خاطره تلخ سانسور هاشمی رفسنجانی در مستند مجاهدین خلق!

به بهانه سالروز ترور هاشمی توسط فرقان، مرتضی باقری، نویسنده و مستندساز در بخشی از یادداشت خود نوشت:

سال ١٣۵٩ بعد از یک سال حضور در مناطق جنگی افغانستان و تهیه مستند در کنار پارتیزان های افغانی در نبرد با ارتش سرخ شوروی، به ایران بازگشتیم. آقای کرباسچی مسئول شبکه یک سیما بود و در حریان این فیلم که نامش را مستند ۶ قسمتی تزاریسم نوین گذاشته بودیم، عراق به ایران حمله کرد، شرایط سخت و پیچیده شد، اقای کرباسچی ما را خواست و گفت شرایط سخت است نام فیلم خیلی ضد شوروی است حتما عوض کنید. نام مستند را به «غازیان افغان» تبدیل کردیم. مدتی بعد گفته شد در حین جنگ با عراق به صلاح نیست این فیلم علیه شوروی پخش شود. در آخر ماجرا گفتند فقط یک نفر می تواند نظر قاطع دهد و آن شخص هاشمی رفسنجانی است. بدین طریق من به دیدار شخصیت انقلابی محبوب جوانی ام رسیدم. با دستگاه آپارات در زیر زمین منزلشان در جماران دو یا سه قسمت از این مستند را به روی پرده انداختم و همراه خانواده ایشان به تماشا نشستیم.
در میانه های فیلم با مزاح و تبسم و گاه با گرفتن دستم سوال می کرد واقعا شما در این مناطق بودید؟
این فیلم ها را شما گرفته اید؟ و بسیار تشویق و محبت بزرگوارانه..
سپس فرمود شرایط ایران بسیار دشوار است، اما ما نمی توانیم از مظلومیت ملت افغانستان بگذریم. ما باید به ابعاد نه شرقی ، نه غربی انقلاب توجه کنیم.
بعد از چند روز مطلع شدم دستور تکمیل فیلم و پخش آن از شبکه اول صادر شد. ما جوان بودیم و همچنان خام و نیازمند رهنمود. همین برخورد آقای هاشمی روح مرا نواخت و این مردترین روحانی و قهرمان زیر شکنجه ساواک را در نظرم یک سیاستمدار بزرگ جلوه گر ساخت.
سالها گذشت و گهگاهی توفیق دیدار خصوصی این مرد بزرگ نصیبم می شد.
با سقوط صدام، محموعه فیلم های مستندی از قصرهای صدام به غنیمت به دست ایران افتاد. صدها ساعت فیلم اتاق جنگ بغداد و مذاکرات سری سازمان مجاهدین خلق با روسای سازمان اطلاعات و استخبارات عراق که بدون اطلاع رهبران سازمان محاهدین خلق و بطور مخفیانه فیلم برداری شده بود از جمله دیدارهای مسعود رجوی با ژنرال حبوش ریاست سازمان اطلاعات عراق …
به لطف حق، نویسندگی و کارگردانی این کار مهم تاریخی نصیب من شد. صدها ساعت فیلم را در طول بیش از یکسال بررسی و مستندی تهیه کردیم.
در مخفی ترین جلسات بکلی سری اتاق جنگ بغداد وقتی رجوی با ژنرال حبوش صحبت می کرد، نام یک نفر برجسته تر از همه بود. کاملا شدت خشم رژیم بعث عراق و سازمان مجاهدین مشهور به منافقین نسبت به این فرد مکرر مشهود بود و آن نام هاشمی رفسنجانی بود.
غرور و افتخار تمام وجود ما را در بر میگرفت وقتی در فیلم های بکلی سری و مخفی قصرهای بغدادمشاهده میکردیم نام هاشمی لرزه بر تن آنان انداخته است. دوباره راهی منزل حضرت هاشمی شدم و باز با محبت این مرد بزرگ به تماشای فیلم نشستیم.
وقتی صحنه های مربوط به خودشان را دیدند، فرمودند مطالب مربوط به شخص من اصلا مهم نیست، آنچه مهم است اطلاع یافتن مردم از همکاری منافقین با رژیم عراق در جنگ تحمیلی است و عمق مسایل …
سالها گذشته بود و مختصر سرد و گرم روزگار را چشیده بودم. در این برخورد صمیمانه، چهره یک قهرمان راستین در نظرم تثبیت شد. مردی که از خود گذشته است …
هرچند صدا و سیما در اقدامی ناجوانمردانه و صرفا با هدف مطرح نشدن آقای هاشمی، مطالب و بخش های مربوط به رفسنجانی را سانسور کرد و دل مرا آتش زد، اما این روح سترگ و خودساخته ایشان چنان در من تاثیر کرد که قطعا این حریت و آزادگی در نوشتن فعلی را مدیون ایشان هم هستم.
شاید یکی از تلخ ترین خبرهای زندگی ام رحلت ایشان بود و جز خدا نمی داند در چه حسرتی سوختم وقتی یک یا دو روز قبل از وقت دیدار خصوصی ام با ایشان، خبر فوتشان را شنیدم.

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۷ خرداد، ۱۳۹۶ ۳:۲۳ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *