روزی که بازرس می خواست چادر بچه ها را چک کند!

قبل از شروع سال دوم از طرف وزارت آموزش و پرورش به ما اطلاع دادند که به دستور وزیر، دکتر فرخ‌رو پارسای معدوم، نباید دخترها با چادر به مدرسه بیایند و در مدرسه نیز نباید روسری سر کنند… با این ابلاغ ما مطمئن بودیم که مردهایی را به عنوان بازرس به صورت سرزده به مدرسه خواهند فرستاد تا حجاب و حیای دخترها را خدشه‌دار کنند. مانده بودیم چه کار کنیم. در جلسه‌ای مشورت کردیم و قرار شد هر خانمی، هر چه روسری و مقنعه در خانه دارد به مدرسه بیاورد. معلّم‌ها هم در طول روز روپوش گشادی بپوشند که مصداق حجاب باشد. همان روز اول مهر هم به بچّه‌ها گفتیم که قرار است امروز آقایانی به عنوان بازرس از بیرون بیایند، بنابراین همه آماده باشید و مقنعه سرتان باشد. آن روز بعدازظهر خانم دکتر افشار مدرسه هدف کلاس داشتند و نبودند. آقای موسوی نزدیک ظهر تماس گرفتند و گفتند: «بنده می‌آیم تا شما تنها نباشید». آمدند و داخل اتاقی که نزدیک در ورودی بود نشستند. این اتاق یک در به قسمت خانم‌ها داشت و یک در هم به حیاط پشت ساختمان و به هیچ عنوان مزاحم خانم‌ها نبودند. مرتب از مدارس دیگر گزارش می‌گرفتیم و خبر داشتیم که به مدرسه دوشیزگان و امامیه مأمور رفته و جسارت کرده است. نگران بودیم که چه کسی به مدرسه‌ی ما می‌آید؟ کی می‌آید؟
زنگ تفریح تمام شد و بچّه‌ها به کلاس رفتند. با خانم‌ها مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که سرویس‌ها صبح بچّه‌ها را به داخل مدرسه بیاورند، بچّه‌ها همانجا چادرها را داخل جعبه بگذارند و با لباس فرم پا به حیاط مدرسه بگذارند. در طول روز نیز چادرها در اتاق سرایدار باشد و بعدازظهر دوباره بچّه‌ها چادر را داخل مینی‌بوس‌ها سر کنند و از مدرسه خارج شوند. معلّم‌ها نیز چادرهایشان را در همان اتاق سرایدار بگذارند. بدین ترتیب اگر کسی وارد مدرسه می‌شد، چادری را پیدا نمی‌دید. این تصمیم را گرفتیم و بچّه‌ها را هم توجیه کردیم.

راوی: حدادیان (فریده خزعل بعلبکی) مدیر مجتمع فرهنگی روشنگر

منبع: کانال تجربه نگاری مدارس اسلامی

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۳۰ مرداد، ۱۳۹۶ ۳:۱۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *