راز مرگ جهان پهلوان؛ محتوای نامه ای که بالای سر تختی بود!

روزنامه ایران نوشت: از هفدهم دی ماه سال 1346 تا هفدهم دی ماه سال 1396 . فاصله ای دقیق به اندازه 50 سال. به اندازه نیم قرن. روزها و سال هایی که اصلا مدت زمان کمی نیست. شاید به اندازه یک عمر. حالا ما به اندازه همین سال ها غلامرضا تختی را نداشته ایم. کشتی گیری که قهرمان جهان و المپیک و پهلوان یک ملت بود و به خاطر همین بین مردم زمان خود و حال حاضر، محبوبیت داشت و دارد. او در 37 سالگی و در مرگی مشکوک که تعابیر مختلفی از آن شد، از دنیا رفت. یک مرگ غیرطبیعی که رخ دادن آن برای یک ورزشکار با آن قد و هیکل و زندگی سالم بسیار عجیب به نظر می رسید. خصوصا در آن روزها که رسانه ای آنچنان نبود و همه منتظر رادیو و تلویزیون و یا مجله کیهان ورزشی و یکی دو نشریه دیگر بودند تا خبری درباره قهرمانی یا شکست یک تیم فوتبال یا کشتی گیر و یا یک وزنه بردار را بشنوند.
حالا نیم قرن گذشته و ما در تحریریه روزنامه ایران کنار «محمد بلوری» نشسته ایم. استاد موسپید کرده ای که هفدهم دی ماه سال 46 خبرنگار جوان و 25-24 ساله ای بود که در سرویس حوادث روزنامه کیهان کار می کرد. خاطرات آن روز تلخ مانند یک فیلم از جلوی دیدگان بلوری می گذرد: «سردبیر ما آن موقع، روزنامه نگار برجسته ای به نام سمسار بود. ما در سرویس حوادث روزنامه کیهان، یک تلفن ثابت داشتیم که اصلا به آن برای امور شخصی دست نمی زدیم و فقط مردم به آن زنگ می زدند و می گفتند که فلان اتفاق افتاده و یا حادثه ای رخ داده است. آن روز، تلفن طبق معمول دوباره زنگ خورد و شخصی ناآشنا به ما خبر داد که قتلی در هتل آتلانتیک تهران رخ داده است. ما هم با کلانتری منطقه تخت جمشید تماس گرفتیم تا از چند و چون حادثه مطلع شویم. وقتی که متوجه شدیم، فرد مورد نظر غلامرضا تختی است، ابتدا خبرنگار حوادث فرامرز خدادادیان به محل اعزام شد و سپس خود من سریع به محل حادثه رفتم. وقتی به هتل رسیدم، دیدم که آمبولانس ایستاده و می خواهد جنازه را به پزشکی قانونی منتقل کند. به اتاق تختی که رسیدم، زمانی بود که داشتند جنازه را از روی تخت بلند می کردند تا روی برانکارد بگذارند اما چون تختی سنگین وزن بود، فردی که از قسمت سر می خواست او را بلند کند، نتوانست تعادل خود و جنازه را حفظ کند و جسد جهان پهلوان با سر به زمین خورد و کمی پشت سر او فرو رفتگی ایجاد شد و خون آمد. اتفاقا زمانی که او را به پزشکی قانونی بردند، این موضوع حاشیه ساز شد و گفتند که حتما او را کشته اند و ما هر چقدر می گفتیم که جنازه به زمین افتاد، کسی قبول نمی کرد.» بلوری ادامه می دهد: «تشییع جنازه به باشکوه ترین شکل ممکن برگزار شد و جمعیت بسیار زیادی خود را به گورستان ابن بابویه رساندند تا در مراسم تشییع جهان پهلوان شرکت کنند.»
این روزنامه نگار قدیمی و پیشکسوت می گوید: «از همان روز تحقیقات درباره علت مرگ تختی آغاز شد که فردای آن روز هم ساواک اعلام کرد که خودکشی کرده است. نامه ای هم که من به قلم خود تختی بالای سر جنازه او در هتل و در دفترچه یادداشت اش دیدم، این موضوع را در ذهن تداعی می کرد. او از اختلافات خانوادگی حرف زده بود و این که باغچه ای دارد که می خواهد آن را به خواهرش بدهد و پولی که از او باقی مانده بود.»
بلوری که از سال 1336 کار خبرنگاری را آغاز کرده، در ماجرای زلزله بوئین زهرا هم شاهد ماجرا و تلاش های تختی برای جمع آوری کمک های مردمی بوده است: «تختی خیلی مرد بود. وقتی زلزله آمد، از خیابان فردوسی یک تنه راه افتاد و تا بازار رفت تا برای مردم زلزله زده پول جمع کند. یادم هست زنی که رختشوی بود و به نظر می رسید خودش هم شرایط مالی مناسبی ندارد، النگوهای خود را در آورده و به کیسه تختی انداخت. پول خوبی هم جمع شد که با آن یک شهرک در بوئین زهرا ساخته شد. یادم هست همان موقع ساواک تلاش می کرد تا از رفتن تختی در بین مردم و پول جمع کردن او جلوگیری کند. ماموران امنیتی از دو سر چهار راه جلویش را گرفتند چون از حضور هزاران نفر کنار تختی بیمناک بودند اما مردم که از دیدن تختی و این کار خیرخواهانه او، هیجان زده شده بودند، اجازه نمی دادند تا ساواک کاری از پیش ببرد و راهپیمایی خیرخواهانه پهلوان تا جنوب شهر ادامه یافت. مرام تختی بین مردم بسیار ارزشمند بود و فارغ از این که او چطور فوت کرده است، همین رفتار و منش پهلوانانه او را در بین مردم ماندگار کرد.»
حالا اما امروز هم دوباره ابن بابویه شلوغ می شود. مثل همیشه. انگار نه انگار که 50 سال از رفتن جهان پهلوان گذشته. تختی همچنان در قبری خانوادگی که قرار بود مدتی در آن مهمان باشد، آرمیده. آرام و به دور از هیاهوی شهر اما هیچ کس او را از یاد نبرده است. عکس او هنوز هم روی دیوار خانه ها و مغازه های شهر است و لبخند اسطوره که همچنان دست نیافتنی است.

منبع: روزنامه ایران، شماره 6686، یکشنبه 1396/10/17

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۷ دی، ۱۳۹۶ ۱۰:۳۴ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات ورزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *