روایت حبیب احمد زاده از “مردی برای تمام فصول”؛ پروفسور گرهارد فرای لینگر

دیشب [شنبه 20 آذر] با مصطفی رزاق کریمی، عادل معمارنیا و علیرضا حبیبی به فرودگاه بین المللی امام ره رفتیم تا با افتخار تمام، قدخم کرده و میزبان یک مهمان بزرگ و انسانی به تمام قد انسان، با نود سال سن از اتریش باشیم. پروفسور گرهارد فرایلینگر که سی و پنج سال پیش و در دوران جنگ، وقتی اولین هواپیمای حامل مجروحین شیمیایی ایران اعم از زن و بچه و کودک در فرودگاه وین اتریش بر زمین نشست، به درون هواپیما رفت و با تعجب سوختگی هایی را دید که در طول چهل سال پزشکی اش هرگز مشابه انها را ندیده بود. دولت اتریش و رسانه هایش شروع کردند به توجیهات مختلف تا بتوانند حادثه را صحنه سازی ایران برای فریب جامعه جهانی نشان دهند ولی او تصمیمش را گرفته بود. وقتی او را دروغگو و جیره خوار ایران معرفی کردند برخلاف میل دولت اتریش و به بهانه سرزدن به چند بیمار مجروح جنگی اش به ایران و سپس جنوب کشورمان سفر کرد و در بازگشت شیشه ای پرتاپر از این مواد را در ساک خود جاسازی و  بدرون هواپیما برد و در فرودگاه وین بدور از چشم ماموران امنیتی و گمرک ان کشور به ازمایشگاه خود رساند تا سندی مسلم از بکارگیری سلاحهای شیمیایی توسط صدام برعلیه مردم کشورمان را به اثبات بر ساند.

جانباز شیمیایی

او بیش از پانصد مجروح شیمیایی و غیر شیمیایی ما در جنگ را مورد تیمار و درمان قرار داده و اکنون بنا به تشخیص دکتر معالجش در آخرین سفر زندگیش دعوت مردمی ما را پذیرفته و به همراه پسرش به ایران سفر کرده. او امروز بعدازظهر در بازدید از موزه صلح و دیدار دوباره با جانبازان شیمیایی اشکها ریخت و ما را از داستان عجیب و افسانه ای پیگیری و افشاء ماجراهای بکارگیری سلاحهای شیمیایی در آن دوره ناجوانمردی، برعلیه رزمندگان و بخصوص زنان و کودکان در شهرها و روستاهایمان بشدت شگفتزده کرد.
او و پسرش مارکوس از آنکه هنوز کسی در ایران بیاد آنان است بشدت متعجب بودند، ولی ما به عنوان انسانهای ایرانی وظیفه خود میدانستیم تا با این دعوت چند روزه و تنها به عنوان قطره ای کوچک از دریای محبت مردمانمان، در مقابل ان همه صداقت و ایستادگی در مقابل دنیای دون رسانه ها و دولت های ناجوانمرد جهان، از او تشکر و قدردانی هرچند ناچیز  داشته باشیم.
او واقعا انسان است، واقعا … خودتان در عکس پیدایش کنید و برای سلامتی اش از ته دل دعا کنید.

منبع: صفحه اینستاگرام حبیب احمدزاده

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۲۱ آذر، ۱۳۹۵ ۹:۲۵ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *