ماجرای اختلاف و جروبحث کمال خرازی با خاتمی!

آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید محمد صدر سال 1377 از مجموعه تاریخ شفاهی وزارت امورخارجه، است که با تازگی منتشر شده:
صبح روز پنج شنبه مورخ 10/2/77 ساعت 9:30 از دفتر وزیر اطلاع دادند که به‌اتفاق آقای دکتر خرازی و معاونان سیاسی با آقای رئیس‌جمهور ملاقات داریم. ساعت 11 در دفتر ایشان حاضر شدی، علاوه بر برنده دکتر خرازی، آقای سرمدی، آقای امین زاده، آقای ظریف و آقای منفرد هم حضور داشتند. آقای خاتمی پس از حضور در جلسه با لحن نسبتاً تندی به آقای دکتر خرازی گفت که من مدت‌ها است که منتظر این جلسه هستم ولی تشکیل نمی‌شود. ظاهراً من باید مشاوره در باب سیاست خارجی را در جای دیگری انجام دهم.
دکتر خرازی که قدری منفعل شده بود تقصیر را به گردن دفتر رئیس‌جمهوری انداخت و گفت آنها وقت را تنظیم نمی‌کنند.
لازم است بگویم آقای خاتمی مایل بود هفته‌ای یک بار در روزهای پنج شنبه با وزیر و معاونان سیاسی وزارت امور خارجه جلسه داشته باشد، ولی دکتر خرازی به‌طور جدی این موضوع را دنبال نمی‌کرد و علت آن را نمی‌دانم. آقای خاتمی چند بار این موضوع را با خود من مطرح کرد و گفت چرا دکتر خرازی در این زمینه فعال نیست.
ماجرا عدم تشکیل جلسات اما به همین‌جا ختم نشد. جلسات که به خواست رئیس‌جمهوری بنا بود هر هفته برگزار شود دو هفته یک بار هم برگزار نمی‌شود و به دلایل نامشخص آقای خرازی علاقه ای به تشکیل آن نداشت. به همین دلیل آقای رئیس جمهور تا حدی نسبت به تعلل آقای خرازی دلگیر بود و چندین بار این دلخوری را در همین جلسات بروز داده بود. در جلسه دو شنبه 19/5/77 نیز آقای خاتمی مطلبی بر همین منوال بیان داشت و در ابتدا اظهار کرد که وزارت خارجه در گذشته یک جمع منفع، غیرکارا و فامیلی بود که کار مثبتی انجام نمی داد و به همین دلیل تغییراتی در آن ایجاد شد و تعدادی از مدیران از خارج وزارت خارجه و تعدادی از داخل به مسئولیت برگزیده شدند تا تغییراتی اساسی در آن ایجاد شود. اکنون نزدیک به یک سال از آن تغییرات می گذرد و می خواهیم ببینیم در این مدت چه کرده ایم. آیا جز موج آفرینی کاری کرده ایم؟ من احساس می کنم که کم کم داریم موج ایجاد شده را از دست می دهیم. نتیجه ده سال کار در افغانستان چه شد؟ افغانستان از دستمان رفت. پاکستان هم دارد می رود. من به همین دلیل معتقدم هر 15 روز یکبار دور هم جمع شویم و درباره مسائل مختلف تصمیم گیری کنیم. باید دولت مسائل سیاست خارجی را تصویب کند نه شورای عالی امنیت ملی. ما اگر کاری نکنیم همه مجتهد هستند و آنها انجام می دهند. من غیر از شماها کسی را ندارم. البته می شود افرادی غیر از شما را دعوت کرد. شاید هم لازم باشد. شاید هم لازم باشد شورای سیاسی دولت مثل گذشته تشکیل شود.
دکتر خرازی که در تمام طول صحبت آقای خاتمی ناراحت بود و به خود می پیچید، گفت: ما آماده تشکیل جلسه هستیم اما شما وقت ندارید.
آقای خاتمی با لحن جدی گفت: من وقت ندارم؟ این چه حرفی است که می زنید. من دائما اعلام کرده ام که حاضرم هر 15 روز یکبار جلسه را تشکیل دهم تا ببینم شما چه می کنید.
آقای خرازی گفت: ما خیلی کارها انجام داده ایم اما شما خبر ندارید.
آقای خاتمی پاسخ داد: پس چرا گزارش آن را نمی دهید؟ این جلسه هم برای همین است. کجاست آن کارهای بزرگ؟
آقای خرازی در این وقت با حالت بسیار بد و خارج از نزاکت بلند شد و گفت: اینطوری نمی شود کار کرد. خوب است فرد دیگری را انتخاب کنید و جلسه را ترک کرد.
آقای خاتمی با وجود اینکه ناراحت بود ولی خود را کنترل کرد و به روی خود نیاورد. ولی مشخص بود از این کار بسیار رنجیده شده است.
چند دقیقه ای جلسه ادامه یافت و صحبت های معمول انجام شد. در زمان پایان جلسه آقای ظریف به آقای خاتمی گفت: دکتر خرازی مدتی است که اعصابش خیلی خورد است و خوب است شما ناراحت نشوید.
آقای خاتمی که خود را تا آن لحظه کنترل کرده بود با صدای بلند گفت: معلوم است که اعصابش خورد است. وقتی ایشان نمی داند برای یک مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی چه کسی را انتخاب کند باید اعصابش خورد باشد. این همه آدم علمی در مملکت داریم آن وقت ایشان کسی را انتخاب می کند که اصلا صلاحیت چنین کاری را ندارد. آقای خاتمی در حالی که به شدت عصبانی بود اتاق را ترک کرد.
با شنیدن مطالب فوق، همگی متوجه شدیم که آقای خاتمی نسبت به انتصاب در معاونت پژوهشی و آموزشی در وزارت امور خارجه اعتراض دارد و این اعتراض را قبل از شروع جلسه به آقای خرازی منتقل کرده است.
با رفتن آقای خاتمی واقعا نمی دانستیم چکار کنیم، زیرا اتفاق بدی افتاده بود. یک وزیر به رئیس جمهور نجیب و بیست میلیونی اهانت کرده بود و ما پنج نفر (امین زاده، منفرد، سرمدی ظریف و من) شاهد ماجرا بودیم. همگی آرزو می کردیم این برخورد در حضور ما صورت نمی گرفت، ولی چنین نشد.
پس از مشورت تصمیم گرفتیم با آقای ابطحی جلسه ای داشته باشیم. وقتی به سراغ او رفتیم به دفتر آقای خاتمی رفته بود.
حدود بیست دقیقه بعد آقای ابطحی به ما پیوست. وی در جلسه با آقای خاتمی در جریان تمام ماجرا قرار گرفته بود و آقای خاتمی از ایشان خواسته بود به فکر جایگزین برای دکتر خرازی باشد و تا فردا صبح چند نفری را به او معرفی کند.
آقای ابطحی می گفت: البته من در جهت آرام کردن آقای خاتمی حرکت کردم اما آیا صحیح است که آقای دکتر خرازی اینگونه عمل کند؟ ایشان سپس به نحوه انتخاب سفرا و جدی نبودن آقای دکتر خرازی در تشکیل دو هفته یکبار اشاره کرد و افزود که آقای دکتر خرازی فقط مقابل آقای خاتمی حرف درشت می زند ولی در مقابل افراد دیگر خاضع است.
در پایان جلسه مقرر شد که ما پنج نفر به وزارت امور خارجه برویم و از آقای خرازی بخواهیم که به دیدار آقای خاتمی برود و از ایشان معذرت خواهی کند.
ساعت 19:30 دقیقه به وزارت خارجه رفتیم.آقای خرازی جلسه افغانستان را تشکیل داده بود. متوجه شدیم ایشان در استعفای خود جدی نیست، زیرا تشکیل جلسه و پیگیری کارها با استعفا و کنار رفتن هماهنگی نداشت.
روز سه شنبه مورخ 20/5/77 حدود ساعت 10 صبح به همراه آقایان امین زاده، ظریف، منفرد و صادق خرازی که شب قبل توسط دکتر خرازی در جریان ماوقع قرارگرفته بود به اتاق دکتر خرازی در ساختمان شماره یک وزارت امور خارجه رفتیم. دکتر خرازی اظهار می‌داشت: آقای خاتمی دیگر اعتماد گذشته را به من ندارد و نمی‌دانم چه کسی برای من می‌زند.
در پاسخ تک‌تک افراد اظهار داشتند که برداشت شما صحیح نیست، اطمینان همچنان هست، البته برخی گله‌ها هم وجود دارد که شما باید به آن توجه کنید. سپس گفته شد درباره نحوه انتخاب سفرا و همچنین جلسه دو هفته یک بار باید تغییراتی به وجود آید.
دکتر خرازی اشاره کرد که تصمیم گرفتم از این به بعد درباره انتخاب سفرا ابتدا افراد را به آقای خاتمی معرفی کنم و در صورت تائید کار را به جریان بیندازم. در مورد جلسه هم من اعتقاددارم که به نفع وزارت امور خارجه است و در تشکیل آن جدی خواهم بود.
سپس بنده به جریان ملاقات آقای نوری، وزیر کشور و معاونان ایشان با آقای خاتمی اشاره کردم که چند هفته قبل از استیضاح آقای نوری برگزارشده بود. در این جلسه آقای بلندیان، یکی از معاونین آقای نوری به عملکرد آقای نوری می‌پردازد و می‌گوید: به نظر من این روش، وزارت کشور را به بن‌بست می‌رساند و دولت نیز با مشکل جدی روبه‌رو خواهد شد. آقای خاتمی در پاسخ می‌گوید من کاملاً این نظر را قبول دارم و آقای نوری باید در عملکرد خود تجدیدنظر کند. آقای نوری هم که اوضاع را این‌گونه می‌بیند می‌گوید: جامعه مدنی به همین می‌گویند. معاون بنده در مقابل رئیس بنده به عملکرد من انتقاد می‌کند. و رئیس هم انتقاد را می‌پذیرد.
من بعد از تعریف این مطلب گفتم این برخورد آقای خاتمی با آقای نوری به معنی عدم اطمینان نیست. بلکه بله معنی قبول نداشتن یک روش اجرایی است. در حال حاضر مشکل آقای خاتمی با شما (خرازی) نیز همین است و اختلاف‌سلیقه در اجرا است.
سپس اشاره کردم که در این یک سال شما هیچ‌وقت به حرف ما گوش ندادید، لااقل این یک بار را گوش بدهید و به دیدار آقای خاتمی بروید تا مسئله حل شود.
آقای دکتر خرازی که معمولاً کمتر خنده به لبانش می‌آید قدری خندید و به‌ظاهر مخالفت کرد ولی مشخص بود که این کار را خواهد کرد. به دیدار آقای خاتمی می‌رود.
پیش‌بینی درست بود زیرا ایشان چند ساعت بعد به دیدار آقای خاتمی رفت و از کار خلافی که انجام داده بود عذرخواهی کرد.

منبع: پایگاه جماران

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۲۲ مهر، ۱۳۹۶ ۹:۵۹ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *