روایت خواندنی شبی که قرار بود فردایش مادر آیت الله مستجابی به فرموده کشف حجاب کند

آیت الله مرتضی مستجاب: یادم هست که یه شب دیدم آقا خیلی پریشانند: اونوقت در اداره فرهنگ بودند: مثل ایبنکه گفته بودند فردا همه آقایونی که اداری هستند با زن هاشون به صورت مکشفه (بدون حجاب) در عمارت چهل ستون حاضر باشند.

img04403096

خب: پدر که معلوم بود چه موضعی داره: خدا شاهده تا صبح مثل مارتو این حیاط می غلطیدند: مناجات می کردند که صبح چی کار کنم؟ مگه می تونم برم؟ اون وقت رضا شاه قوی بود. بله بالاخره “صبح یه آقایی که دکتر بود: اومد و پشنهاد داد که من می نویسم: ایشون مریضند و دیگر رفع مشگل میشه: اینجا بود که آقا یه نفس راحتی کشیدند و نرفتند ………. (لحظه ای سکوت)

منبع: یاران موافق، حمید قزوینی، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، سال ۱۳۹۵، چاپ اول، ص ۲۹و ۳۰

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۵ آبان، ۱۳۹۵ ۳:۵۸ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *