سوگواره دمل های چرکین؛ روایتی دردناک از یک مال باخته موسسات اعتباری غیرمجاز!

محسن جلال‌پور، رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، در بخشی از یادداشتش پیرامون بحران موسسه های مالی و اعتباری غیر مجازنوشت:

از نخستین روزهایی که به نمایندگی از بخش‌خصوصی در نشست‌های شورای پول و اعتبار شرکت می‌کردم، تا آخرین جلسه‌ای که توفیق حضور داشتم، بحران مؤسسه‌های مالی و اعتباری غیرمجاز همواره یکی از پر چالش‌ترین بحث‌های این شورا بود.
این‌روزها که هر روز عده‌ای تحت عنوان مال‌باختگان این مؤسسه‌ها مقابل نهادهای رسمی تجمع می‌کنند، یاد نشست‌های سنگین شورای پول و اعتبار می‌افتم. نمی‌‎دانم این‌روزها رئیس‌کل بانک مرکزی شب‌ها چگونه به خانه می‌رود، چون آن‌ روزها وقتی از نشست‌های شورای پول واعتبار به خانه می‌رفتم،به واسطه اطلاعات تکان دهنده‌ای که از وضعیت مؤسسه ها در شورا مطرح می‌شد، چند ساعت سردرد داشتم و مجبور بودم قرص بخورم تا بتوانم باقی‌مانده شب را بخوابم.
دکتر سیف و همکارانش چهار سال است در کنار همه وظایفی که بر عهده بانک‌مرکزی گذاشته شده، مشغول سامان‌دهی صدها مؤسسه غیر مجاز هستند و من همیشه از خودم می‌پرسم او و همکارانش در بانک‌مرکزی چگونه بر این رنج بزرگ غلبه می‌کنند؟


سرگذشت تلخی که در ادامه می‌خوانید، ابعاد تکان‌دهنده‌ای از بحران مؤسسه‌های مالی و اعتباری غیر مجاز را برای شما روشن می‌کند:

یک روز که برای حضور در نشست شورای پول و اعتبار به بانک‌مرکزی رفتم، یکی از قدیمی‌ترین و سرشناس‌ترین اعضای اتاق را مقابل در ورودی بانک‌مرکزی دیدم. با این فکر که احتمالا ایشان منتظر کسی هستند، پیاده شدم تا حال و احوالی بپرسم.
بعد از احوال پرسی،پرسیدم این‌جا چه می‌کنید؟ گفتند منتظر شما بودم. تعجب کردم و با ابراز شرمندگی گفتم چرا با دفتر هماهنگ نکردید؟
گفتند: نمی‌خواستم در اتاق، شما را ملاقات کنم.
ایستاده به حرف‌های ایشان گوش کردم و بعد از مدتی احساس کردم نه ایشان و نه من، توان مکالمه سرپایی نداریم و خواستم که درون ماشین به صحبت‌ها ادامه بدهیم و ایشان هم خواستند تنها باشیم. از راننده خواهش کردم ما را تنها بگذارد.
ماجرا از این قرار بود:
یک‌سال پیش از این دیدار، مدیر یکی از مؤسسه‌های مالی و اعتباری، سراغ این تولیدکننده محترم می‌رود و پیشنهاد می‌کند اگر ایشان مبلغ قابل توجهی در این مؤسسه سپرده گذاری کند، سالانه 32 درصد سود دریافت خواهدکرد. مدیر مؤسسه قول می‌دهد سود را ماهانه به حساب ایشان واریز کند و حتی بابت سود ماهانه هم سود 32 درصدی به ایشان پرداخت شود. مرد محترم این سرگذشت که بیش از 5 دهه در کار تولید و صادرات بوده، خام این پیشنهاد می‌شود تا خودش را از گرفتاری‌های تولید رها ‌کند. او که از فراز و نشیب‌های صنعت‌گری خسته شده، زمین و ماشین آلات کارخانه‌اش را می‌فروشد و پس از تسویه حساب با کارگر و کارفرما، پول‌اش را در این مؤسسه سپرده می‌کند.
یک سال و اندی می‌گذرد و مرد سرگذشت ما با محاسبه سودی که به سپرده اش تعلق گرفته، حالا بیش از 70 میلیارد تومان از مؤسسه مالی و اعتباری طلبکار است.
دردناک‌تر از همه این‌که او به کارگران و کارمندان بازخرید شده‌اش توصیه می‌کند پولشان را در همین مؤسسه سپرده کنند و آنها هم بهره‌ای ببرند. تعداد زیادی از اطرافیان ایشان هم با چنین نیتی دارایی خود را در این مؤسسه سپرده می‌کنند و گرفتار می‌شوند.
حالا او مانده و بر باد رفتن عایدی نیم قرن تلاش و کوشش‌اش که معلوم نیست چگونه و چه زمانی به دستش برسد.
مرد مال‌باخته وقتی خداحافظی کرد، اشک در چشمانم جمع شد. چطور مردی به این شرافت حاضر شده بود حاصل یک عمر کار و تلاشش را به باد بسپارد؟ آن مؤسسه کذایی با چه پشتوانه‌ای ،هم بانک‌مرکزی را دور زد و هم مردم را به دام یک بازی خطرناک کشاند؟
آن روز با تأخیر به نشست شورای پول و اعتبار رفتم و سخنرانی تندی علیه مسببان این دمل‌های چرکین کردم.به دلیل سوگندی که خورده ام، نمی‌توانم درباره مباحث آن روز چیزی بنویسم اما خوب به خاطر دارم بعد از پایان آن نشست، روانه مطب پزشک شدم.

منبع: خبرگزاری ایسنا

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۲۷ خرداد، ۱۳۹۶ ۹:۱۶ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *