ماجرای جلسات مخفی نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب و نقش آن در تصمیمات کلان سیاسی کشور!

آنچه می خوانید بخشی از گفتگوی دکتر احمد توکلی با روزنامه اعتماد است:

چه شد که وارد پست‌های دولتی شدید؟ راستی اصلا چرا خودتان را در معرض انتخاب قرار دادید و به مجلس رفتید؟

خب در بهشهر من سیاسی‌ترین جوان شهر بودم. مسوول کمیته انقلاب اسلامی و دادیار دادگاه انقلاب. شهر را با مشورت اداره می‌کردیم. هر شب ده بیست نفر جمع می‌شدیم و برای فردا صبح تصمیم می‌گرفتیم. این جمع تصمیم گرفت که یا شهید هاشمی‌نژاد نامزد بشود و اگر نشد، من. من تعمدا به جلسه مربوط نرفته بودم و گفتم خودتان تصمیم بگیرید. به شهید هاشمی‌نژاد که گفته بودند، گفته بود حتما احمد بشود چون من می‌خواهم به مجلس خبرگان بروم. اینها به من گفتند که تو نامزد بشو. نامزد شدم. در بیشتر شهرها انتخابات دو مرحله‌ای بود، من در مرحله اول انتخاب شدم و به مجلس رفتم. به مجلس که رفتم، در انتخابات سال اول عضو هیات رییسه شدم. سطح مجلس اول خیلی فرق می‌کرد. ما اگر مخالف بودیم، با کسی مثل بازرگان مخالف بودیم. خودش یلی بود و ریشه داشت.

یعنی مخالفان مجلس اول با مخالفان امروز تفاوت داشتند؟

بله. همه ریشه‌دار بودند. آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی، آقای یزدی، آقای پرورش و… یعنی اگر کسانی با شما مخالفت می‌کردند، حرف‌ برای گفتن داشتند. یعنی وزن داشتند. جلسه‌ای بود که من و آقای پرورش در آن بودیم. خیلی کارهای پنهان در آن جلسه انجام شد. از جمله تصمیم‌گیری برای نخست وزیری رجایی. من خودم با او صحبت کردم. رجایی از آن جلسه خبر نداشت. او نماینده تهران بود و در عین حال کفیل وزارت آموزش و پرورش. گفتم چطور است که تو نخست وزیر شوی؟ گفت نه، این حرف‌ها را نزن. آموزش و پرورش خیلی مهم است. من می‌خواهم از نمایندگی مجلس استعفا بدهم و وزیر آموزش و پرورش بشوم. گفتم تو چقدر ساده‌ای! نخست وزیر بشو و یک نفر مثل خودت را آموزش و پرورش بگذار و در ١٨ وزارتخانه دیگر هم آدم‌هایی مثل خودت بگذار. گفت راست می‌گویی! خیلی فکر خوبی است. به همین سادگی. گفتم پس ما کار می‌کنیم، تو نه نگو. اینها همه در همان جلسه مخفی که بچه‌های سازمان مجاهدین انقلاب راه انداخته بودند، مطرح شد.

غیر از شما و مرحوم پرورش، چه کسانی در آن جلسه بودند؟

من بودم، آقای پرورش بود، آقای یارمحمد، آقای آقامحمدی که الان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند، آقای شهید شاهچراغی، آقای اسدالله بیات که الان آیت‌الله العظمی شده‌ است، آقای مهندس طاهری، مرتضی الویری، آقای فضلعلی و همچنین آقای منوچهر متکی.

از دل این جمع و جلسه چه تصمیمی بیرون آمد؟

آن وقت دو نفر از اعضای این جلسه، مرحوم مهندس طاهری و مرحوم آقای پرورش، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند. پس از آنکه جلسه به رجایی رسید، این‌ دو بزرگوار در شورای مرکزی حزب مطرح کردند و زود جا افتاد. همه قبول کردند. رجایی وقتی می‌خواست تیمش را تشکیل دهد، من را به عنوان وزیر کار معرفی کرد. بنی صدر نپذیرفت، حکمیت شد، خیلی داستان‌های طولانی دارد.
به نظرم به درد نمی‌خورد. من خودم پیش آقای خامنه‌ای رفتم. نگفتم از طرف آن جلسه هستم، گفتم می‌خواهم با شما صحبت کنم. گفتم ایشان این خصوصیات را دارد.

منبع: روزنامه اعتماد، شماره 3850، دوشنبه 1396/4/19

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۱۹ تیر، ۱۳۹۶ ۲:۳۶ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *