شبی که آیت‌الله هاشمی لباس نظامی تنش بود و مثل مارگزیده‌ها در بیابان قدم می‌زد.

در عملیات کربلای 5 ما خدمت ایشان بودیم و نیروها پیش روی کرده بودند و خبری از آنها نبود، شب تا صبح آقای هاشمی رفسنجانی مثل کسی که مار گزیده باشد لباس نظامی تنش بود و در بیابان قدم می زد. گاهی من و گاهی دکتر روحانی دست ایشان را می گرفتیم و قدم می زدیم که ایشان تسلی خاطر پیدا کند چون هیچ خبری از رزمنده ها نبود که آیا شهید یا پیروز شدند.
وی ادامه داد: من آن شب را فراموش نمی کنم که بیشترین اضطراب و دلهره را آقای هاشمی رفسنجانی داشت چون خبری از رزمندگان نداشت تا اینکه فردا بعد از ظهر خبر دار شدیم خسارت ها و شهادت های زیادی داشتیم که مصیبت بزرگی برای همه ما بود.

راوی: رسول منتجب نیا

منبع: خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۲۰ دی، ۱۳۹۵ ۵:۴۱ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *