خاطرات شنیدنی یک خواننده از جنگ جهانی دوم و هیتلر تا ممنوع الکاری

می‌خواستم رئیس‌جمهور شوم
خاطره بازی با امین‌الله رشیدی، خواننده و آهنگسازی که تنها بازمانده از نسل اول رادیو در ایران است
می‌خواستم رئیس‌جمهور شوم
مهرداد رسولی

باورش سخت است که یکی از نخستین خواننده‌های رادیو، چندین‌دهه خانه‌نشینی را تحمل کرده و در این سال‌های نسبتا طولانی، خاموش و بی‌صدا مانده است. امین‌الله رشیدی که از معدود خواننده‌های دهه 30 رادیو است، بعد از 2دهه خاموشی در اواسط دهه 70 در قاب تلویزیون ظاهر شد اما تصمیم ناگهانی مدیران وقت تلویزیون یک‌بار دیگر او را به خاطره‌ای در ذهن دوستدارانش تبدیل کرد که البته هیچ‌گاه محو نشد. استاد رشیدی که صاحب بسیاری از آهنگ‌ها و ترانه‌های ماندگار سال‌های دور است در 93 سالگی می‌گوید در تب و تاب رساندن صدایش به گوش مردم و مخاطبانش به‌سر می‌برد اما دست‌های پشت پرده و مافیای حاکم بر موسیقی این فرصت را از او دریغ کرده است. رشیدی می‌گوید انبوهی از آهنگ‌ها و ترانه‌های قدیمی که شنیدن آنها حال مردم را خوب می‌کند در گنجینه هنری‌اش خاک می‌خورد اما مجوز انتشار آنها صادر نمی‌شود. با قدیمی‌‌ترین خواننده رادیو درباره جنگ جهانی دوم و شروع به‌کار رادیو در همان روزها، نقش دست‌های پشت پرده در موسیقی و ظهور و سقوط موسیقی فاخر ایرانی گفت‌وگو کرده‌ایم.

آقای رشیدی، زندگی شما به شکل عجیبی با رادیو گره خورده است. از چندسالگی و چگونه با رادیو مأنوس شدید؟

چهارم اردیبهشت‌ماه 1319 و در دوره پهلوی اول بود که نخستین فرستنده رادیو در ایران شروع به‌کار کرد و من هم در روز تاسیس رادیو به دنیا آمدم. در آن سال‌ها در کاشان زندگی می‌کردیم و تا چندین سال بعد از شروع به‌ کار رادیو، در شهر ما فقط 2نفر رادیو داشتند؛ یکی از آنها قوم و خویش ما و از تاجران بازار و دیگری محمد دبیرالصنایع، استاد نقاشی من بود. محمد دبیر کسی بود که نقشه قالی‌های سفارشی کاخ سعدآباد را می‌کشید و به همین دلیل به او لقب دبیرالصنایع دادند. خانه دبیرالصنایع در خیابان پهلوی سابق (22بهمن فعلی) بود و من که 15سال داشتم به اتفاق چندنفر دیگر هر روز پشت در خانه‌اش گوش می‌ایستادیم تا صدای رادیو را بشنویم. مجری رادیو در آن سال‌‌ها بهرام شاهرخ بود که صدایش از برلین پخش می‌شد.

ظاهرا رادیو در نخستین ماه‌های راه‌اندازی، صرفا جنبه اطلاع‌رسانی به مردم را داشته است.

نخستین سال‌های شروع به‌کار رادیو با اوج جنگ جهانی دوم مصادف بود و مردم دوست داشتند از خبرهای جنگ مطلع شوند. وقتی صدای بهرام شاهرخ پخش می‌شد و می‌گفت صدای مرا از برلین می‌شنوید همه پای رادیو میخکوب می‌شدند. ما صدای او و همه خبرهای مربوط به جنگ جهانی را از پشت در خانه دبیرالصنایع می‌شنیدیم تا اینکه شهرداری کاشان یک رادیو بزرگ خرید و یک بلندگو هم سر در ساختمان شهرداری نصب کرد تا مردم دور هم جمع شوند و به برنامه‌های رادیو گوش بدهند. عصرها که حجره دبیرالصنایع تعطیل می‌شد، یک خربزه گرگاب اصفهان می‌خریدم و اطراف ساختمان شهرداری می‌نشستیم تا رادیو گوش بدهیم. جالب است که بعد از 75سال هنوز ساختمان شهرداری با همان بلندگوی قدیمی پابرجاست.

در آن سال‌ها مردم از طریق رادیو، فقط اخبار را دنبال می‌کردند یا منتظر شنیدن موسیقی هم بودند؟

در بحبوحه جنگ جهانی دوم مردم بیشتر پیگیر اخبار بودند. البته رادیو 3ساعت در روز و از ساعت 6 تا 9شب برنامه داشت اما در همین تایم محدود مردم را از آنچه در دنیا رخ می‌داد آگاه می‌کرد.

مهم‌‌ترین خبرهایی که درباره جنگ جهانی از رادیو پخش می‌شد چه بود؟

مهم‌ترین خبرها به پیشروی ارتش آلمان تعلق داشت. رادیو مدام اعلام می‌کرد ارتش آلمان به پشت دروازه‌های قفقاز رسیده و در آستانه شکست‌دادن روسیه است.

مردم از اینکه هیتلر وارد ایران شود هراس نداشتند؟

مردم از ساخت راه‌آهن در ایران توسط آلمانی‌ها خاطره خوشی داشتند و تصور می‌کردند اگر هیتلر وارد ایران شود و جنگ را فتح کند، کشور ما را آباد خواهد کرد. ایرانی‌ها با این تصور که آلمانی‌ها هم مثل خودمان نژاد آریایی دارند، منتظر بودند هیتلر با ارتش آلمان به ایران بیاید و بعد از یک قرن ما را از شر استعمار انگلیس و روسیه نجات بدهد. قوای بیگانه انگلیس و روسیه، وقتی به شهرهای ایران می‌رسیدند، اوراقی پخش می‌کردند که در آنها از مذمت جاسوسان آلمانی نوشته بودند و اینکه ما قصد خدمت به شما را داریم اما مردم چنین تصوری نداشتند و هیتلر در ایران محبوب بود.

البته پای آلمانی‌ها هرگز به ایران باز نشد.

بله، چون اعتماد به هر دولت خارجی در آن زمان اشتباه بود.

خبر مرگ هیتلر را از رادیو شنیدید؟

بله، به زعم عده‌ای از مردم قرار بود آلمان بعد از عبور از دروازه قفقاز و غلبه بر ارتش روسیه به ایران بیاید و اینجا را آباد کند و زمانی‌که خبر شکست آلمان و بعد هم مرگ هیتلر از رادیو پخش شد خیلی‌ها اندوهگین شدند.

موسیقی بعد از جنگ جهانی از رادیو پخش شد یا در همان بدو راه‌اندازی، موسیقی در رادیو جایگاه ویژه‌ای داشت؟

از همان نخستین روزها موسیقی از رادیو پخش می‌شد و می‌توان گفت رادیو، موسیقی را عام کرد و به خانه‌های مردم برد. در کاشان فقط 2،3 نفر امکان گوش کردن موسیقی با گرامافون را داشتند اما وقتی رادیو آمد موسیقی فراگیر شد و عده‌ای از مردم رفتند دنبال یادگرفتن موسیقی. البته همانطور که گفتم گوش‌کردن به اخبار روز دراولویت بود.

نخستین موسیقی‌هایی که از رادیو پخش می‌شد با صدای چه خواننده‌هایی بود؟

اولین آهنگ‌ها با صدای قمرالملوک وزیری، روح‌انگیز و بتول عباسی پخش شد. از بین خواننده‌های مرد هم تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، اقبال‌السلطان و جواد بدیع‌زاده در رادیو می‌خواندند. البته 2 خواننده قدیمی‌تر به نام‌های نیر اعظم رومی و جمال صفوی با نام مستعار «جیم صاد» می‌خواندند و صفحه‌های آنها را می‌فروختند اما در تاریخ موسیقی ایران کسی از آنها یاد نمی‌کند و فراموش شده‌اند.

جامعه ایران در آن سال‌ها به‌شدت سنتی بود و شاید عده‌ای به موسیقی روی خوشی نشان نمی‌دادند. واکنش عمومی نسبت به پخش موسیقی از رادیو چگونه بود؟

اتفاقا مردم به‌شدت از این موضوع استقبال کردند چون صفحات گرامافون در دسترس نبود و همه از طریق رادیو با پدیده‌ای به نام موسیقی آشنا شدند. از این‌رو رادیو حق بزرگی به گردن موسیقی ایران دارد و شاید به همین دلیل نزد مردم ارج و قرب داشت. رادیو علاوه بر اینکه یک کالای لوکس بود، عده‌ای از مردم ساعتشان را با صدای زنگ رادیو تنظیم می‌کردند و بابت آن به یکدیگر پز می‌دادند.

شما در روز تاسیس رادیو به دنیا آمدید و سال‌ها بعد به‌عنوان آهنگساز و خواننده با رادیو همکاری کردید. این تقارن برای شما مبارک و خوش‌یمن بود؟

این بازی تقدیر و سرنوشت است. تولد من با چند اتفاق فرهنگی و هنری و حتی سیاسی مثل راه‌اندازی رادیو، تاسیس روزنامه اطلاعات و تاج‌گذاری رضاشاه مصادف شد. البته این ماجرا تأثیری در کارنامه هنری‌ام نداشته؛ چرا که معتقدم هنر ذاتی است و من ترانه و آهنگ «مرغ حق» را قبل از فارغ‌التحصیلی از هنرستان موسیقی ساختم. وقتی نوجوان بودم و در کاشان زندگی می‌کردیم، شب‌های تابستان در پشت‌بام می‌خوابیدم و سحرگاه با صدای حق‌حق پرنده‌ای که از دوردست‌ها به گوش می‌رسید از خواب بیدار می‌شدم و اشک می‌ریختم. از روی کنجکاوی داستان زندگی این پرنده را از قدیمی‌ها پرسیدم و آنها برایم تعریف کردند که نام این پرنده شباهنگ یا همان مرغ حق است و آن‌قدر در صحرا و بیابان حق‌حق می‌کند تا گلویش زخمی می‌شود و بعد از جاری شدن چند قطره خون از دهانش جان می‌دهد. ابوالقاسم حالت هم تحت‌تأثیر صدای مرغ حق ترانه‌ای نوشته که با این بیت شروع می‌شود: شب گشت و باز شباهنگ بر درخت/ سرگرم شد به ناله سوزان خویشتن. وقتی 13سالم بود به‌طور خودجوش برای مرغ حق تصنیفی ساختم اما تصور نمی‌کردم یک روز از رادیو پخش شود.

شما به‌خودجوش بودن هنر اشاره کردید. قبل از ساختن تصنیف مرغ حق، نزد استادهای موسیقی آموزش دیده بودید یا اینکه از روی نبوغ و استعداد ذاتی به شاعری و آهنگسازی پرداختید؟

مادر من دختر ادیب بیضایی از شاعران دوره مشروطه بود و اعتقاد داشت فرزندانش باید هنری بیاموزند. در دوره نوجوانی در مغازه نجاری مشغول به‌کار شدم و به دبیرستان که رفتم 3 ماه تابستان را در کارگاه نقاشی دبیرالصنایع کار می‌کردم. وقتی به سال آخر دبیرستان رسیدم در مغازه حسن نقش‌پور اراکی که در تیمچه امین‌الدوله و چند حجره پایین‌تر بود کارم را ادامه دادم. او در کنار کسب و کار به سبک عبدالحسین شهنازی تار می‌زد و من هم آرام‌آرام به این ساز علاقه‌مند شدم. گاهی اوقات من به خانه حسن نقش‌پور اراکی می‌رفتم و گاهی او به خانه ما می‌آمد تا اینکه مقدمات نواختن تار و الفبای موسیقی را یاد گرفتم. در سال 1325 که به تهران آمدم، مسئولان هنرستان موسیقی با درج آگهی در روزنامه اطلاعات اعلام کردند به‌طور رایگان هنرجوی شبانه می‌پذیرند. بعد از پرس‌وجو از مردم خودم را به هنرستان موسیقی که جای تالار رودکی فعلی بود رساندم و در کلاس ساز موسی خان معروفی و کلاس آواز دکتر مهدی فروغ ثبت‌نام کردم. بعد از مدتی، استاد معروفی که صدای آوازم را شنیده بود مرا به علی‌محمد خادم میثاق، یکی از بهترین رهبران ارکستر رادیو معرفی کرد. در آن دوره، تأیید یکی از استادهای شناخته‌شده موسیقی برای راهیابی به رادیو کافی بود و من با خواندن تصنیف «رنج جدایی» که از ساخته‌های استاد معروفی و با شعری از دکتر علی‌محمد مشایخ بود، کارم را در رادیو شروع کردم.

مرغ حق نخستین آهنگی بود که خواندید؟

بله، وقتی از هنرستان موسیقی فارغ‌التحصیل شدم استاد علی تجویدی برای کار در رادیو از من دعوت کرد و برای نخستین‌بار آهنگ مرغ حق را در برنامه‌ای که شب‌های جمعه برای ارتشی‌ها پخش می‌شد خواندم؛ «ناله مرغ حق دوشم دل پرخون کرد/ چهره زرد از اشک خونین گلگون کرد/ همچو منش ز جدایی‌ها زاری‌ها بود/ از سر شب تا صبحش بیداری‌ها بود».

در دوره‌ای که از کاشان به تهران آمدید و هنرجوی هنرستان موسیقی بودید به آوازخواندن در رادیو فکر می‌کردید؟

به‌هیچ‌وجه تصور نمی‌کردم روزی خواننده رادیو شوم. در سال‌های ابتدایی که در رادیو می‌خواندم هنوز ضبط صوت به ایران نیامده بود و بعد از 2،3 جلسه تمرین، به‌طور زنده می‌خواندیم. شاید نزدیک به 100 اجرای زنده در رادیو داشتم که ضبط نشد و به‌همین دلیل خیلی از آنها را نتوانستم گوش بدهم.

بابت نخستین اجرا در رادیو چقدر دستمزد گرفتید؟

بعد از جنگ جهانی دوم، وضع اقتصادی کشور خوب نبود و رادیو هم پول چندان نداشت. من و‌ آقای بنان تا مدت‌ها از رادیو دستمزد نمی‌گرفتیم و به عشق مردم می‌خواندیم. بعد از 3 سال که رادیو تهران به رادیو ایران تغییر نام داد و بزرگ‌تر شد بابت هر اجرای زنده 14 تومان دستمزد می‌گرفتم و با این پول می‌شد 5 کیلو شیرینی دانمارکی خرید. البته آقای بنان جزو خواننده‌های پیشکسوت بود و 25 تومان می‌گرفت. در سال 1334که معینیان مدیرکل رادیو شد و دستگاه ضبط صوت به ایران آمد، بابت هر اجرا 100تومان پرداخت می‌کردند.

اجراهای شما تا سال 1344 ادامه پیدا کرد و طرفداران زیادی داشت. چرا با رادیو قطع همکاری کردید؟

حدود 150 آهنگ برای رادیو ساختم اما به شکل غم‌انگیزی مرا مجبور به قطع همکاری کردند. وقتی خواننده رادیو بودم، همزمان به‌عنوان دفتریار در دفترخانه کار می‌کردم و بعد از 20 سال به جایگاه سردفتری رسیدم. چند روز بعد روزنامه اطلاعات نوشت رشیدی خواننده به سردفتری نایل شد. بلافاصله برخی همکارانم در مقام منتقد ظاهر شدند و می‌گفتند چرا یک خواننده باید دفتردار باشد و با همین حرف‌ها وزیر دادگستری را تحت‌تأثیر قرار دادند. با اینکه در کاباره‌ها و مهمانی نمی‌خواندم و صرفا خواننده رادیو بودم، وزارت دادگستری وقت به من ابلاغ کرد که چون خوانندگی مغایر ‌شأن سردفتری است معلق می‌شوی. من هم به ناچار از رادیو استعفا کردم تا امتیاز دفترخانه‌ام لغو نشود.

در آن سال‌ها تعدادی از خواننده‌ها برای اینکه با مشکلاتی از این دست مواجه نشوند با نام مستعار در رادیو کار می‌کردند. چرا از ابتدا با نام مستعار یا هنری در رادیو کار نکردید؟

همینطور است. مثلا سرهنگ قوامی با نام فاخته‌ای در رادیو می‌خواند اما خبری که روزنامه اطلاعات منتشر کرد برای من گران تمام شد و دیگر راه چاره‌ای نبود. همکاری‌ام با رادیو قطع شد اما آهنگساز تا وقتی زنده است نمی‌تواند آهنگ نسازد. بعد از قطع همکاری با رادیو حدود 60آهنگ ساختم که هنوز هیچ خواننده‌ای آنها را نخوانده است. در دوره‌ای که خلاقیت در موسیقی ایران رنگ باخته و از بداقبالی خواننده‌های امروزی، آهنگساز خوب کم پیدا می‌شود، این آهنگ‌ها که حال و هوای اوج شکوفایی موسیقی ایران در دهه 40 را دارد روی دستم مانده است.

بیش از 50 سال است که از رادیو دور شده‌اید. در این سال‌ها برای بازگشت به رادیو وسوسه نشده‌اید؟

رادیو خانه من است. در بدو انقلاب هم یک آهنگ انقلابی روی شعر فریدون توللی ساختم و قرار بودآن را با ارکستری که رهبری‌اش با فریدون شهبازیان بود برای رادیو بخوانم اما گفتند چون فریدون توللی عضو ساواک بوده باید شعر دیگری روی این آهنگ گفته شود، درحالی‌که شعر توللی علیه شاه بود. من هم گفتم با الهام از شعر توللی آهنگ ساختم و حاضر نیستم آن را با شعر دیگری بخوانم. بعدها همین آهنگ را رشید وطن‌دوست با شعر دیگری خواند.

در 93سالگی هنوز به موسیقی عشق می‌ورزید یا سال‌های بازنشستگی را سپری می‌کنید؟

من از دوره جوانی تا امروز از خودم مراقبت کرده‌ام و احساس یک جوان 35 ساله را دارم. دوست دارم تا 100سالگی برای مردم بخوانم اما مافیای موسیقی امثال مرا پس می‌زند. دست‌های پشت‌پرده هر روز یک خواننده جدید معرفی می‌کنند اما صدای آنها در ذهن مردم نمی‌ماند. کجاست آن تصنیف‌هایی که در سال‌های دور ساخته می‌شد و هر شنونده‌ای را به خدا نزدیک می‌کرد.

کمی به گذشته برگردیم. در سال‌های همکاری با رادیو، جزو معدود خواننده‌هایی بودید که کار آهنگسازی هم انجام می‌دادید. به آهنگسازهای آن دوره اعتماد نداشتید یا آهنگسازی جزو علائق و دغدغه‌های شما بود؟

من مادرزاد آهنگساز بوده‌ام و در 13سالگی آهنگ مرغ حق را ساختم. آهنگسازی مثل شاعری، علمی است که در مدرسه آموختنی نیست و باید ذاتی باشد. به همین دلیل یک پروفسور نمی‌تواند یک بیت شعر بگوید اما فردی بیسواد مثل قصاب کاشانی غزل‌های ماندگار می‌سراید. آهنگسازی برایم نوعی حس درونی بود و دوست داشتم آهنگ‌هایی که می‌سازم را خودم بخوانم.

در آن سال‌ها، کار موزیسین‌های شناخته‌شده‌ای مثل موسی معروفی، علی تجویدی، همایون خرم، مرتضی محجوبی و ابوالحسن صبا چه‌قدر به دل مردم می‌نشست؟

متأسفانه امروزه هر خواننده‌ای ادعای آهنگسازی دارد درحالی‌که در هر قرن فقط چند آهنگساز طراز اول متولد می‌شوند. همه نوازنده‌هایی که نام بردید در زمینه موسیقی تحصیلات آکادمیک نداشتند و هنرشان ذاتی بود. هر آهنگ را با عمق جان می‌ساختند و لاجرم بر دل هر شنونده‌ای می‌نشست. هنر آنها تصنعی نبود وگرنه آهنگ‌های آنها بعد از چنددهه در ذهن مردم نمی‌ماند.

با چنین تعریفی، امروزه به تعداد انگشتان 2 دست خواننده و آهنگساز ممتاز داریم؟

بین خواننده‌های داخلی و آن طرف آبی به‌ندرت می‌توان صدا یا آهنگ خوب پیدا کرد. البته زمین، خالی از حجت نیست و ممکن است خواننده و آهنگساز خوب داشته باشیم اما مثل من به باندهای مافیایی وصل نیستند و مجال خودنمایی پیدا نمی‌کنند. وضع به‌گونه‌ای شده که اگر بهترین خواننده و آهنگساز باشی اما با مافیای موسیقی ارتباط برقرار نکنی خاموش و ساکت خواهی ماند. اگر در دوره ما 10درصد امور موسیقی در دست مافیا بود حالا به 90درصد رسیده است. در کتاب اینترنتی‌ام به نام «فرمانروا کیست» به این موضوع اشاره کرده‌ام و مخاطبان موسیقی را به این کتاب ارجاع می‌دهم. به قول اخوان ثالث، ‌ای‌کاش می‌شد بدانیم/ ناگه غروب کدامین ستاره/ ژرفای شب را چنین بیش کرده است.

کیفیت موسیقی‌ای که هم‌اکنون از رادیو پخش می‌شود در مقایسه با دهه‌های 30و 40 بهتر شده یا عقبگرد داشته است؟

تفاوت از زمین تا آسمان است. آن احساس و صفا و صمیمیت که از صدا و ساز هنرمندان آن سال‌ها تراوش می‌کرد برای مردم ملموس نیست. مثلا از اواسط دوره ناصرالدین‌شاه که علی‌اکبر فراهانی معرفی شد تا سال 1336 هیچ آهنگسازی جز من که متولد کویر هستم درباره دریا آهنگ نساخت و شعر نگفت. وقتی آهنگ دریا را ساختم ارکستر شماره دو رادیو را که نوازندگانی مثل حبیب‌الله‌بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم و انوشیروان روحانی داشت، در اختیارم قرار دادند تا اجرایش کنیم. امروزه رادیو چنین امکاناتی ندارد و در نتیجه آثار فاخر و ماندگار کمتر تولید می‌شود.

به کارنامه رادیو در زمینه موسیقی چه نمره‌ای می‌دهید؟

اگر بخواهم منصف باشم به آنچه هم‌اکنون تحت عنوان موسیقی از رادیو پخش می‌شود از 20 نمره 5 می‌دهم. همین رادیو آوا 100 ترک پخش می‌کند اما یکی از آنها به دل مردم می‌نشیند.

موفق‌ترین کاری که از شما در رادیو پخش شده کدام آهنگ است؟

آهنگ «افسانه» به شناسنامه کاری‌ام تبدیل شده اما آهنگ دریا به لحاظ علم موسیقی و احساسی که خواننده و نوازنده به مخاطب القا می‌کنند در سطح بالاتری قرار دارد.

شما چندین دهه با رادیو زندگی کرده‌اید، چرا به رادیو جعبه جادویی می‌گفتند؟

چون نوای خوش و گفتارهایی دلنشین از آن پخش می‌شد. وقتی تلویزیون آمد، مدیران رادیو به ما می‌گفتند حالا یک رقیب جدی پیدا کرده‌ایم و باید کیفیت برنامه‌ها را دوچندان کنیم تا در خانه‌های مردم بمانیم.

رادیو هنوز هم یک رقیب جدی برای تلویزیون محسوب می‌شود؟

رادیو رقیب قابل اعتنایی برای تلویزیون نیست چون عقل مردم به چشم‌شان است. سال‌ها به‌عنوان شاعر، آهنگساز و خواننده در رادیو کار کردم اما مردم زمانی مرا شناختند که کلیپ‌هایم از تلویزیون پخش شد. این واقعیت است و باید آن را پذیرفت. البته افت تدریجی کیفیت برنامه‌های رادیو را هم باید درنظر گرفت.

البته بخشی از واقعیت این است که ذائقه مخاطب در مقایسه با دهه‌های 30و 40 تغییر کرده است. چگونه می‌شود نسل جدید را به موسیقی اصیل و فاخر ایرانی علاقه‌مند کرد؟

موسیقی را باید از سیاست جدا کرد. اهالی سیاست نمی‌توانند موسیقی ما را به سرمنزل مقصود برسانند. هر چه به سیاست آلوده شود به سرنوشت موسیقی و سینمای ما دچار خواهد شد.

برای همین می‌خواستید رئیس جمهور شوید؟

اگر رئیس جمهور می‌شدم همه امور را به معاونان و وزیرانم واگذار می‌کردم تا رئیس جمهور نمادین باشم. اولین برنامه‌ام این بود که موسیقی را سروسامان بدهم و از چنگ مافیا رهایش کنم. من تا صبح می‌توانم درباره موانع و چالش‌های موسیقی صحبت کنم اما وقت دوستان رسانه‌ای محدود است. این بیتی که سال‌ها پیش گفتم مصداق وضع موسیقی ایران و سرنوشت امثال من است: پروانه سوخت، شمع فروخفت و شب گذشت/ ‌ای وای من که قصه دل ناتمام ماند.

بعد از انقلاب صدا و تصویر شما با آهنگ «افسانه» از تلویزیون پخش شد. چرا همکاری با تلویزیون ادامه پیدا نکرد؟

سال1372 تصمیم گرفتم چند آهنگی که در دوران جوانی ساخته بودم را بخوانم و ضبط کنم اما 3سال برای دریافت مجوز دوندگی کردم. وقتی سی‌دی آهنگ‌هایم منتشر شد، همه می‌گفتند چنین صدایی تا به حال کجا بوده و چرا در این سال‌ها کسی صدای این خواننده را نشنیده است. بعد هم از طرف تلویزیون به خانه‌ام آمدند و برای آهنگ افسانه و «کیستم من» کلیپ ساختند. با همین 2کلیپ تا چند سال صدا و تصویرم از تلویزیون پخش می‌شد اما بعد از رفتن آقای ضرغامی، مدیران جدید با ما قهر کرده‌اند و شنیده‌ام پخش آهنگ‌های 10خواننده ازجمله من و آقای افتخاری ممنوع شده است.

درباره دلیل پخش نشدن آهنگ‌های شما از تلویزیون را پرس‌وجو نکرده‌اید؟

هنرمند جماعت نمی‌تواند به زور برای رادیو و تلویزیون کار کند. مردم که چندین سال‌ کارهای مرا در برنامه دلنوازان تلویزیون دیده‌اند علت را جویا می‌شوند و نمی‌دانم به آنها چه بگویم. سال‌ها قبل از این ماجراها، یکی از اعضای شورای موسیقی تلویزیون گفت چهره رشیدی طاغوتی است و نباید از تلویزیون پخش شود.

منبع: روزنامه همشهری، پنجشنبه 1397/9/15

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۸ آذر، ۱۳۹۷ ۷:۵۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *