زندگی من؛ ایجاد سوال برای دانش آموزان!

اختصاصی- زندگی من، از درس های خوب سال اول دبیرستان بود اثری خودنوشت از هلن کلر آن نابغه امریکایی است. همیشه عادتم بود که پیش از خواندن هر درسی ابتدا مقدمه ای در خصوص آن درس می گفتم تا ذهنها آماده درس شوند. آن روز مختصری درباره کر وکور و لال بودن هلن و نیز کسب مدارج علمی و نوشتن کتاب توسط او را بیان نمودم. بعد از بچه ها خواستم که همگی چشمانشان را کاملا ببندند و نیز گوش هایشان را کاملا بگیرند. به گونه ای که نه چیزی ببینند و بشنوند و در همان حال گفتم: از یک تا صد آهسته و شمرده بشمارید وقتی تمام شد می توانید چشمان وگوشهایتان را باز کنید. تاکید کردم که در این فاصله کسی نباید مطلقا حرفی بزند. بچه ها با خنده و شوخی شروع کردند. تنها چند شماره به پایان کار مانده بود که ناظم برای انجام کاری در زد. بدون آن که بچه ها از حضورش مطلع شوند در را گشودم. از وضع کلاس متعجب شد وگفت: این کلاسِ هیپتونیزمه؟ با اشاره او را متوجه کردم که بعدا جریان را بدو خواهم گفت. کار شمارش تمام شد به فاصله کمی، یکی پس از دیگری چشم ها وگوش ها را گشودند انگار دنیای تازه ای را می دیدند و می شنیدند همگی با خنده به یکدیگر نگاه عمیقی می انداختند کمتر برایشان اتفاق افتاد که در بیداری و میان جمع، در عین هوشیاری به دنیای تاریکی و ناشنوایی و خاموشی بروند. برخی به شوخی به بغل دستی خود می گفتند: واقعا خودت هستی، یکی از دانش آموزان صدا برداشت و گفت: عجب دنیای مخوفیّه، دنیایی بدون حرف زدن و شنیدن و دیدن، چیزی شبیه جهنمه، بعدگفت: “آقا، او چطور تونِست بدون چشم وگوش وحرف زدن لیسانس بگیره و نویسنده بشه و کتاب بنویسه؟ گفتم تو بگو ما چگونه نمی توانیم.؟!

راوی: علی اکبر آقامیرزاتبار

 

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۵ مرداد، ۱۳۹۶ ۲:۲۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مردمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *