روایت مشروح یک خبرنگار از تماسهای تلفنی با میترا استاد! از پاییز 97 تا بهار 98

معصومه رشیدیان، خبرنگار انصاف نیوز: شوکه کننده بود. خبر قتل زنی که با گلوله در حمام خانه‌اش کشته شده بود و روز گذشته‌اش تلفنی حرف زده بودیم. زنگ زده بود که بگوید: «می‌خواهم مصاحبه کنم و بگویم که دکتر نجفی زن سابقش را طلاق داده». اشتباه لفظی بود یا چه نمی‌دانم، اما نگفت همسر اول؛ می‌گفت برای این می‌خواهد خبری‌اش کند که آبرویش را برگرداند چون «زن دوم بودن و زن دوم داشتن در جامعه قبیح است». می‌گفت پدرش زنگ می‌زند که «اینجا همه می‌گن دخترت زن دوم پیرمردی شده». می‌گفت: «به من قول‌هایی داده شده که وفا نشده».

نگفت که الان مشکلی جدی دارند یا نه اما می‌گفت: «قول داده بود زنش را طلاق بده» و وقتی پرسیدم که یعنی الان دکتر نجفی با شما زندگی می‌کنند؟ گفت «بله، الان باهمیم». اما مشخص بود که مشکلی هست؛ صدایش از عصبانیت لرزشی محسوس داشت وقتی با حرص گفت: «زن اولشان طلاق گرفته‌اند و الان دکتر هیچ‌چیزی ندارند، به خاک سیاه نشسته‌اند».

همه‌ی حرف‌هایش را یادم نیست چون روز تعطیل زنگ زده بود و موبایلم امکان ضبط مکالمه را نداشت و از سویی مکالمه‌ای بود برای زمینه‌سازی یک مصاحبه. چیزی که می‌خواست منتشر شود شخصی بود و چندان اهمیتی برای درج در رسانه نداشت، علاوه بر آن تناقضی در گفتار و رفتارش به‌نظرم رسید که به او گفتم بگذارد تا با سردبیر حرف بزنم و خبرش را بدهم. نتیجه‌ی مشورت، دعوتم از او برای گفت‌وگویی حضوری بود، یعنی فردای همان روز، سه‌شنبه هفتم خردادماه ۹۸، یعنی روزی که به قتل رسید. شاید اگر می‌آمد…

در ادامه متنی را می‌خوانید که روایتی از تماس‌های میترا استاد با من به عنوان خبرنگار انصاف نیوز است و در آن قضاوتی راجع به او و یا محمدعلی نجفی وجود ندارد. دلیل پرداختن به این ماجرا و گفت‌وگو با استاد هم در راستای همان سوالاتی بوده که برای انصاف نیوز هم، چون رسانه‌های دیگر پس از استعفای نجفی مطرح شد. همچنین در این گزارش بعضی ادعاهای طرح شده توسط خانم استاد مسایلی است که در دو روز اخیر نجفی، همسر اول و دخترش در ادعاهایی دیگر نقیض آنها را مطرح کرده‌اند و تشخیص صحت و سقم هیچ‌یک از آنها برای من امکان پذیر نیست؛ از جمله تکذیب طلاق محمدعلی نجفی از همسر اولش.

این روایت را در ادامه بخوانید:

تماس‌ نخست: پاییز ۱۳۹۷

چند ماه قبل از تماس اولیه با میترا استاد، نجفی با بهانه‌ای که شفاف نیست استعفا داده بود، اول دیسک کمر و بعد سرطان پروستات… شنیده‌ها حاکی از این بود که پای زنی در میان است! اما میترا استاد در زندگی نجفی چه می‌کرد؟! این سوالی است که امروز با ادعاهای نجفی در جلسه‌ی بازپرسی‌اش جدی می‌نماید.

میترا استاد آبان ماه پارسال با کانالی تلگرامی مصاحبه کرده بود و از زندگی عاشقانه‌اش گفته بود با دکتر نجفی، شهردار سابق تهران، مردی که ایده‌آلی برای ریاست جمهوری بود و امیدها به او بسته بودند. مصاحبه‌اش همه جا دست به دست می‌شد البته به نام «میترا نجفی»؛ همه فکر می‌کردند نام و فامیلی او همین است در حالی که از پیشتر شنیده بودیم که نامش میترا استاد است. برخی فحش می‌دادند که شرم بر نجفی که با زنی کم سن و سال است و وای بر او که ازدواجی دوم داشته و اُف بر او که به اعتماد مردم خیانت کرد و مسوولیت‌اش را به عشق پیری‌اش باخت… و عده‌ای گمانه‌زنی‌هایی دیگر می‌کردند در خفا. سوال جدی بود! آیا حضور میترا استاد در زندگی نجفی امری عادی بود و او زنی بود که به امید زندگی بهتر و امن‌تر به گفته‌ی خودش: «با اصرار دکتر نجفی و دست روی قرآن گذاشتن او…» و وعده و وعیدها راضی به این شده بود که همسر دوم شود؟ [مصاحبه‌ی آبان‌ماه]

برخی ارتباط با او را دلیل فشار به نجفی در زمان شهرداری می‌دانستند و بعضی می‌گفتند نجفی مجبور شده او را به عقد درآورد. سوال و سوژه طرح شد؛ آیا تخریب نجفی پروژه‌ی رقیبان و مخالفانش بود، یا خطایی شخصی بود مسبب تمام آنها خودش؟!

کشف صحت و سقم هرکدام از گزاره‌هایی که مطرح بود، در نفی یا اثبات، غیر از کسب اطلاعات رسمی یا غیررسمی از نزدیکانشان، تنها از میترا استاد و دکتر نجفی یا همسر نخست‌اش ممکن بود، یعنی آنها که در متن ماجرای آن موقع و تراژدی امروز حضور داشتند؛ البته باتوجه به ادعاهایی که امروز مطرح می‌شود شاید دیگرانی هم بوده‌اند که در دسترس ما نه آن وقت و نه امروز نیستند.

مصاحبه‌ی میترا استاد با کانال تلگرامی مذکور بعد از استعفا و وقتی بود که دیگر چند ماهی خبری از نجفی و گمانه‌زنی‌ها راجع به همسر دومش نبود، غوغاها خوابیده بود. کانال، شبیه به کانال‌های رسمی و قابل اعتماد نبود، مشی ادمینش و در نتیجه کانال با تغییر دولت احمدی نژاد به روحانی عوض شده بود و صحت مصاحبه برایمان مشخص نبود. در تماسی با ادمین آن، شماره‌ی زنی که با عنوان «همسر دوم» نجفی مصاحبه شده بود را گرفتم و پیش از تماس در تحریریه بحث زیادی کردیم که چگونه بفهمیم این زن همسر واقعی نجفی است؟! به نتیجه رسیدیم؛ نجفی که تلفنش در دسترس نبود، با دفتر کارش تماس گرفتیم و در نهایت در گفت‌وگویی با یکی از کارمندان دفتر او دریافتیم که مصاحبه با آن کانال حقیقت دارد و دکتر نجفی هم فعلا قصد واکنش و اظهارنظر نداشت.

اولین تماس را با میترا استاد گرفتم، برخلاف آنچه فکر می‌کردم که شاید راغب به گفت‌وگو نباشد اما تمایل داشت که حرف بزند؛ چیزی حدود ۳۰-۴۰ دقیقه صحبت کردیم. غیر از سوال‌هایی که به سوژه‌ی من مربوط بود مباحثی خصوصی را مطرح می‌کرد که انتشار کاملشان را حرفه‌ای نمی‌دانستیم و در نهایت با کمی تعدیل منتشر شد؛ چند فایل صوتی [از خودش با این مضمون که چه چیز در مصاحبه باشد و چه نباشد] برایم فرستاد و پس از اینکه گوش دادمشان حذف کرد؛ محتاط بود و در نوبه‌‌ی بعدی گفت‌وگویمان که به آن هم خواهم پرداخت تاکید داشت که از دکتر نجفی صدای ضبط شده دارد…

تا نیمه شب برای فیکس کردن گفت‌وگو و تکمیل آن در تماس بودیم؛ می‌گفت کرمانشاهی است و از خانواده‌ای هنرمند، تئاتر کار کرده، تنبور می‌نوازد و… از ازدواج نخست و طلاقش گفت که برای برخی محل سوال بود و از آشنایی‌اش با نجفی. می‌گفت به پیش از شهرداری باز می‌گردد و نامزد بوده‌اند. مدام به «علی» قسم می‌خورد. این را با خنده می‌گفت که تمام قول‌های دکتر نجفی را ضبط می‌کرده و بارها تاکید کرد که دکتر نجفی گفته عاشقش است و اصرار داشت که در مصاحبه باشد.

بعضی چیزها به درخواست خودش حذف شد و بعضی مسایل به اصرار من، چرا که با شاکله‌ی مصاحبه همخوانی نداشت. عکسی از خودش و نجفی فرستاد در مشهد، عکسی رسمی در فضای حرم امام رضا (ع)، با حجاب چادر مشکی.

خلاصه که گفت‌وگوی اول انجام شد و میترا استاد در پاسخ به سوالم که آیا ازدواج و ارتباط با شما دلیل فشارهای سیاسی برای استعفا بوده گفت: «اصلا این‌طور نبود. شما باید حرف ما که در این ماجرا بودیم را بپذیرید و یا حرف کسانی که بیرون از این ماجرا هستند؟! مگر می‌شود ازدواج کسی دلیل استعفایش شود؟ یا اینکه من خواسته باشم که ایشان اصلا به شهرداری نرود؟ ما تصمیم به ازدواج داشتیم و نامزد بودیم. البته خب یکسری فشارهای سیاسی وجود داشت که آقای دکتر خودشان هم مطرح کرده بودند و چیز جدیدی نیست. ایشان بعد از مراسم و ماجرای برج میلاد صحبت کردند و گفتند که عمده‌ترین دلیل من برای استعفا، بیماری است».

پرسیده بودم چرا در شرایط فعلی که ملتهب است چنین مصاحبه‌ای – با آن کانال تلگرامی – کردید که پاسخ داده بود: «دلیل اینکه من صحبت کردم افشاگری‌های غیراخلاقی در کانالی به‌نام پشت‌پرده بود که توسط آقایی به نام امین فردین اداره می‌شود».

در همین گزارش آبان ۹۷ همکاران سابق دکتر نجفی از جمله حسن رسولی – عضو فعلی شورای شهر تهران – ادعاهایی دیگر داشتند و تا حدودی موضوع را در راستای تخریب شهردار اسبق تهران می‌دانستند. [لینک]

آن گزارش تنها گفت‌وگوی منتشر شده‌ی انصاف نیوز با میترا استاد است؛ برایش ارسال کردم و بعد دیگر بی‌خبری تا زمستان ۹۷…

تماس دوم: زمستان ۱۳۹۷

اگر درست یادم باشد غروب یک روز تعطیل بود، در اواسط دیماه. خودش تماس گرفت، سلام و علیکی آرام داشت و بعد گفت که دیگر می‌خواهد حرف بزند، گفت که اوضاعش خوب نیست و در زندگی‌ زناشویی‌اش تحت فشارهای فراوانی بوده. بعد قطع کرد و وقفه‌ای در تماس که یادم نیست از سوی او بود یا من اما دوباره همان شب تماس گرفت.

صدایش گرفته بود، گفت که در وضعیت خوبی نیست، گفت که مدام درگیری دارد و ادعا کرد که با او بدرفتاری می‌شود. باز هم می‌گفت مدارکی دارد و تاکید می‌کرد بر صداهای ضبط شده از قول‌هایی که شنیده بوده. قرار گذاشتیم که به دفتر بیاید اما گفت خبر می‌دهد و نداد؛ همان شب پیگیر شدم اما پاسخ نداد، حال درست و طبیعی نداشت و نگران شدم. برایش پیام گذاشتم که هرزمان گوشی‌اش را روشن کرد خبرم کند و تماسی بگیرد. اما خبری نشد تا فردایش که دوباره به او زنگ زدم. گفت که بعد از مشورت‌هایی که کرده گفته‌اند فعلا دست نگاه دارد، تاکیدش این بود که فعلا قرار است تا ۸ بهمن‌ماه صبر کند تا شاید اوضاع عوض شود و نگفت که منظورش از عوض شدن اوضاع چیست و ۸ بهمن قرار بوده چه اتفاقی بیفتد. ۸ بهمن ماه هم خبری از او نشد تا آخرین تماسش، یعنی بعد از ظهر روز قبل از کشته شدن.

تماس آخر: بهار ۹۸

دوشنبه ششم خرداد بود؛ روز تعطیل رسمی. ساعت حدود ۳ بعدازظهر نامش روی گوشی‌ام افتاد. سلام و علیکی کردیم و ادعا کرد دکتر نجفی همسرش را طلاق داده و گفت که قصد دارد این موضوع رسانه‌ای شود. هفت دقیقه حرف زدیم، او گفت و من شنیدم؛ صحبت‌هایمان ضبط نشد چون هم مصاحبه نبود و هم امکان ضبط صدا را روی موبایلم ندارم. فقط می‌خواست بگوید که آماده‌ی مصاحبه است.

صدایش کمی لرزش داشت که با اندک دقتی حس می‌شد. بنظرم آشفته و عجول می‌آمد. خبری که داده بود راجع به زندگی دیگرِ همسرش، راجع به زندگی شخصیِ فردی سیاسی بود و بنظرم این خبر شخصی برای درج در رسانه غیرحرفه‌ای می‌آمد، با اینحال به او گفتم بگذارد تا مشورت کنم. پس از مشورت با سردبیر با او تماسی گرفتم که پاسخ نداد و بعد او تماس گرفت که من متوجه آن نشدم و پاسخ ندادم چون گوشی‌ام سایلنت بود. دوباره زنگ زدم که پاسخ داد، عذرخواهی کرد که جواب نداده، من هم. گفت سایلنت بوده و من گفتم: من هم. خندیدیم!

کمی بعد از او خواستم به دفتر انصاف نیوز بیاید تا مفصل گفت‌وگو کنیم، راجع به تمام این ماجرا، از ابتدا تا همان روز. شاید بعد از چنین مصاحبه‌ای درباره‌ی موضوع، کمی از ابهام ماجرای جدایی نجفی از شهرداری رفع می‌شد. نجفی در مصاحبه‌های عجیبش که خود محل بحث است، و در بازپرسی‌هایش ادعا کرده که میترا استاد با برخی نهادها یا فردی در درون نهادی ارتباط داشته. دختر نجفی هم درباره‌ی محتوای نامه‌ای که پدرش برایش فرستاده در گفت‌وگویی همین ادعاها را مطرح کرده است. [گفت‌وگوی تصویری با «همشهری»]

در نهایت میترا استاد گفت می‌آید، گفتم فردا – سه‌شنبه – قرار را بگذاریم، گفت «خوبه، اما بذارید خبر می‌دم بهتون». خبر داد. ساعت ۷:۰۴ دقیقه‌ی غروب اس‌ام‌اسی زد که «ما می‌ریم مسافرت انشاالله بهتون خبر می‌دم برای قرار حضوری». اس ام اسی زدم که انشالله بعد از سفر گفتگوی حضوری محقق شود. اما نفهمیدم منظورش از «ما» با چه کسی یا کسانی بود، با نجفی؟ تا همین دیروز از اینکه پسری دارد هم بی‌خبر بودم.

صبح بود که دیدم ساعت دوازده و ۴۰ دقیقه‌ی بامداد دو عکس‌نوشت برایم در واتساپ فرستاده است. مضمون یکی شراکت ساکتان در ظلم با سکوت مقابل آن بود، دیگری این بود که دو چیزی که انسانیت را در وجود آدمی از بین می‌برد یکی سکوت به وقت فریاد و دیگری فریاد به وقت سکوت است.

پیام‌هایش را صبح دیدم و همان وقت برایش پیام تشکر فرستادم؛ صبح یعنی ۷:۵۲ دقیقه. نمی‌دانم چه وقت تشکرم را دیده، در چه فاصله‌ای از مرگش و اهمیتی هم ندارد، اصلا نمی‌دانم خودش دیده یا شخصی دیگر. ولی دیده شده یا به‌اصطلاح «سین» خورده است؛ و ظهر سه‌شنبه خبر قتلش آمد آن هم با گلوله و در حمام خانه‌اش. مسافرت نرفته بودند! فکر کردم که شاید خبر دروغ باشد و تکذیبش بزودی برسد؛ حدود پنج‌بار با گوشی‌اش تماس گرفتم که بی‌فایده بود و در نهایت خبر تایید شد.

در تماس آخرش حرف‌هایی زد که خودش مایل بود رسانه‌ای شود، این حرف‌ها اقلا در تلفن من ضبط نشده، در تلفن او هم اگر ضبط شده باشد خبری ندارم، پس من چیزی در دست ندارم و اینها روایتم از صحبت‌های شب آخر میترا استاد است.

گفت: «می‌خواهم برای آبرویم کاری کنم، دکتر نجفی هم اگر می‌خواهد برای آبرویش خودش کاری کند». شاید توالی حرف‌هایش درست خاطرم نباشد اما در جایی دیگر هم گفت که وعده و وعیدهای زیادی شنیده و قول‌های فراوانی به او داده شده که هیچ‌یک عمل نشده. گفت که می‌خواهد حتما رسانه‌ای شود و حتی اگر شده خودش در رسانه‌های مجازی این کار را کند.

وقتی پرسیدم که حالا با دکتر نجفی زندگی می‌کند، گفت: «بله!» و ادعا کرد: «دکتر نجفی اصلا با آن همسرش زندگی نمی‌کرد، پیش از من هم زندگی نمی‌کرد. به من گفته بود که ما از هم جداییم و قول داده بود پس از ازدواجمان کاری کند که همسر اولش طلاق بگیرد. خود خانم‌شان هم گفته بود که من هستم اما هر زمان که با شخص دیگری خواستی ازدواج کنی من می‌روم. بعد از ازدواج هم که می‌پرسیدم کی طلاق می‌گیرید مدام گفتند فردا، دو روز دیگر، سه روز دیگر…»

در جای دیگری هم اشاره کرد که: «بچه هم نداشتند و دختری را سال‌ها پیش از جنوب آورده بودند و بزرگش کردند و بعد هم برایش خانه‌ای در ولنجک خریدند. کاملا جدا از هم زندگی می‌کردند».

اینها تمام آن مسایلی بود که در گفت‌وگوی آخر گفته شد، البته تا آنجا که حافظه‌ی من یاری می‌کند. باقی آن هفت دقیقه گفت‌وگو، تکرار مکررات بود و جزییاتی که چون درست خاطرم نیست از ذکر آنها خودداری می‌کنم، البته که اهمیت چندانی هم نداشتند.

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۹ خرداد، ۱۳۹۸ ۳:۱۰ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *