خاطره حمید داودآبادی از احمد مازنی؛ “این حاج آقای شما از اون … هاست. این آب ندیده، وگرنه شناگر ماهری است!”

اوایل مهر سال 95، در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس در مصلای تهران شیخ “احمد مازنی” نماینده اصلاح طلب در مجلس را دیدم. مدتی بود که افاضات ایشان درباره کنسرت و کلمات ناشایستش درباره اهلبیت (ع) نقل محافل بود.
نخواستم با او روبه رو شوم که ناگه از جمع محافظان و ملازمانش جدا شد، خندان به طرفم آمد، در آغوش گرفتدم و گفت:
– سلام بر دوست قدیمی آقای داودآبادی …
نگذاشتم حرفش تمام شود. همان طور که صورتش را آورده بود تا روبوسی کند، گفتم:
“حاج آقا یادته ده – پونزده سال پیش که معاون پژوهشی بنیاد شهید بودی، به دفترت دعوتم کردی و درخواست داشتی تا در کارهای پژوهشی برای شهدا با شما همکاری کنم؟”
که با لبخند گفت: “خب بله دیگه. خوب یادمه.”
که گفتم:
– اگر آقای … مسئول دفترت را دیدی، ازش بپرس تا بهت بگوید که وقتی به بهانه ای، با عجله از اتاق شما بیرون آمدم، به او گفتم:
“این حاج آقای شما از اون … هاست. این آب ندیده، وگرنه شناگر ماهری است! خدا رحم کند …”
و به حالت فرار از دفتر و ساختمانتان خارج شدم.
“امروز که ماشاالله نماینده مجلس شده اید و افاضات خاص می فرمایید، بهم ثابت شد که آن روز اشتباه نمی کردم. فقط کمی دیر آب را پیدا کردید و وای به فردا!”

راوی: حمید داوودآبادی

منبع: کانال تلگرام حمید داوودآبادی، @hdavodabadi

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۵ مرداد، ۱۳۹۶ ۴:۲۴ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *