روایت کامکار از تطور برخوردهای جامعه با موسیقی و ساز

«ارسلان کامکار» آهنگساز، نوازنده و کنسرت مایستر سابق ارکستر سمفونیک تهران، یکی از جوان‌ترین اعضای خانواده موسیقی‌دان کامکار است؛ خانواده‌ای که به ‌دلیل سابقه و کیفیت حضورشان، نه‌ فقط در تولید بخشی مهم از موسیقی ایرانی در دهه‌های اخیر سهیم هستند، که بخشی از رویدادهای موسیقایی ایران، مخصوصا در دوران انقلاب و پس از آن با نام آن‌ها گره خورده است.
برادران کامکار، همراه با دیگر اعضای گروه «چاووش» پس از «جمعه سیاه» از رادیو استعفا دادند و در کنار تعدادی دیگر از موسیقی‌دانان کلاسیک ایرانی، بخشی از مهم‌ترین آثار اجتماعی ـ سیاسی تاریخ موسیقی ایران را خلق کردند که تا پیش از آن کم‌سابقه بود. ارسلان کامکار به‌ عنوان یکی از اعضای کم سن و سال‌تر خانواده، در بیشتر این رویدادها حضور فعال نداشت، اما به ‌عنوان عضو خانواده در جریان این رویدادها و همراه دیگر اعضای خانواده بود، ضمن آنکه وی با حضور ثابت در ارکستر سمفونیک تهران، رویدادهای موسیقایی ایران را پس از انقلاب، از زاویه‌ای دیگر نیز تجربه کرده است.
به گزارش خاطره نگاری سایت «تاریخ ایرانی» با این عضو خانواده «کامکار»ها به گفت‌وگو نشسته و از تجربیات و خاطراتش در این زمینه پرسیده است. بخشی از این گفتگو که کامکار به روزهای اول انقلاب و نحوه مواجهه با وی در خیابان اشاره میکند را میخوانید:

چه زمانی عضو ارکستر سمفونیک تهران شدید؟ از حال‌وهوای آن زمان ارکستر کمی بگویید.

بعد از انقلاب، سال ۶۰ به بعد. اوایل انقلاب تا دو سال وضعیت خوب بود؛ اما بعد از آن بسیار سخت شد. باور نمی‌کنید، گاهی اصلا جرات نداشتم سازم را با خودم بیرون ببرم، حتی‌ کارت تردد برای‌ ساز داشتیم. به یاد ندارم با ساز بیرون رفته باشم و در خیابان کسی جلوی من را نگرفته باشد. معمولا پاسداری‌ می‌آمد و با تندی‌ می‌پرسید: «این چیه؟ باهاش چه کار می‌کنی؟» با ترس و لرز می‌گفتیم والا این ساز است، باهاش «خمینی‌ ای‌ امام» می‌زنیم. بعضی‌ها که منطقی‌تر بودند، می‌گفتند: «آها خمینی ای امام! آها موسیقی!» اما بعضی‌هایشان که سختگیرتر بودند، ما را به کمیته می‌بردند.

شما را هم به کمیته بردند؟

بله چند بار رفتم. دوباره آن سوال‌ها از نو. ساز را درمی‌آوردند و مدام ما باید می‌گفتیم «آقا تو را خدا اینجایش به میز نخورد، احتیاط کنید، قیمتی است.» راستش آن موقع از مردم هم می‌ترسیدم. آن‌ها هم گاهی با لحن بدی می‌پرسیدند یا بد نگاه می‌کردند. حسم این بود که آن‌ها هم می‌گویند که این‌ها طاغوتی‌اند. هنوز هم هستند کسانی که این مسئله برایشان حل نشده و موسیقی را حرام می‌دانند.

از چه زمانی احساس کردید فضا بازتر شده است؟

این برخوردها به مرور کمرنگ ‌شد؛ مثل باقی‌ چیزها. فکر می‌کنم دیگر از اوایل دهه ۷۰ وضعیت بهتر شد تا امروز که اصلا افتخار می‌کنم با سازم بیرون بروم.

منبع: سایت تاریخ ایرانی

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۱۴ فروردین، ۱۳۹۶ ۳:۳۱ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *