داستان اسباب کشی آقای خامنه ای از خانه ریاست جمهوری به خانه رهبری

محسن رفیق دوست تاکنون 3 جلد از خاطراتش را منتشر کرده است. جدیدترین مجموعه مربوط به بازه سالهای 78-88 است. در جلد سوم خاطرات به ماجرای اسباب کشی آیت الله خامنه ای از خانه ریاست جمهوری به خانه رهبری اشاره کرده و وضعیت مالی زندگی ایشان را روایت میکند:

… به طور مثال، ایشان در خانه شخصی خودش مبل ندارد، یخچالش، یخچال ایران پویاست. ایشان در زمان ریاست جمهوری، در محل ریاست جمهوری زندگی می کردند، وقتی هم می خواستند از ریاست جمهوری به جایی که برای رهبری درست کرده بودیم، بروند، به من گفتند: من از یخچال اینجا استفاده می کردم، یخچال ندارم.
یک ماشین لباسشویی داشتند که از کار افتاده بود. گفتند: یک یخچال و یک ماشین لباسشویی برای من بخر.
وقتی اثاث شان را می آوردند….

اثاث چه بود؟

هیچی، همه اثاث زندگی دو وانت پیکان بود. دیدم اجاق گازشان از بین رفته است، به بچه ها گفتم: ببرید بگذارید سر خیابان آذربایجان.
یک یخچال ساید بای ساید، یک ماشین لباسشویی، و یک اجاق گاز خریدم. آقا تشریف آوردند، در یخچال را باز کردند، گفتند: حاج محسن فکر می کنی با معونه ای که دارم می توانم این یخچال را پر کنم؟ این را ببر، از همان یخچال ایران پویا برای من بگیر. بعد گفتند: اجاق گازم را چرا عوض کردی؟
گفتم: آقا سه روز است گاز شما را گذاشتم سر خیابان، کسی نبرده. ایشان در اوایل رهبری، برای کسری مخارج زندگی اش یک بار بقچه های ترمه منزلشان را توسط آقای قدیریان به من دادند، فروختم…

پارچه ترمه؟

بقچه ترمه که در جهازیه خانمها هست. آن موقع دانه ای حدود چهل هزار تومان بود. وقتی داشتیم حسینیه را می ساختیم (1)، شرایط خاصی بود، همانطور که قبلا به شما گفتم، 60 روزه ساختیم. با طناب تیرآهن را 10 متر بالا می بردیم.یکی از برادرها گفت فلانی اینطورکه شما کار می کنید، هزار بلا دور سر کارگرها می گردد؛ روزی یک گوسفند بکش، به همین کارگرها بده، خونی ریخته و دفع بلا شود. یک گوسفند کشتیم، مقداری از آن گوشت در خانه آقا دادیم. آقا تحمل نکرد، مرا صدا کرد، گفت: می خواهی فرهنگ مرا عوض کنی، گوسفند قربانی کردید به مردم بدهید، حالا یکبار هم به من سهم دادید، عیبی ندارد، دیگر تمام کنید.
از این خاطرات باز هم دارم. زندگی شخص امام هم همین طور بود. از اول که آقای هاشمی را شناختم یک آخوند پولدار با وضع مالی خوب بود. در کارهای خیر از ماها جلوتر بود. قبل از انقلاب، برای کاری که ما سی هزار تومان می دادیم، او پنجاه هزار تومان می داد. الان از دنیا رفته(2) بروید خانه اش را ببینید؛ خیلیها رفتند دیدند، آثاری از تجمل در زندگی شخصی ایشان نیست. همان طور که آقا می فرمایند وقتی مسئولین تجمل گرا باشند، اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ بر آورند غلامان او درخت از بیخ.

پینوشت:
1- رجوع کنید: برای تاریخ می گویم، ج 1، صص 436-438.
2- این بخش از گفتگو، چهارم بهمن 1395، پانزده روز پس از وفات آیت الله هاشمی رفسنجانی انجام شده است.

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۶ شهریور، ۱۳۹۹ ۸:۲۶ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *