قراری که ابوالفضل با خدا داشت!

محمد باقر قالیباف فرمانده لشگر 5 نصر خراسان در یادداشتی به مناسبت شناسایی پیکر شهید ابوالفضل رفیعی معاون فرمانده لشگر 5 نصر به ذکر روایت آخرین دیدارش با این شهید پرداخته است:
ابوالفضل یک طلبیه رزمنده و عملیاتی بود. چندین بار مجروح شده بود؛ در جبهه های کردسنان تا جنوب. در یکی از مجروحیت ها پشت ابوالفضل پر شده بود از ترکشهای ریز که در سطح پوست متوقف شده بودند. گفتم ابوالفضل شانس آوردی که ترکشها عمیق نیست وگرنه آبکش شده بودی. برگشت و گفت من اینطور شهید نمی شوم. من «ابوالفضل» هستم و قراری با خدا دارم. باید برسم به فرات و علقمه.
گذشت تا شب عملیات خیبر. دم غروب در آبراه «شط علی» آماده حرکت شده بودیم که صدایم کرد و گفت بین باقر، امشب شب رفتن من است. من امشب به فرات می رسم و موعد فرارم با حدا امشب است. گفتم شوخی نکنی گفت مطمئنم که ما دیگر همدیگر را در این دنیا نخواهیم دید. همدیگر را محکم در آغوش گرقنیم. با لبخند گفت من بچه دارم اما خیلی دوست داشتم پسر دیگری می داشتم و نامش را الیاس می گذاشتم. به من قول بده که اگر بچه اولت پسر بود، تامتش را الیاس بگذاری، قول دادم و رفت.
ابوالفضل درست می گفت. آن شب آخرین دیدار مادر این دنیا بود. تا فرات رفت و یرنگشت. من به قولم عمل کردم و نام پسر اولم را الیاس گذاشتم. سالها گذشت تا دوباره پیدایش کردیم. شهید «ابوالفضل رفیعی» معاون فرمانده لشکر ۵ نصر، که پیکرش به عنوان شهید گمنام در دانشگاه فردوسی مشهد به خاک سپرده شده بود حالا شناسای شده. خوشا به سعادت او که مجاهدت، شهادت، گمنامی و غربت را چشید و در قرب الهی متنعم است.
خوشا یه حال شهیدانمان که با خدای خود گفتگو می کردتد و با او و عده می گذاشتند و به وعده خدای شان ذره ای تردید نمی کردند۔ ھویت سردار شھید «ابوالفضل رفیعی سیج» جانشین قرمانده لشکر ۵ تصر روز شنبه گذشته پس از ۳۴ سال از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.

منبع: روزنامه همشهری، شماره 7144، دوشنبه 1396/4/19

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۲۰ تیر، ۱۳۹۶ ۶:۳۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *