“شما هاشمی را نمیشناسید. شما دارید به او ظلم میکنید و چوب کارتان را هم خواهید خورد.”

فروردین 1377 بعد از شهادت شهید صیاد شیرازی به دست منافقین، دکتر “صادق زیباکلام” مقاله ای در روزنامه اصلاح طلب نشاط نوشت که بیشتر از آنکه در محکومیت تروریستهای منافق باشد، شدیدا انفعالی بود. چند روز بعد مقاله ای با عنوان “آقای زیباکلام، به اندازه شناخت هندوانه از تاریخ اطلاع ندارید” که ردی تاریخی و مستند بود بر مقاله ایشان، نوشتم و در همان روزنامه و دیگر نشریات منتشر کردم.

یک سال بعد، برحسب اتفاقی دوستانه، دکتر زیباکلام به دفتر مجله فکه که سردبیری آن را برعهده داشتم، آمد. نشستیم و با هم به گپ و گفت پرداختیم.
از ایشان پرسیدم: “واقعا شما باورتان می شود اینهایی که امروز ادعای اصلاح طلبی و ضدخشونت دارند، راست می گویند؟” دکتر زیباکلام برآشفت و گفت: “اصلا! مگر من می توانم بپذیرم خلخالی، عباس عبدی، سعید حجاریان و دیگران اصلاح طلب باشند و ضدخشونت؟ مگر من اینها را نمی شناسم و از سابقه شان خبر ندارم؟ واقعا مسخره است که این را بپذیرم.”

آن روزها اکبر گنجی، عمادالدین باغی و سعید حجاریان در نشریات اصلاح طلب، هاشمی رفسنجانی را آمر اصلی قتلهای زنجیره ای می دانستند و به ایشان لقب “عالیجناب سرخپوش”داده و از هیچ کاری برای کوبیدن هاشمی رفسنجانی فروگذار نمی کردند.

بحث که به برخورد تند اصلاح طلبان با آقای هاشمی رفسنجانی کشید، آقای زیباکلام گفت: “من به عباس عبدی گفتم: شما برای چی این کارهای زشت را با آقای هاشمی رفسنجانی می کنید و به ایشان اهانت می کنید؟”

عباس عبدی با پررویی گفت: “هاشمی رفسنجانی مثل ماری می ماند که بالاخره سرش را از لانه بیرون آورده است! الان بهترین فرصت است که سر او را به سنگ بکوبیم.”

به او گفتم: “شما هاشمی را نمیشناسید. شما دارید به او ظلم میکنید و چوب کارتان را هم خواهید خورد.”

وقتی دکتر زیباکلام خواست خداحافظی کند و برود، به ایشان گفتم: آقای دکتر، اگر در پاسخ من به مقاله شما، تندی یا جسارتی بود، عذر میخواهم. اصلا قصد جسارت نداشتم.
ایشان خندید و گفت: اتفاقا من از شما به خاطر آن مقاله خیلی ممنونم چون باعث شد کتابی درباره دوم خرداد بنویسم.
دو سه سال بعد، کتاب “وداع با دوم خرداد” نوشته دکتر زیباکلام، چاپ شد که مقاله من را نیز در آن منتشر کرده بود.
در نفاق و خیانت عده ای همین بس که:
همانان که آن روز هاشمی رفسنجانی را دشمن شماره یک خود پنداشته و به شدیدترین وجه کوبیدند و عالیجناب سرخپوش نامیدند و کتابها و مقالات مفصل در نشریات زنجیره ای شان علیه او منتشر کردند، امروز یقه جر می دهند و بر سر و سینه می کوبند و هاشمی را امیرکبیر می خوانند!

منبع: کانال تلگرام حمید داودآبادی

تاریخ درج مطلب: جمعه، ۱۵ دی، ۱۳۹۶ ۳:۰۸ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *