روایت هاشمی از انفجار دفتر نخست وزیری

خاطره روز 08 شهریور سال 1360
جلسه‌ علنی‌ داشتیم‌ و لایحه‌ بازسازی‌ مطرح‌ بود. ساعت‌ سه‌ بعدازظهر، هنگامی‌ که‌ عازم‌رفتن‌ به‌ جلسه‌ علنی‌ بودم‌، صدای‌ انفجاری‌ شنیدم‌. معلوم‌ شد در نخست‌ وزیری‌ بوده‌. دود و آتش‌بلند شد. از پنجره‌ دفترم‌ نگاه‌ کردم‌. گفتند اتاق‌ جلسات‌ دولت‌ است‌. فورا خبر رسید که‌ جلسه‌شورای‌ امنیت‌ بوده‌ و آقایان‌ رجائی‌ و باهنر هم‌ حضور داشته‌اند.
یک‌ ربع‌ بعد، بهزادنبوی‌ آمد که‌ خودش‌ در نخست‌ وزیری‌ بوده‌، سخت‌ ناراحت‌ و شوکه‌بود. گفت‌؛ آقایان‌ باهنر و رجائی‌ شهید شده‌اند و عده‌ای‌ نجات‌ یافته‌اند. معتقد بود، به‌ خاطرنبودن‌ وسائل‌ آماده‌ آتش‌نشانی‌ و نرسیدن‌ فوری‌، در دو سه‌ دقیقه‌ اول‌، اینها شهید شده‌اند و اگرسرعت‌ عمل‌ بیشتر می‌شد، نجات‌ می‌یافتند.
خبرهای‌ متناقض‌ می‌رسید. عده‌ای‌ مدعی‌ بودند که‌ بعد از انفجار، آقایان‌ رجائی‌ و باهنر رادر حال‌ انتقال‌ به‌ بیمارستان‌ زنده‌ دیده‌اند و عده‌ای‌ می‌گفتند اشتباه‌ می‌کنند، آنها در آتش‌سوخته‌اند. رئیس‌ شهربانی‌ سرهنگ‌ وحید، معاون‌ ژاندارمری‌، سرهنگ‌ ضیائی‌ و معاون‌ نیروی‌زمینی‌ تیمسار شرفخواه‌ و سرهنگ‌کتیبه‌ مجروح‌ و بستری‌ بودند. [یوسف‌] کلاهدوز مسئول‌سپاه‌ پاسداران‌ و [خسرو]تهرانی‌ سالم‌ در آمده‌ بودند. تهرانی‌ کمی‌ سوخته‌ بود.
انفجار دفتر نخست وزیری
آقای‌ موسوی‌ خوئینی‌ها، مجلس‌ را اداره‌ می‌کرد. برق‌ منطقه‌ را به‌ خاطر جلوگیری‌ ازسرایت‌ آتش‌ قطع‌ کردند. ناچار مجلس‌ هم‌ تعطیل‌ شد. ساعت‌ پنج‌، دوباره‌ برق‌ آمد و مجلس‌ کارخود را شروع‌ کرد.
من‌ شرکت‌ کردم‌ و اجمالا خبر را دادم‌. وحشت‌ سختی‌ ایجاد کرد. وزرا در دفتر من‌ جمع‌شدند. این‌ روزها مجلس‌ پناه‌ است‌. جلسه‌ای‌ در تالار مجلس‌ تشکیل‌ دادند و راجع‌ به‌ نخست‌وزیر آینده‌ تا ساعت‌ یازده‌ شب‌، بحث‌ شد و از جلسه‌ وزرا برای‌ خنثی‌ کردن‌ تبلیغات‌ رادیوهای‌خارجی‌ که‌ می‌گفتند تمام‌ هیأت‌ دولت‌ شهید شده‌اند، فیلم‌ گرفیتم‌ و در اخبار ساعت‌ هشت‌ شب‌، پخش‌ شد. من‌ هم‌ مصاحبه‌ای‌ کردم. لحظات‌ بسیار تلخی‌ گذشت‌. بعداز فاجعه‌ دفترحزب‌ و از دست‌ دادن‌ آن‌ همه‌ همسنگر و بعداز دهها ترور شرورانه‌ که‌ تعداد زیادی‌ ازنیروهای‌ ارزنده‌ را از ما گرفته‌ تازه‌ داشتیم‌ به‌ تعادل‌ می‌رسیدیم‌، با تشکیل‌ دولت‌ و تقویت‌مجلس‌، که‌ دچار این‌ مصیبت‌ شدیم‌. مصلحت‌ نبود که‌ از مجلس‌ بیرون‌ بروم‌ همان‌ جا خوابیدم‌؛ولی‌ چه‌ خوابی‌؟!
منبع: کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، نشر معارف انقلاب، خاطره روز 8 شهریور

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۶ شهریور، ۱۳۹۵ ۸:۳۴ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *