روایت مصاحبه ای که چهره امروز محمد نوری زاد را آشکار کرد.

امید حسینی در کانال تلگرامی اش نوشت:
بنده این افتخار را داشتم که در برخی مصاحبه‌های اخیر آقای حسین دهباشی، مخصوصا در مراحل پژوهشی، با ایشان همکاری داشته باشم. این رفاقت و این همکاری از جهات مختلف، برایم لذت‌بخش بود و هست، اما اخیرا در روند کار مساله‌ای پیش آمده که مجبورم چند جمله‌ای درباره‌اش بنویسم. هرچند خود آقای دهباشی ترجیح داده‌اند سکوت کنند.
شیوه کار آقای دهباشی چنین است که برای انتخاب افراد مصاحبه شونده، نظر گروه را می‌پرسند. روزی که اسم محمد نوریزاد مطرح شد، من سفت و سخت مخالفت کردم؛ به دلایل مختلف. از جمله اینکه او از آن طرف بام افتاده و بعید است مصاحبه‌ای قابل پخش از او تهیه شود. نظرم این بود که نوریزاد به جایی رسیده که به هیچ منطقی پایبند نیست و در مصاحبه‌اش قطعا حرفهایی می‌زند که قابل پخش نیست. اما آقای دهباشی بر انجام مصاحبه مصمم بودند. ایشان از قدیم با نوریزاد آشنایی و رفاقت داشتند و دلسوزانه در پی این بودند که حرف‌های نوریزاد را بشنویم و یک گفت‌وگوی تعاملی با او داشته باشیم.
به هرحال با آنکه هیچ امیدی به سرانجام این کار نداشتم، شروع کردم به جمع‌آوری مطالب و تهیه سوالات. هرچه بیشتر در نوشته‌های گذشته و حال نوریزاد غرق ‌شدم، بیشتر ناامید می‌شدم. خلاصه، مطالب و سوالات را آماده کردم و به آقای دهباشی تحویل دادم. نتیجه این مصاحبه جالب بود. مصاحبه‌ای که عملا به چالشی بین دهباشی و نوریزاد تبدیل شد. به نظرم هیچ چیز مثل این مصاحبه نمی‌توانست چهره امروز نوریزاد را به خوبی نشان بدهد.
بی‌شک من مخالف نوریزاد هستم اما مخالف هرگونه برخورد با او هم بودم و هستم. پیشنهادم بیشتر نوعی مدارا و سکوت در برابرش بود. حتی اعتقاد داشتم که به هیچ‌وجه نه مطلبی درباره‌اش بنویسیم و نه به ادعاهایش پاسخی بدهیم. به مصاحبه با او هم اصلا خوشبین نبودم. چون مطمئن بودم که نمی‌شود با نوریزاد حرف زد اما وقتی مصاحبه آقای دهباشی را دیدم، نظرم به کلی عوض شد. تاثیر این مصاحبه از همه چیز بهتر بود. بازداشت و زندان و برخورد و تقابل با نوریزاد، باعث مظلومیت او می‌شد و انتشار نامه‌ها و مطالب و بیان یک‌طرفه افکارش هم عملا باعث پنهان ماندن منطق او (درست‌ترش این است که بگوییم بی‌منطقی او)؛ اما حالا حسین دهباشی در قالب مصاحبه‌ای مفصل و چالشی، او را در برابر سوالاتی قرار داده بود که خیلی خوب اوج بی‌منطقی نوریزاد را به نمایش می‌گذاشت.
البته من شاهد بودم که قصد و نیت و هدف دهباشی به هیچ وجه اذیت کردن نوریزاد نبود. دهباشی اهل رفاقت است و حرمت رفیق را خوب نگه می‌دارد حتی اگر با کسی اختلاف جدی داشته باشد. شاهد بودم که دهباشی بعد مصاحبه، ناراحت بود و از بلایی که برسر نوریزاد آمده غمگین. اما این بلایی است که خودش بر سر خود آورده.
چند جای مصاحبه به جر و بحث جدی تبدیل شد. مثلا نوریزاد ادعا می‌کرد که هرگز هیچ آخوند و مرجعی، یک مدرسه برای مردم نساخته! و دهباشی پرسید آقای نوریزاد اگر من همین حالا یک سند در رد حرف شما بیاورم، قبول می‌کنید؟ و نوریزاد می‌گفت نه!
و یا ادعایش درباره حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی که می‌گفت یک هواپیمای نظامی هم بالای سر ایرباس بوده و از مسیر اصلی انحراف داشته! دهباشی پرسید آقای نوریزاد اگر از خود وزارت خارجه آمریکا و سازمان #ایکائو سند در رد ادعای شما بیاورم، قبول می‌کنید؟ نوریزاد می‌گفت نه!
و یا آن نامه‌ی مضحکش به پادشاه سعودی علیه جمهوری اسلامی و یا نامه‌اش به امام علی که می‌گفت علی جان کاش در خانه می‌نشستی و به جای جنگ، فیزیک می‌خواندی! و مطالب و شایعات دیگرش.
بله، نوریزاد که همواره (مخصوصا در سال‌های اخیر) عادت کرده بود یک‌طرفه به قاضی برود و به همه فحش بدهد و همه را متهم کند، این‌بار حرفی برای گفتن نداشت. این مصاحبه برای اولین بار، او را در برابر یک چالش اساسی قرار می‌داد و نزدیک بود مردم و آن معدود موافقان نوریزاد، چهره بی‌منطق او را ببینند و بشناسند. اما متاسفانه این مصاحبه پخش نمی‌شود! نه به دستور وزارت اطلاعات و سپاه و بیت رهبری (که نوریزاد به همه اینها بدوبیراه می‌گوید) که دقیقا با بهانه‌های خودش. چون بعد از بازبینی فیلم، وی دستور حذف همه آن بخش‌های چالشی را صادر کرد! چون خودش متوجه شد که با پخش آن، آبرویی برایش نمی‌ماند.
و حسین دهباشی در این مصاحبه چه زیبا به نوریزاد گفت که شما اصلا عوض نشدی. فقط مخاطب انتقادهایت عوض شده، وگرنه منطق برخوردت همان است!
بله، نوریزاد چه آن روز که مخالفانش (اصلاح‌طلبان) را لشگر شمر و یزید می‌دانست و چه حالا که باز هم مخالفانش (اصولگرایان و انقلابیون) را لشگر شمر و یزید می‌داند، در هردو حالت، قاطعانه، مطلق و بدون کمترین تردید و کمترین احتمالی در اشتباه بودن ادعایش، مخالفانش را می‌کوبد. حتی بدون سند و مدرک. اما تحمل شنیدن هیچ صدای مخالف و هیچ نقدی را ندارد.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۰ اسفند، ۱۳۹۵ ۱:۵۲ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مردمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *