داشته، دارد و خواهد داشت.
در سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی خاطراتی از آن شهید را که در پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت و خبرگزاری میزان منتشر شده است، مرور می کنیم.

امربه معروف استادانه

یک روز در یکی از قرارگاه ها، صیاد از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟» گفتم: «اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می کنند، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است.» ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این کار را کردم. صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!» این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد. (راوی: مسلم بهادری)

جواب خدا را چه بدهم؟

سال 1364 طی سفری که به لبنان داشتیم، به طور غیررسمی مهمان «ژنرال طلاس»، وزیر دفاع وقت سوریه در منزلش شدیم. صیاد اصرار داشت که به جنوب لبنان برود و طلاس می گفت خطر دارد و نمی شود. بعد گفت: «شما دو، سه روزه آمده اید و این جا تفریح کنید و حالا که در جنگ نیستید، بروید زیارت. من هم سفارش می کنم شما را به جاهای دیدنی ببرند.» صیاد گفت: «ما زیارت رفتیم. همرزمان من در سپاه و بسیج همه در جنگ هستند و من بنا به اوامر امام و رئیس جمهورم به این سفر آمده ام و الان هم کار سیاسی من تمام شده است. اگر همین حالا خداوند عمر مرا به پایان ببرد، باید بگویم در حال انجام دادن چه کاری بودم؟ زمانی که دوستان و فرزندان من می جنگند، بگویم من در حال تفریح در دمشق بودم؟ حالا که نمی توانم در آن جا بجنگم، این جا بین رزمندگان شما حضور پیدا می کنم تا اگر لحظه ای دیگر در این دنیا نبودم، لحظه مرگ پاسخی برای حضرت حق داشته باشم».

اوج وحدت

اوج وحدت ارتش و سپاه در جمهوری اسلامی ایران از همان روزی آغاز شد که شهید صیاد شیرازی، فرماندهی نیروی زمینی ارتش را بر عهده گرفت. آن زمان سپاه، بسیجیان را جذب کرده و برای آموزش آن‌ها ناگزیر بود که از ظرفیت پادگان‌های کشور استفاده کند. شهید صیاد شیرازی هم تمام پادگان‌هایی را که سپاه برای آموزش بسیجیان به آن‌ها نیاز داشت در اختیار سپاه قرار داد. حتی تعدادی از افسران زبده نیروی زمینی را هم برای آموزش به بسیجیان، به این پادگان‌ها اعزام کرد. با آمدن شهید صیاد شیرازی به نیروی زمینی، عملیات‌های غرورانگیز طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس انجام شد. در جریان این سه عملیات بزرگ که با مشارکت و همکاری برادرانه و دلسوزانه ارتش و سپاه صورت گرفت، تلاش‌ها و خلوص نیت شهید صیاد شیرازی نتیجه داد و شکست‌های سنگینی به دشمن بعثی تحمیل شد. (راوی: امیر «نجاتعلی صادقی‌گویا»)

روایت آخر

مهاجم ناشناس در پوشش کارگر رفتگر به محض خروج امیر صیادشیرازی از منزل و در حال سوار شدن به خودروی خود، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد، منتظر ماند تا او خواسته اش را بیان کند. مرد مهاجم پاکت نامه ای را به دست تیمسار صیاد شیرازی داد تا آن را بخواند. تیمسار در حال بازکردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودکاری که پنهان کرده بود، وی را هدف چند گلوله از ناحیه سر، سینه و شکم قرار داد و از محل حادثه گریخت. بر اساس اظهارات شاهدان، مهاجم فراری پس از تیراندازی به طرف خودروی پیکان که در فاصله چند متری منزل تیمسار صیاد شیرازی توقف کرده بود، دوید و به کمک هم دست خود از محل گریخت … .

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۲۱ فروردین، ۱۳۹۸ ۹:۲۶ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *