روایتی از عزاداری محرم در اواخر دوره قاجار؛ تماشای زنهای شهر در روز عاشورا، قمه زنی داش مشدیهای طهران و فتوای ملا آقا دربندی!

رسول جعفریان، مورخ و استاد دانشگاه در یادداشتی بخشهایی از عزاداری در اواخر قرن گذشته را به نقل از عین السلطنه اینگونه آورده است: عین السلطنه نوشته است: (11 محرم 1327 ق) از عصر قرار گذاشته بودیم صبح را حضرت عبد العظیم مشرف شویم. صبح عاشورا دم دروازه خانى‏ آباد جمع شده. شعاع الدین میرزا باز دیر آمد. اسبها را رجعت داده پیاده هى به جانب قدم [آوردیم‏]. هواى خوبى بود. زمین هم بسیار مناسب پیاده ‏روى. نزدیک قنات فیروزآباد کنار نهر نشسته زیارت عاشورا خواندیم. بعد به راه افتادیم. یک ساعت و سه ربع کشید تا وارد دروازه حضرت عبد العظیم شدیم و هیچ خسته نشده بودیم. چند دسته به صحن آمد. بسیار رقت دست داد. نفرى چهار پنج شاهى براى ناهار دادیم چلوکباب کثیفى آوردند. به عوض چاى خوبى خوردیم. حرم مشرف شده زیارات مخصوص را خوانده با راه‏آهن یک ساعت به غروب مانده شهر رسیدیم. امروز زوار دهاتى خیلى بود. الحمدلله از تماشاى زنهاى شهر آسوده بودیم. از تمام ایام سال شب و روز عاشورا زن بیشتر دیده مى‏شود. در حقیقت هرچه زن است در میان این بازار از طلوع صبح تا مغرب معتکف است… الحمد لله در شهر هم نزاعى و مرافعه‏ اى نشده بود. اغلب دسته ‏جات هم قدغن بود حرکت نکنند. قمه‏ زن بسیار بوده. این معمول و نذر ترکها بود. چند سال است داش مشدیهاى طهران هم به ولع و حرص بسیار مشغول شده ‏اند. با وجودى که شرعا ممنوع است احدى نمى‏تواند ممانعت کند و در سالى چند نفر مقتول مى‏ شوند. این عمل‏ نامشروع را از علماى شیعه فقط ملا آقاى دربندى مستحسن دانسته. تعزیه که براى پریان و اجانین در باغ شاه مى‏خوانند تا پانزدهم باقى است.

و جای دیگر (البته سالها بعد نوشته): در ایام شباب بس که زن در بازار براى تماشاى دستجات جمع مى ‏شد و ما به جاى عبادت معصیت مى‏کردیم با خویشان و دوستان قرار [مى‏] دادیم روز عاشورا پیاده حضرت عبد العظیم برویم. ترتیب آن این بود همه در دروازه غار جمع شده هریک غذاى خود را بیاوریم.

و جای دیگر هم نوشته: روز عاشورا زنها را قدغن کرده بودند در بازارها نه حرکت کنند نه بایستند و این بسیار خوب حکمى بود، زیرا خانمها دیگر رو نمى‏گرفتند و حواس سینه ‏زن، مستمع، عابر سبیل تمام متوجه آنها مى‏شد. اگر خداى نکرده نزاعى هم بین دسته‏ جات مى‏شد پاى مال مى‏گردیدند و محل فرار در بازار نبود. پس از قدرى توقف در بازار امیر تماشاى چند دسته رفتیم [به‏] خیابان جلوى شمس العماره که زنها هم در اینجا اجازه آمدن داشتند. دو سمت خیابان و تمام جلوى دکاکین و پشت‏ بامها مملو از زن بود، کانه خیابان را با زن فرش کرده ‏اند. اما آژان خیلى متوجه بود که مردها داخل نشده محل دیگر راه بروند و بایستند.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۱ مهر، ۱۳۹۶ ۴:۳۱ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *