قلم به دست چپش بود و مدام می‌نوشت

فاطمه صدر، خواهر امام موسی صدر و همسر شهید سید محمد باقر صدر در بخشی از خاطراتش در گفت‌وگو با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر می کوید:

[شهید صدر] به مدت ده سال شب‌های جمعه حتماً کربلا می‌رفت و به ما نمی گفت، چون مادرش خیلی دل نگران بود. هر جا که می‌رفت مادرش دل‌نگران بود تا برگردد. البته خیلی هم جایی نمی‌رفت؛ حتی وقتی من ایران می‌آمدم ایشان نمی‌آمد، می رفتم لبنان نمی‌آمد، جز یکی دوبار. چون مادر پیر و مریضی داشت، خدا رحمتش کند. ریه اش خراب بود، قلبش خراب بود و نمی توانست راه برود و… شهید صدر مادرش را تنها نمی گذاشت که این ور و آن ور برود. ثانیاً ایشان چهل و هفت سال زندگی کرد و تعداد زیادی برداشت و انتاج و نوشته و… داشت. بنابراین، اگر می خواست خودش را به این ور آن ور رفتن مشغول کند و شط کوفه و مسجد کوفه و مسجد سهله و … برود، به کار خودش نمی‌رسید.

شط کمی بالاتر از مسجد کوفه است. آن ورترهم مسجد سهله است. شط کوفه خانه هایی دارد با بالکن‌ها و بالا خانه‌هایی که روی نهر گسترده می‌شود؛ روی رود فرات. زوارها را آنجا می‌برند. همه می‌رفتند؛ طلبه‌ها، آقایان و … . تابستان می رفتند توی نهر کوفه شنا می کردند. ولی شهید صدر اصلاً اهل این حرف‌ها نبود، فقط قلم به دست چپ و …

حیف حیف حیف.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۲۱ فروردین، ۱۳۹۷ ۱۰:۵۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *