شهادت برادر ستاره تیم ملی در کوران مسابقات جام ملتهای آسیا

مهاجم گلزن دهه 50 تا 60 فوتبال ایران با اشاره به خاطراتش از جام ملت‌های آسیا به شهادت برادرش در حین برگزاری مسابقات 1980 پرداخت.
به گزارش خاطره نگاری، تلخ ترین خاطره فوتبالی ها از جام ملت ها مربوط به نتایج تیم ملی و حذف های عجیب و غریب نیست؛ بی تردید همه آنهایی که فوتبال را کمی در سال های دور دنبال کرده باشند، ماجرای شهادت برادر حسن روشن در کوران برگزاری مسابقات جام ملت های آسیا 1980را شنیده اند. اتفاقی ناراحت کننده که باعث شد روشن از کویت با لنج به ایران برگردد تا بتواند خودش را به خانواده داغدارش برساند.
حالا با گذشت حدود 34 سال از آن حادثه روشن به ابعاد دیگری از ماجرا پرداخته است. او در گفتگو با پایگاه ورزش سه می گوید: «به دلیل اصظراب ناشی از شروع جنگ اصلا قصد بازی در این تورنمنت را نداشتیم؛ ضمن این که همین نسل با توجه به کسب جواز المپیک به دلیل تحریم کشور شوروی سابق از رفتن به المپیک بازمانده بود و روحیه تیمی درآن برهه به پایین ترین حد خودش رسیده بود و شاید بتوانیم دو مساوی که در دو دیدار اول به دست آمد را به همین موضوع ارتباط دهیم.»
گلزن قهار تیم ملی در ادوار گذشته صحبت هایش را اینطور ادامه داد: «قبل از شروع بازی ها به ما گفتند که فرودگاه ها را بمباران کردند و ما به همین خاطر تماسی با ایران برقرار کردیم تا از صحت و سقم این خبر مطلع شویم که متوجه شدیم این خبر نادرست است ولی خوزستانی‌های تیم مثل عبدالرضا برزگری به شدت تحت فشار و ناراحت بودند چون خوزستان مورد حمله قرار گرفته بود.»
روشن با اشاره به جوسازی رسانه های کویتی درباره جنگ ایران و عراق بیان کرد: «از وقتی اوضاع را به این شکل دیدیم هم قسم شدیم که هراتفاقی که افتاد حساسیت به خرج ندهیم و به جای آن در زمین انتقام خودمان را بگیریم که درنهایت با وجود تمام ناداوری ها به مقام سوم آسیا رسیدیم که البته حقمان قهرمانی آسیا بود.»

روشن در بخش دیگری از این گفت و گو جزییات شنیدن شهادت برادرش در حین برگزاری مسابقات جام ملت های 1980را می گوید: «شب قبل از بازی مقابل کویت در نیمه نهایی طی تماسی که با خانواده برقرار کردم، به من گفتند که جنگ شروع شده است و برادر من هم که 20 سال بیشتر نداشت و آن موقع خدمت سربازی را می گذراند متاسفانه مورد اصابت گلوله قرار گرفته است تا به نوعی شهادت او را از من پنهان کنند. همان شب اما تلویزیون کویت در یک اقدام از پیش تعیین شده در خبری اعلام کرد که برادر حسن روشن در مرز مهران به شهادت رسیده است و من بعد از تماسی که با تهران داشتم خاله ام به من گفت که متاسفانه خبر درست است و حسین به درجه شهادت نائل شده است. با این خبر روحیه تیم کاملا ازهم پاشید. تا جایی که قصد ادامه مسابقات را نداشتیم اما چنین اجازه ای هرگز به تیم داده نمی شد.»

روشن افزود: «به هر حال من مقابل کویت بازی کردم و به علت شرایط روحی نامناسبی که داشتم نتوانستم تا دقیقه 60 بیشتر ادامه دهم و از زمین خارج شدم. بازی را هم در نهایت واگذار کردیم. بعد از بازی من سریعا با هواپیما تا دوبی رفتم و از آنجا با لنج خودم را به بندر لنگه رساندم و وقتی که به تهران رسیدم، متاسفانه دیگر دیر شده بود و دو روز از دفن برادرم هم گذشته بود.»
حسن روشن که در زمره بهترین فوتبالیست های تاریخ ایران به شمار می آید در ادامه درباره برادرش گقت: «او مثل من فوتبالیست نبود اما به همراه مادرم اکثر بازی های من را از داخل ورزشگاه دنبال می‌کرد؛ ضمن این که او طرفدار پاس و مهدی دینورزاده بود.»

پیشکسوت فوتبال ایران همچنین گفت: «بد نیست درباره برادرم بدانید که ما پیش از این که به کویت اعزام شویم، از سرمربی تیم ملی که در اردوی تهران به سر می برد اجازه گرفتم و به محل خدمتش در سنندج رفتم و برایش امریه ادامه سربازی را در تهران گرفتم تا از این به بعد در پایتخت خدمت را بگذراند، اما او به خاطر 4 نفر از دوستانش در محل خدمت امتناع کرد و امریه را نپذیرفت. من به او گفتم مشکل خاصی نیست و من امریه دوستانت را هم می‌گیرم تا بهانه ای نداشته باشی و طبیعتا او هم قبول کرد. به این ترتیب همه کارها به بعد از جام ملت ها موکول شد که متاسفانه در زمان برگزاری مسابقات، طی یک خمپاره ای که منفجر شد از هفت نفری که داخل یک ماشین بودند، شش تن مجروح شدند و تنها برادرم به مقام شهادت رسید و جالب این جاست که 4 تن از این هفت نفر همان دوستانی بودند که او به خاطرشان همراه من به تهران نیامد که امروز خوشبختانه همه صحیح و سالم هستند.»

روشن حرف هایش را اینطور به پایان برد:«دلیلی نداشت چنین چیزی را پیش از این اعلام کنم. برادرم به خاطر آرمان هایی که داشت و اصولی که مورد قبولش بود، شهید شد و من هرگز از خون برادر شهیدم سوءاستفاده نکردم و نمی کنم».

گفت و گو: کیاوش عزیزی

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۶ دی، ۱۳۹۷ ۸:۴۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *