دو ساعت مانده به لحظه تحویل سال!

حسین مردانلو در بخشی از خاطرات دوران مسئولیت جهادسازنگی خود در هوراند که توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی آذربایجان شرقی تهیه شده میگوید:
عملیات والفجر مقدماتی به پایان رسید و ما هم اکیپ ستادمان را برداشتیم و برگشتیم. شکر خدا از اکیپ ستاد هوراند هیچ زخمی و شهیدی نداشتیم. این باعث شد که رُعب رفتن به جنگ در منطقه هوراند شکسته شده و اعتماد مردم به جهاد سازندگی بیشتر شود.
دو روز به عید مانده بود که نیروها را به خانه‌هایشان رساندم و خودم هم راه افتادم به سمت تبریز. برگشتنی در پمپ بنزین اهر توقف کردم تا بنزین بزنم. ماشین جلویی حرکت کرد و تا من خواستم بروم، داد زدند: برو عقب، برو عقب!
نگو هنگام حرکت، پسر بچه‌ای آمده جلوی ماشین و من متوجه نشده‌ام و رفته‌ام روی پایش. زود دنده عقب کردم و رساندیمش درمانگاه. من هم رفتم شهربانی اهر.
در زیر زمین آنجا بازداشتگاه بود. چون دیدند من جهادی‌ام، یک سلول انفرادی بهم دادند که درش باز بود. یک شب آنجا مهمان بودم و به کسی هم چیزی نگفتم. تا صبح دنبال این بودم ببینم می‌توانم اینجا یک اتاق خالی پیدا بکنم تا کمیته فرهنگی باز کنم و کتاب بیاورم تا کارکنان و بازداشتی‌ها بخوانند.
تا اینکه روحانی ستاد، حاج آقا صفرزاده که خبردار شده بود، آمد و پنج هزار تومان دادیم رضایت گرفتیم و آمدم بیرون. بعد هم برای عذرخواهی به خانه‌شان رفتم. دوباره راه افتادم به سمت تبریز. در راه به خودم می‌گفتم؛ آخر مرد حسابی آنجا هم به فکر جهادی! عوض اینکه به کسی زنگ بزنی که بیا و من را از اینجا در بیاور، رفته‌ای در زندان، کمیته فرهنگی باز می‌کنی. بالاخره دو ساعت مانده به تحویلِ سال به خانه رسیدم.

شرح عکس: مقابل ساختمان جهاد سازندگی هوراند، شهریور 1362. از سمت راست مردانلو، صفرزاده، شفق.

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۲۳ اسفند، ۱۳۹۶ ۳:۴۱ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *